مجید تربتزاده /
سوژه امروز، آنقدرها که شکل و شمایل و اصطلاحش نشان میدهد، روانشناسانه، علمی و پیچیده نیست. بیشتر قرار است درباره مفهومی حرف بزنیم که طبق معمول، یک سر آن، آن هم سر اصلیاش میرسد به فضای مجازی. از روز گذشته هشتگ #خودتحقیری در این فضا داغ شده و تعداد زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی تصمیم گرفتهاند به مقابله با پدیده «خود تحقیری» بپردازند. اتفاق قشنگی است که از دلِ همان فضایی که مدتهای طولانی شاهد خودزنیها و خود تحقیریهای ملی و میهنی در آن بودیم، کسانی پیدا شدهاند و قصد دارند به گسترش موج خود تحقیری و انتشار محتواهایی که دار و ندار مسائل فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را به مسخره میگیرند، پایان دهند.
خودتان بهتر میدانید
محال است عضو شبکههای اجتماعی باشید و تا امروزپستها و محتواهایی را که حاوی حجم انبوهی از «خودتحقیری» اند، ندیده باشید. نوشتههای ظاهراً دلسوزانهای که با تعریف کردن داستانی سوزناک و اثرگذار، فرهنگ خانوادههای ایرانی را با خانوادههای فلان کشور مقایسه میکنند، عکسهایی که فلان محصول صنعتی ایرانی را کنار محصولی پیشرفته و گرانقیمت قرار داده و نوع ایرانیاش را به مسخره میگیرند، ویدئوهایی که فلان رفتار و کنش اجتماعی ایرانیان را با رفتاری شیک و ویترینی در فیلمهای هالیوودی مقایسه میکنند، محتواهایی که تلاش دارند برخی خیابانها، پلها و اتوبانهای معمولی و قدیمی تهران را در برابر بزرگترین خیابانها، پلها و... در آمریکا و اروپا، یک شوخی شهرسازی یا گاف عمران و توسعه معرفی کنند و... موارد زیاد دیگری که لابد خودتان بهتر از من میدانید. اینهایی که مثال زدیم فقط سرسوزنی است از جریان خود تحقیری که چند سال است در فضای مجازی جریان دارد و در چند ماه اخیر شاید به اوج خود رسیده و صدای اعتراض خیلیها را بلند کرده است.
مال ما... مال اونا
آن اوایل فقط به شوخیهای رایج فضای مجازی و یا گلایهها و انتقادهایی شبیه بود که شما مشابهش را ممکن بود در دورهمیهای دوستانه هم شنیده و یا گفته باشید. کم کم اما این شوخیها و انتقادها، بزک شدند، ژست و ظاهری کارشناسانه به خود گرفتند، از نام شخصیتها و مشاهیر ایرانی و غیر ایرانی و نظریهپردازان بزرگ در آنها استفاده شد و در واقع تبدیل شدند به محتواهای نشاندار و پُرانتشاری که دیگر نمیشد آنها را به حساب شوخیها و محتواهای عادی گذاشت که فقط برای سرگرمی در فضای مجازی دست به دست میشوند. از همان زمان هم بدون سختگیری و ذرهبین به دست گرفتن، میتوانستید سیاهنمایی پنهان شده پشت این حجم از «خود تحقیری» را مشاهده کنید. در یکی دو سال اخیر، آشِ تحقیرآفرین فضای مجازی از اینهایی که گفتیم هم شورتر شد. حالا تحقیر کردن فرهنگ ایرانی، فقط با مقایسههایی که در بالا گفتیم انجام نمیشد. جعل، دروغ و شایعه هم به لشکر تحقیرزایی فضای مجازی پیوسته بودند. برای مثال شما تصویری شیک و پررنگ و لعاب از یک اتوبان زیبا را در فضای مجازی میدیدید که زیر آن نوشته شده: «این یک اتوبان شهری در ایالت کالیفرنیاست... اینا هم اتوبان دارن...ما هم اتوبان داریم»! تا وقتی یک آدم دقیق با حوصله پیدا شود و زیر این پست بنویسد: «بابا اینکه اتوبان شهید صدر خودمونه... چرا چاخان نوشتی توی کالیفرنیاست...» پست جعلی و دروغکی «اتوبانی در کالیفرنیا» در خیلی از گروهها، کانالها و صفحات فضای مجازی منتشر و دست به دست شده و لایکهای چاق و چلهای هم نصیبش شده بود!
