گفته میشود گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی، مهمترین نقش را از ابتدای پیروزی تا امروز بر عهده داشته است؛ فرهنگی که بر اصالت فرهنگ ایرانی و آموزهای اسلامی استوار است آموزههایی که خداوند متعال آن را برنامهای جامع برای طول تاریخ حیات بشری به انسان معرفی کرده و اصول و قواعد آن را در قرآن کریم و آموزههای دینی مورد تاکید قرار داده است.
اگر عالمان و اندیشمندان کشور بتوانند، با درک شرایط جدید، نیازمندیهای جدید مادی و معنوی را از دل آموزههای اسلامی شناسایی کنند و پاسخی منطقی برای تحولات جدید فراهم کنند، جایی برای نگرانی در خصوص حذف یا تغییر این گفتمان وجود نخواهد داشت. البته پیداست که هیچ فرهنگی نمیتواند ایستا باشد و در موقعیتهای زمانی تغییراتی مناسب خواهد داشت. به نظر میرسد درحالحاضر نیازهای جدید برای بسط و گسترش گفتمان انقلاب اسلامی بر عواملی چون پرداختن به نیازهای جدید جامعه و دستیابی به پاسخ آن از بطن آموزهها، توجه ویژه به تقویت نهادهای جامعهپذیر سنتی مانند خانواده، توجه ویژه به کارآمدی فرهنگ و هویت اصیل اسلامی و توجه به مسئله تولید علم و جنبش نرمافزاری که هم اکنون به عنوان یک گفتمان در محیطهای علمی و مراکز پژوهشی مطرح است.
به سراغ غلامرضا جمشیدیها، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مترجم کتاب «مبانی و اصول جامعهشناسی اسلامی» رفتیم و درباره گفتمان فرهنگی انقلاب با وی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میآید.
هر تحولی یک انقلاب محسوب میشود و بعثت پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نیز یک انقلاب دینی در زمان خودش بود، آیا میتوان رد پای گفتمان فرهنگی (عناصر فرهنگی) را در این تغییر و تحولات پیدا کرد؟
گفتمان دینی و گفتمان فرهنگی از یکدیگر جدا نیستند. تمام تحولاتی که به وجود میآیند از جمله بعثت پیامبر اسلام، محور «انسان» است. و از سوی دیگر انسان موجودی تک بُعدی مادی و اقتصادی نیست. در سادهترین و ابتداترین تعریفی که میتوان از این موجود داشت ترکیبی از جسم و روح است که ابعاد متفاوتی دارد.
و در گذر زمان پیامبرانی که از سوی خدا مبعوث میشدند هر کدام بر اساس دوره زمانی خود معجزاتی را به همراه داشتند که یکی از معجزات حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم، قران کتاب آسمانی ماست. و این نوشتار خود یک گفتمان فرهنگی برای آن انقلاب و تحول به شمار میرود.
در آن دوره فضای فکری به گونهای بود که نیاز شدید به بازنگری داشت. از سویی دیگر بحث کامل شدن دین نیز مطرح بود. در نتیجه قران کتاب هدایتی است که برای همگان در هر دوره قابل استفاده است.
موضوع علمی پیامبران الهی همگی انسان بوده، موجود که دارای ابعاد مادی و غیرمادی است. در واقع باید گفت دین اسلام مجموعهای از عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که خواننده میتواند آیات اقتصادی، فرهنگی و ... را در آن ببیند. بنابراین بنیاد اصلی اسلام، گفتمانهای فرهنگی است و خداوند متعال نیز در بحث هدایت بیشتر روی عناصر فرهنگی هر جامعه تاکید دارد. به طور نمونه در بحث ارتباطات انسانی و نیز ارتباط بنده با خدا یک گفتمان فرهنگی اتفاق میافتد.
به هر روی عناصر دین اسلام به طور عمده به مولفههای فرهنگی میپردازد اما در تمام حوزهها کامل است و با احکامی که برای انسان در نظر گرفته یک نقشه راه اکمل برای سعادت بشر ارائه میدهد.
با این توضیحات پس میتوان این گونه نتیجه گرفت که هر پیامبری که از سوی خداوند مبعوث شد کتاب الهی که به همراه داشت بخش فرهنگی رسالت به شمار میرفت؟
بله. به هر حال انسان نیازهای گوناگونی دارد که خداوند در قالب کتاب به این نیازها پاسخ میدهد. وقتی گفته میشود فرهنگ، یک پسوند نیز به دنبال دارد مانند فرهنگ غربی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ قومی و... و. اما متاسفانه افراد کوتاهی میکنند و این مولفهها که پاسخگوی نیازهای انسانی است را نادیده میگیرند و در بین آیات کتاب آسمانی تامل و تعمق نمیکنند.
