قدس آنلاین: گذر جامعه ایرانی از تمدن غربی مسئلهای است که او از آن به بحران تمدنی معاصر یاد میکند. حجت الاسلام محمدحسین متولی امامی، رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی مطالعات تمدن اسلامی (متا) در گفتوگو با ما از راهکاری صحبت میکند که در مواجهه با تمدن غرب، نه ما را در موضع انفعال قرار میدهد و نه با رفتار غیرمنضبط بر وضعیت بحرانی فعلی دامن میزند. الگوی «تصرف» و چگونگی استحاله عناصر تمدنی غرب، موضوع مصاحبه ما با ایشان است که در ادامه میخوانید.
جناب امامی! مواجهه تمدن اسلامی در این ۴۰ سال با تمدن غرب چگونه بوده است؟
مواجهه ما با تمدن غرب تاکنون بیبرنامه بوده است. اگر ما الگویی برای مواجهه نداشته باشیم این وضعیت ما را بیش از پیش دچار بحران خواهد کرد. مواجهه ما با غرب ما را دچار یک بحران تمدنی کرده است. در کتاب «بحران تمدنی ایران معاصر» بهطور مفصل به این مبحث از این زاویه پرداختهام. برای این موضوع چند مقدمه را باید در نظر داشته باشیم؛ نخست اینکه ساختارها برآمده از محتواهاست و ساختارها محتوا و مبانی فکری را بازتولید میکنند و برعکس مبانی فکری نیز هستند که ساختارها را ایجاد میکنند. مسئله این است که در تجربه ۴۰ ساله جمهوری اسلامی مواجهه با غرب الگومند و منظم و تعیین شده نبوده است.
در نظریه و علوم انسانی مشکل داشتیم یا حوزه سیاستگذاری ما را در این مواجهه دچار بحران کرده؟
مسئله فقط نظریات نیست؛ چرا که سیاستمداران مبتنی بر نظریهای که در ذهن دارند عمل میکنند؛ اگر حتی این طرح ذهنی را نیز نداشته باشند که فاجعه صورت گرفته؛ چرا که به این معناست که جامعه را عرفی و دل به خواهی اداره میکنند. مسئله این است که ما نباید میان نظر و عمل فاصله ببینیم. اگر حاکمان ما نظریهای را بهطورمنضبط در ذهن نداشته باشند معنایش این است که نه علوم انسانی ما محتوایی برای حاکمیت تولید کرده و نه حاکمان ما در اجرا مبتنی بر طرح خاصی اقدام کردهاند. پس نه علوم انسانی ما بر ساختارهای بومی و شرایط اجتماعی سوار شده و نه حاکمان ما طرح مشخص و معین و منضبطی برای مواجهه با غرب داشتهاند.
راه حل جایگزین طرد یا پذیرفتن تمدن غرب که شما از آن با عنوان «تصرف» نام برده بودید به چه معناست؟
حداقل چهار الگو را در مواجهه با هر تمدنی میتوانیم در نظر بگیریم. نخستین الگو «انفعال» است که روشنفکران ما در تجربه تاریخ معاصر دنبال کرده بودند؛ ما در فضای انقلاب اسلامی نمیتوانیم آن را بپذیریم. الگوی «طرد و سلفیگری» نیز مورد قبول ما نبوده و عالمان و حاکمان ما با آن همدل نبودهاند. آنچه نیز به عنوان «گزینش» مورد پذیرش غالب سیاستگذاران ما بوده است وضعیت پرآشوب فعلی را بهوجود آورده است، چرا که گزینش ما بدون آگاهی دقیق از ساختارهای تمدنی بوده و درک سطحی نیز از گزینش داشتیم و به گونهای تفننی با غرب برخورد کردیم. فکر کردیم با هر ساختار تمدنی هر تغییر اجتماعی را میتوان به راحتی انجام داد و دلبخواهی این ساختارها را متناسب با تمایلات خودمان عوض کنیم. مثال بارز این موضوع بانکداری ماست که ساختاری است که نه اجازه دادیم ساختار سرمایهداری به نحو کامل وارد کشور شود و نه توانستیم تکلیف آن را با مبانی دینی و اسلامی مشخص کنیم. «تصرف» الگویی است که پیشنهاد ما بوده و به این معناست