مایه شگفتی است
این طور هم نیست که مخالفان «خودتحقیری» طی همین یکی دو هفته متوجه وجود چنین پدیدهای در فضای مجازی شده باشند. قرارهم نیست ما ادعا کنیم نخستین کسی هستیم که داریم نگاهی دقیق به یک معضل در فضای مجازی میاندازیم. اگر اصطلاح «خودتحقیری» را در اینترنت جستوجو کنید به نوشتهها و اعتراضهایی از این قبیل در خبرگزاریها و روزنامهها برمیخورید که تاریخش حتی به یک سال پیش هم میرسد: «یکی از صفات اجتماعی مذموم در جامعه کنونی ما، موضوع خود تحقیری است. چرا برخی از ما عادت کردهایم که حتی در کوچکترین حوادث و رویدادهای اجتماعی، مبادرت به تحقیر و مسخره کردن ایران و ایرانی کنیم؟ چرا برخی از ما فکر میکنند آنچه در ایران داریم و رفتارهایی که از شهروندان ایرانی سر میزند، همگی مذموم و مورد شماتت است و آنچه خارجیها دارند و انجام میدهند ممدوح و پسندیده؟... برخی از ما عادت کردهایم مدام بزنیم توی سر خودمان و بگوییم ما ایرانیها چنینیم و چنان. این میزان از انرژی که ما برای خودتحقیری صرف میکنیم مایه شگفتی است. شاید هم تقاص آن سالهایی را میدهیم که معتقد بودیم همه غربیها از عواطف انسانی تهیاند... امان از افراط و تفریط»!
سیل یا بیماری؟
اگر فقط روانپزشکانه به ماجرا نگاه کنیم و دیدگاه روانشناس معروف آلمانی «آلفرد آدلر» را که میگوید: «حس حقارت تقریباً در تمام افراد وجود دارد، بسیارند کسانی که با دیدن دیگر افراد حس بی کفایتی پیدا میکنند» مد نظر قرار دهیم، نتیجهاش این میشود که «خودتحقیری» رایج در فضای مجازی را نوعی بیماری تلقی کنیم. یعنی همان حس حقارت ذاتی که مثل بسیاری از احساسات و ویژگیهای دیگر مانند ترس، خشم و... در همه انسانها هست، به دلایلی در برخیها رشد پیدا کرده، کنترل نشده و از آن در جهت مثبت استفاده نشده و حالا تبدیل به بیماری شده است. این تشخیص روانشناسانه اگر درست باشد، فقط یک بخش ماجراست. یعنی وقتی این خود تحقیری در سطح وسیع با سیاهنمایی، جعل و دروغ پیوند میخورد و هر روز بیشتر از دیروز منتشر میشود، باید آن را پدیدهای فراتر از یک بیماری دید که ریشه در مسائل روان شناختی دارد.
اما بیایید کمی هم غیرروانشناسانه به ماجرا نگاه کنیم. مثلاً وقتی به تاریخ معاصر و ماجرای سیاسی آن مراجعه کنیم اگرچه کمترنشانی از «خود تحقیری» میبینیم اما به جایش تا دلتان بخواهد «تحقیر» هایی وجود دارند که از سوی دیگران نسبت به ایرانیها ابراز میشوند. برخی کارشناسان میگویند در بسیاری از موارد، همین تحقیرها و تلقین ناتوانی و عقب ماندگی، مقدمه و زمینه تحمیل قراردادهای ذلتبار به دولتمردان ایرانی بود. قراردادهایی که ملت ایران باید تا سالهای سال با پیامدهای آن دست و پنجه نرم میکردند. به نظر شما در دورهای که مردم و مسئولان ایرانی، زیر بار تحقیر و توهین بیگانگان نمیروند، چرا یکباره سیل «خود تحقیری» در فضای مجازی به راه میافتد؟ این سیل قرار است کدام بخش از اراده و هویت ملی ما را ویران کند و با خود ببرد؟
نظر شما