اگر بخواهیم از گفتمان فرهنگی – دینی تعریفی داشته باشیم باید به چه مشخصههایی اشاره کرد؟
این گفتمان به هر حال از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت میشود و سطوح مختلفی دارد. مشخصههای فرهنگی که بین تمام مذهبهای توحیدی فصل مشترک هستند کتاب آسمانی است و در اسلام نیز قران و عترت.
هنگامی که گفته میشود قران و عترت، بحث متدلوژی علوم انسانی نیز مطرح میشود زیرا در دنیا محل اختلاف در حوزههای فیزیک و شیمی نیست. واژگان علوم تجربی و ریاضی تک معنایی هستند اما در حوزه علوم انسانی این گونه نیست و معناها متعدد بوده و مبحث تفسیر در این باب باز میشود. هر فرد بر اساس تجربه گذشته و سابقه ذهنی که دارد از یک متن دینی و غیردینی میتواند تعبیرهای متفاوتی داشته باشد. و خداوند در کنار قران، از عترت پیامبر نام میبرد که به هر حال بهترین مفسر آیات هستند.
گفتمان فرهنگی که در حوزه علوم انسانی است دارای تعاریف و معناهای بسیاری است و اگر امروز با پدیدهای به نام داعش روبهرو هستیم چون کلید واژه دوم یعنی عترت از اعتقادات دینی آنها حذف شده است. بنابراین در فرهنگ اسلامی مولفههای اصلی کتاب و عترت است و در مراحل بعدی کسانی که به این دو پایبند هستند. منظور این است که سطوح گفتمان فرهنگی در حوزهها و فضاهای مختلف، با یکدیگر متفاوت می شوند.
در شکل عمومی جامعه (مردم عادی) آیا تفاوتی به لحاظ عقیدتی و تفکری بین جامعه پیش از انقلاب و پس از انقلاب وجود دارد؟ و به لحاظ گفتمان فرهنگی و دینی چه تفاوتی بین این دو جامعه است؟
هنگامی که قرار است از گذشته و پیش از انقلاب سخن رانده شود باید به فضای موجود توجه داشته باشیم زیرا افراد در فضای زمانی و اجتماعی که در آن هستند زندگی و تفکر میکنند.
وقتی صحبت از انقلاب میشود این جوانان آن عصر به رهبری امام خمینی (ره) بودند که آن را به انجام رساندند؛ در فضای اجتماعی و فرهنگی که بهترین وسیله ارتباطاتی انقلابیون نوار کاست بود.
افرادی که در این دوره در بطن جامعه حضور داشتند انسانهایی مومن و متعهد بودند و البته نهادهای فرهنگی در بین این قشر محدود نیز فعالیت داشت. اما به هر حال نمیتوان منکر شد که سطح فکری، فرهنگی در این دوره پایین بود و شاید بسیاری از کارهای ساده در بحث اداره جامعه و کشور کسی تصور نداشت که بتواند از عهده آن بر آید ...
اما انقلاب فرصتی را در اختیار انقلابیون قرار داد و آنها مدیریت جامعه را برعهده گرفتند و در کنار این مهم جنگی اتفاق افتاد که ۸ سال به طول انجامید. و آن خودباوری ناشی از انقلاب باعث شد تا علیه لشگر کفر بایستند.
البته فرصتهایی را که انقلاب در اختیار افراد قرار میدهد به لحاظ انسانشناختی میتواند تهدید نیز باشد و گفتمان فرهنگی برای برخی از افراد حاضر در این انقلاب آرامآرام کمرنگ شده و به سمت تجملگرایی سوق پیدا کند.
بنابراین جامعه ایران به لحاظ سطح سواد، مدیریت، بینش و بسیاری از مولفههای فرهنگی ارتقا پیدا کرد و در عرصههای بینالمللی دارای رتبه و مقام خاص خود شد.
در پیش از انقلاب، ایران کشوری مستقل نبود و در واقع جزیی از ایالات متحده محسوب میشد که در نتیجه نمیتوانست در بسیاری از بخشهای مهم حضوری تاثیرگذار داشته باشد و همیشه تحت فرمان کشورهای قدرتمند سیاسی-اقتصادی بود.