که شما نمیتوانید ساختارهای تمدن غرب را وارد تمدن خودتان کنید، چرا که ساختارها روابطی دارند که تعیینکننده هستند؛ ولی میتوانید اجزا و عناصر آن را با یک نظم و برنامه در هاضمه تمدن خودی استحاله کنید. این استحاله مدل استحاله عناصر مغذی درون درخت یا مدل استحاله غذایی است که یک مادر با خوردن یک غذا آن را در قالب شیر به کودکش میدهد. همچنین باید تصوری از تصرف داشت؛ اما در مورد چگونگی، نکتهای وجود دارد و آن توجه به برخی مقدمههاست. یکی از این مقدمات و مفروضات این است که بدانیم تمدنها وحشی هستند و اینگونه نیست که بتوان یک الگوی پیشینیِ همهچیز تمام را، پیش از ورود به عمل اجتماعی و کنش سیاسی طراحی کنیم. به یک معنا الگوی تصرف فرایندی شکل میگیرد. دوم اینکه فقه در شرایط ولایت فقیه علمی است که از پایگاه اجتهادی، مدیریت جامعه را به دست میگیرد، بنابراین فقه میشود فقه سیاستگذار و الگوی تصرف به این واسطه از پایگاه فقاهت و اجتهاد باید صورت گیرد. سومین نکته این است که دستگاه اجتهادی و فقهای ما با رویکرد تأسیسی به منابع ما رجوع و ساختارها تأسیسی را استنباط میکنند.
در سایر حوزهها چگونه میتوان از این الگوی تصرف با توجه به آن نگاه تأسیسی که به منابع اشاره کردید استفاده کرد؟
الگوی تصرف را با استفاده از احکام تأسیسی اسلام میتوان پیاده کرد. ما در هر حوزهای میتوانیم رویکرد تأسیسی فقاهتی به منابع دینی داشته باشیم و نظریات تأسیسی در حوزه اجتماعیات بدست بیاوریم. مثلاً پیشنهاد ما در بحث اقتصاد، تغییر نظام پولی مبتنی بر پول و طلاست. وقتی به منابع دینی مراجعه میکنیم، میبینیم پول اسلام، طلاست که شما با تغییر این نظام پولی میتوانید ساختارهای تمدنی بسیاری در اقتصاد تأسیس کنید. چون پول مثل خون در جامعه میچرخد و به میزانی که این پول عادلانه و مقاوم باشد، ثروت را عادلانه در جامعه میچرخاند. درک تأسیسی میتواند الگوی تصرف ما در نظام اقتصادی باشد. یعنی در نظام اقتصادی میتوانیم امکان تصرف ایجاد کنیم. در قصه پول و طلا شما میتوانید در شرایط امروز از پول طلای دیجیتال استفاده و امکانهای شتابی طلا ایجاد کنید و عناصر تمدنی غرب را در هاضمه نظریه خودتان استحاله کنید.
در عصر سیطره نئولیبرالیسم، رویکردی تأسیسی و بعد استحاله عناصر آن در دل این الگوی تأسیسی امکان پذیر است؟
دقت کنیم و بدانیم که نئولیبرالیسم خودش یک نظامواره است. عناصر در دل این نظامواره صورت بندی شده و جهتگیری میشوند. امام(ره) نه لیبرالیسم و نه دموکراسی را وارد کشور کردند، بلکه عنصر انتخابات را از آنها وام گرفته و وارد این الگو کردند. برخی از عناصر هستند که این توانایی را دارند و برخی دیگر در الگوی تصرف به حاشیه میروند و امکان استفاده از آن وجود ندارد. برخی از دستاوردهای بشری این قابلیت را دارند که در هاضمه تمدنی شما آن هم به عنوان عنصر بهره گیری شوند و در نظم جدید اهداف ما را تأمین کنند. اساساً ولایت تکنیک و ولایتی که بر آن حاکم بود، شکسته شده است. بنابراین در الگوی تصرف، ما نمیگوییم تمامی دستاوردهای بشری این قابلیت استفاده به عنوان عنصر را دارند و بعد اینکه این قابلیت استحاله را نه بر نظام وارهها بلکه بر عناصر آنها مترتب میدانیم. در نهایت عناصر بر حسب نیاز نظریه بومی، بهرهگیری و استحاله میشوند.
