آن هم گلستانی که مدتهاست سرناسازگاری با یار مهربان دارد.
گلستانی که نه تنها کسی برای نجات یار مهربان آن ادای دین نمیکند بلکه فقط به تماشای مرگ آرام و تدریجی آن نشستهاند.
گلستانی که سالهاست به بازار کتاب مشهد مزین شده اما جایی است که وقتی در آن راه میروی صدایی جز قدمهای خودت، تو را امیدوار نمیکند.
*سکوت مظلومانه در بازار
این روزها حال و روز بازار گلستان کتاب مشهد آنچنان ناخوش است که اگر سری به آنجا بزنی در اولین نگاه حدس میزنی نفسهای آخرش را میکشد. محوطهای بی نظیر که در سکوت مظلومانهای دارد جان میسپارد!
از 50 مغازه این بازار فقط چند باب که تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد باز است و بقیه چنان گرد و غبار فراموشی بر آنها نشسته که گمان میکنی سالهاست گذر کسی هم به آنجا نیفتاده است.
سراغ یکی از آنها میرویم هیچ کسی بجز مغازه دار داخل آن نیست؛ وقتی خودمان را معرفی میکنیم اسپندی میشود روی آتش!
او که جزو اولین مغازه داران این بازار است، میگوید: دیگر از این مصاحبهها و بازدید مسئولان هم ناامید شدهایم.
او از بیتوجهی مسئولان فرهنگی نسبت به اوضاع این بازار گلایه میکند و متذکر میشود: جز افسوس برای مجموعهای که میتوانست افتخار شهر باشد اما به این حال و روز افتاده کاری نمیشود کرد.
او که سالهاست شاهد تهیه گزارش خبرنگاران و بازدیدهای متعدد مسئولان بوده میافزاید: بازار گلستان کتاب از پای بست ویران است.
به گفته وی باند بازی در واگذاری مغازهها دلیل اصلی رکود این بازار است.
وی با بیان اینکه اغلب مغازههای این بازار حکم انباری برای موسسات انتشاراتی دارد، اظهار میدارد: تا زمانی که این نگاه تغییر نکند "آش همان آش و کاسه همان کاسه است».
این کتابفروش جوان ورودی بازار را دومین علت رکود «گلستان کتاب» برمی شمارد و میگوید: متأسفانه برخلاف وعدههای متعدد مسئولان، اصلاح ورودی این بازار هنوز حل نشده است.
وی با بیان اینکه ورودی این بازار همیشه درگیر پروژههای شهری است، میافزاید: این در حالی است که بازار باید تا حاشیه خیابان دانشگاه پیشروی کند.
*سایه رکود بر گلستان
در ادامه تهیه گزارش به سراغ دو نفر دیگر از مغازه داران این بازار میروم.
یکی از آنها دختر جوانی است که بتازگی در این مغازه به کار گرفته شده و میگوید: آنچه من در این مدت حس کردم معطل بودن فروشندهها در این بازار است.
او میافزاید: تاکنون در چندین بازار کتاب، فروشندگی کردهام ولی هیچ کدام از آنها این قدر دچار رکود نبودهاند.
مغازهدار دومی هم که از اوضاع بازار به شدت عصبانی است، میگوید: دیگر با هیچ رسانهای مصاحبه و با هیچ مسئولی در بازدیدها گفتوگو نمیکنم.
در بخشی دیگر از بازار کتاب گلستان، کافه کتابی با نیمکتها و میزهای مخصوص مطالعه، نیز نظرم را جلب میکند، اما کافه هم تعطیل است.
برای گفتوگو با خریداران بازار هم مدتی معطل میمانم اما از همان تعداد اندک عابرانی که در حال گذر از بازار هستند متوجه میشوم آنها یا آن قدر عجله دارند که فقط میخواهند از این بازار به عنوان گذرگاه دو خیابان استفاده کنند و یا اینکه برای خرید از مغازههای خیابان دانشگاه و استفاده از پارکینگ بازار مجبور به عبور از این بازار شدهاند.
گزارشگر ما برای گفتوگو با مسئولان مربوط هم در سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد تلاش زیادی میکند، اما برخلاف تماسهای مکرر متأسفانه این موضوع هم به نتیجه نمیرسد.
نظر شما