اما امروز ایران با دیروز خود متفاوت است و هویتی دارد که خود میتواند تصمیمگیر مسائل و امور کشوری خود بوده و در امور بینالملل نظر بدهد. کشوری مستقل با پیشنه فرهنگی که با گفتمان فرهنگی انقلاب غنی شد. امروز در سطح منطقه و جهان هیچ کس نمیتواند ایران را نادیده بگیرد.
البته در بالا اشاره شد، تهدیدهایی نیز وجود دارد که داخلی است و گفتمان فرهنگی را دچار آسیب و خدشه میکند. یکی از مشکلاتی که امروز جامعه با آن درگیر است دنیاخواهی و رفتن به سمت تجملات است که متاسفانه در بخشی از افراد انقلابی رخ داد.
در یک جمعبندی باید گفت، پیش از انقلاب به مخیله کسی نمیرسید که این کشور روزی انرژی هستهای داشته باشد اما با خودباوری گفتمان فرهنگی انقلاب این امر بهدست دانشمندان پر توان داخلی محقق شد.
بنابراین یک از دستاورهای گفتمان فرهنگی انقلاب خودباوری در بین افراد این مرز و بوم بود چرا که دنیا فضایی برای رقابت است و پیروز کسی است که خودباور و خوداتکا باشد و به قدرت و توانمندی خود ایمان داشته باشد و این باعث میشود اجازه ندهد هیچ قدرتی بر او سلطه داشته باشد.
به لحاظ دینی مردم در پیش و پس از انقلاب در یک سطح قرار داشتند اما به لحاظ فهم سیاسی از دین، نگاه بعد از انقلاب در افراد متفاوتتر از پیشا انقلاب است و بسیاری از افراد نمیتوانستند تصور کنند که میتوانند مدیریت سیاسی در اداره جامعه داشته باشند. به هر حال فضای دینی پیش از انقلاب آداب دینی بوده که از سوی مردم ادا میشد و این بُعد دینی در پسا انقلاب توسعه پیدا کرد و از یک فضای محدود به تمام حوزهها تسری یافت.
عنوان میشود اگر نظام ارزشی هر جامعهای مورد بیمهری قرار گیرد انقلاب اتفاق میافتد. آیا انقلاب اسلامی نتیجه چنین امری بود؟ برخی معتقدند انقلاب ایران نتیجه مشکلات اقتصادی بوده و برخی دیگر مانند شهید باهنر بنیان انقلاب ایران را فرهنگی میداند. نظر شما در این باره چیست؟
به عنوان فردی که پیش از انقلاب معلم بودم به طور قطع اقتصاد مسئله اول انقلاب نبود. دنبال عدالت بودیم اما اقتصاد بهانه حرکت نبود. ضمن اینکه در نیمه دوم دهه ۵۰ وضعیت اقتصادی مردم نسبت به گذشته به دلیل فروش نفت، بهتر شده بود. بحث فراتر از اقتصاد بود. مردم به دنبال این بودند که دین و اسلام به سطح اجتماع بازگردد. حال ممکن است یک بخش جزیی نیز مربوط به اقتصاد باشد. افراد خواهان جاری شدن عدالت بودند و با توجه به آشنایی که انقلابیون از تفکر امام رحمت الله خواهان این بودند که نظریه امام در بطن جامعه پیاده شود.
«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» شعار آن دوره است و در این شعار تمام گفتمان دینی، فرهنگی و سیاسی نهفته است، اینکه هر فرد ایرانی میتواند مدیریت سیاسی و تفکری تمدنساز داشته باشد.
همچنین انقلابهای اقتصادی آنقدر کشش ندارد که انقلابیون را در صحنه انقلاب نگه دارد تا جان خود را برای آرمانهای خود فدا کنند. این مهم مراتب عالیتر از مادیات بوده که انسان را وامیدارد خود را فدای یک ایدهای کنند.
آنچه که در کشورهای عربی رخ داد چه تفاوتی با انقلاب اسلامی ایران داشت زیرا ایران به استقلال رسید اما برای آنها این امر محقق نشد؟
حرکتهایی که در کشورهایی مانند یمن، تونس، مصر و ... انجام شد به معنای انقلاب نبود جنبشهایی بود که منحرف شد. ویژگی خاص انقلاب ایران، داشتن رهبری بود. فردی که به لحاظ علم و آگاهی در سطح بسیار بالایی نسبت به سطح عادی جامعه قرار داشت. و این نکته شاخص انقلاب ایران با سایر تحولاتی است که در کشورهای عربی رخ داد. به طور نمونه بسیاری معتقدند مصر در برخورد با دنیای مدرن از ایران زودتر آغاز کرد اما به نتیجه نرسید. شهید مطهری در کتاب «نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر» خود این را عنوان میکند. بنابراین عالم دینی که از درون خودشان بلند شده باشد و آنها را رهبری کند در این حرکتها وجود نداشت.