ولایت فقیه، الگوی ایجابی و کارآمد در مواجهه با تمدن غرب است
امام(ره) نظریه ولایت فقیه را در ایران تکمیل کرد و امتداد اجتماعی آن در جامعه تبدیل به جمهوری اسلامی شد. جمهوری اسلامی یک رویکرد تصرفی از پایگاه فقاهت با نظریه ولایت فقیه است. ولایت فقیه یک درک تأسیسی از منابع بود. یعنی هیچ روایتی مستقیماً نگفته در زمان غیبت نهادی به اسم ولایت فقیه ایجاد کنید. درک فقها از شرایط سیاسی عصر غیبت این بوده که ما باید نهادی به اسم ولایت فقیه داشته باشیم که ولایت بر فقه و امت و امامت جامعه را در دست داشته باشد. این درکی است که از مجموع دلایل عقلی و روایاتی از این جنس نشأت میگیرد. امام، اول این ولایت فقیه را ایجاد میکنند، بعد عناصر تمدنی غرب را درون نظریه خودشان استحاله میکنند. یعنی ولایت فقیه که ایجاد شد، عناصری همچون انتخابات و مجلس در الگوی ولایت فقیه استحاله میشود و هاضمه نظریه ولایت فقیه عناصر تمدنی غرب را استحاله میکند. در این رویکرد شما نه با غرب، قهر و سلفیگونه برخورد کردهاید، نه منفعل شدهاید و نه گزینش مبتذل و نامنظمی داشتهاید. یک ساختار سیاسی کارآمد و به روز و متناسب با شرایط داشتید. در سایر حوزهها همچون اقتصاد، فرهنگ، حقوق، شهرسازی، جنسیت و خانواده نیز شما میتوانید این الگو را پیاده کنید.
رهبری گفتند در مورد تمدن اینقدر انتزاعی بحث نکنید
وحشی بودن تمدن به معنای درگیری و جنگ نیست. معنایش این است که تمدن در فرایند شکل میگیرد و قابل مهندسیِ پیشینی نیست. مثلاً حضرت امام(ره) وقتی وارد ایران میشوند از قبل طراحی نکردند، بلکه اجمالاً یک طرحواره در ذهن ایشان هست. وقتی وارد تهران میشوند شرایط را میسنجند و شورای انقلاب را تأسیس میکنند. بعد به قم رفته و دوباره با رصد اوضاع به تهران برمیگردند و بهتدریج چند قانون اساسی را پیشنهاد میدهند که یکی از آنها تصویب میشود. به این روند که نگاه کنید میبینید نظام سیاسی مدنظر امام بهتدریج و در یک فرایند در حال شکل گیری است. در جلسهای که با رهبری داشتیم، ایشان فرمودند تمدن به طور کلی یک مسئله انضمامی و کاربردی است و اینقدر بحث انتزاعی نکنید. مشکل ما این است که الان اساتید این حوزه صرفاً در اتاقهای خودشان نشستهاند و دارند الگو طراحی میکنند. الگوهای ذهنی و انتزاعی که هیچ کدام قابل تصدیق با شرایط و قابل اجرا شدن نیست. نه تمدن اسلامی و نه تمدن غرب با انتزاعیات ایجاد نشدهاند. مفاهیم و نظریهها باید با توجه به شرایط تولید شوند و توسط حاکمیت از آن محافظت شود تا بهتدریج در قالب اجتماعی جای خودش را باز کند. پس از ۴۰ سال شما نتیجه اصلاحات شبکه خودتان را بدست میآورید و اسم آن را مثلاً نظام سیاسی میگذارید.
نظر شما