قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: در لغت نامه دهخدا می خوانم «دستفروشی» یعنی خرده فروشی... بعد می زنم به دل بازار و خیابان... تا عروسک و ظرف و ظروف و پتو و بالشتی که روی چند تکه پارچه در حلقه مشتریان است را بپایم... گردویی که در فرغونی هرم شده است... تا سماور برنجی و کیف و کفش و اسپند و هفت سین و تشت ماهی و سبزه را که آنطرف تر بساط است...
از قالب خریدار بیرون می آیم و تغییر موضع می دهم ... می شوم جای فروشنده این کالاها و اجناس که روی کارتن و پلاستیک، مختصر سرمایه شان را چیده اند برای مبادله.
می شوم همان زن و مردی که برای روزی حلال، سخت همت می کنند و انتظاری ندارند جز یک سرپناه و استقرار رسمی، جز مدیریتی که در قبال شان انجام نداده اند!
کاسبی می شوم که با یک تیر، دو هدف را نشانه می رود؛ در شرایط نامساعد اقتصادی و قدرت خرید پایین، به سود کم قانع اند و بازار نوروز را داغ تر می کنند.
می زنم به دل کش و قوس فراوان این مشاغل خُرد... تا اقداماتی که از بیخ و بُن ویران است... می روم تا روزها و شب های پُر جنب و جوش نرسیده به سال تازه...
به دایره خوشحال مردم و اسکناس های مختصری که در این ایام، بیرون از مغازه ها و پاساژها، سهم خرده فروشان می شود... به معامله های ارزان قیمت کف خیابان...
در صفِ جماعتی که کاش گذر مدیران دلسوز به بساط کم سرمایه و مظلوم شان بیفتد روزی... جایی که شغل مردمانش، مردمان دستفروش اش، پُر از هراس و چشم انتظاری ست...
نظر شما