شما در بحث گفتمان فرهنگی پس از انقلاب به «خودباوری» اشاره کردید، انقلاب چقدر در هویتبخشی ما تاثیر داشت؟ برخی معتقدند در پیش از انقلاب سلطه فرهنگی غرب هویت ایرانی را از او گرفت و درحالحاضر نیز آرمانخواهی و بنیادگرایی او را با چالش هویت مواجه کرده است. نظر شما در اینباره چیست؟
در پیش از انقلاب یک فرد در راس هرم قدرت بود بنابراین مردم عامه با دنیای غرب خیلی ارتباط نداشتند. چیزی که در انقلاب رخ داد و در گفتمان فرهنگی دینی جامعه ایران، مومنین بالا آمدند و در راس حکومت قرار گرفتند. بنابراین ایمان امروز مردم بیشتر از روی آگاهی است در نتیجه ایمانها مستحکمتر از دورههای پیش از انقلاب است. و میتوان گفت با انقلاب دین به سطح اجتماعی بازگشت.
اگر در عصر حاضر داعش راه افتاد به این دلیل بود که ابرقدرتها دیدند تنها با نیروی دینی میتوانند در مقابل انقلاب ایران بایستند به قول شهید مطهری جنگ مذهب علیه مذهب است. این شیوه پیکار روشی است که معاویه و امثال او نیز در گذشته داشتند. داعش نیرویی در مقابل ایران و انقلاب است بنابراین ابرقدرتها نیز با گفتمانهایی این چنینی به جنگ با کسانی که سلطه آنها را نمیپذیرند، میروند. داعش ادعای مسلمانی دارد اما کارهایی انجام میدهد که از حمله مغولان در طول تاریخ بدتر است.
آرمانخواهی از انسان آیا بحث هویت را در جامعه تشدید نمیکند؟
هنگامی که آرمان در جامعهای بمیرد آن جامعه به مرور دچار استهلاک میشود و از بین میرود. شهید صدر در کتاب خود تحت عنوان «الانسان المعاصر و المشکله الاجتماعیه» که به فارسی نیز ترجمه شده است، جامعههای مختلف را با آرمانهای متفاوت آنها را نشان میدهد و میگوید کدام جوامع زنده میمانند. او معتقد است آرمانهای الهی جامعه را زنده و پویا نگه میدارد که ممکن است افت و خیز داشته باشد اما به طور قطع جامعه را سراپا نگه میدارد. او معتقد است جامعهای که فکر و ایدئولوژی خود را از اطراف و خارج از خود میگیرد نمیتواند بماند.
پس شما نیز آرمانخواهی را تهدید برای هویت افراد جامعه نمیدانید؟
خیر، آرمانخواهی جامعه را از ابتذال نجات میدهد. اگر آرمانخواهی نباشد افراد به دنبال دنیا و ابتذال میروند.
در مجموع آرمانخواهی باعث نجات جامعه است.
به عنوان جامعهشناس، از نگاه اسلام به چه جامعهای جامعه سالم اطلاق میشود و اصول و مبانی جامعه اسلامی چیست؟ و این امر در گفتمان فرهنگی انقلاب چقدر محقق شده است؟
جامعه سالم از نگاه اسلام جامعهای است که در تمام محورهای آن بر اساس عدالت حرکت کند و در تمام حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عدالت حرف اول را بزند.
همچنین گفتمان فرهنگی هنگامی در جامعه جاری و ساری میشود که حاکمان و دولتمردان به آن پایبند باشند همان گونه که در احادیث هست «الناس علی دین ملوکهم» مردم از رفتار و کردار رهبران و مسئولان خود پیروی میکنند. حدیثی که بارها از زبان رهبر انقلاب نیز تکرار شده است.
همچنین این مهم از سوی امام خمینی (ره) و فارابی نیز تکرار شده است که برای اصلاح جامعه باید از بالای هرم سیاسی کار آغاز شود. در چنین شرایط نصیحتها اثربخش نخواهد بود. اگر پیش از انقلاب مردم گوش به سخنان رهبران دینی خود داشتند پس از انقلاب به اعمال رهبران خود نگاه میکنند. در نتیجه گفتمان فرهنگی زمانی پیروز است که افراد بالا دست به آن پایبند باشند.
نظر شما