تحولات لبنان و فلسطین

تحلیلگر اقتصاد سیاسی معتقد است تحریم‌های جدید اقتصادی، سرپوشی بر عجز و ناتوانی نظامی آمریکا در برابر ایران است و برای مقابله با دشمن در این عرصه، راهی جز دل کندن از غرب نداریم.

FATF مانع پیشرفت است/برای تقویت اقتصاد راهی جز «دل‌کندن از غرب» نداریم

قدس آنلاین؛ دولت آمریکا پس از ترور سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و پاسخ قاطع ایران در حمله موشکی به پایگاه‌های آمریکایی در عراق، در چرخشی محسوس میدان تقابل با ایران را از عرصه نظامی بار دیگر به عرصه اقتصادی متمرکز کرد و تقریباً تمام بخش‌های اقتصاد ایران و همه افراد و نهادهایی که در این بخش‌ها فعال هستند، تولید انجام می‌دهند یا هرگونه کالا و خدمات برای اقتصاد ایران تأمین می‌کنند را به لیست تحریم‌ها افزود. درباره چرایی و آثار احتمالی این تحریم، اقدامات مقابله‌ای و تأثیر الحاق ایران به FATF با دکتر حسین شیخ زاده، تحلیلگر اقتصاد سیاسی گفتگویی انجام داده ایم که از نظرتان می‌گذرد:

مستحضر هستید که رئیس‌جمهور آمریکا در اولین بیانیه خود بعد از حملات موشکی سپاه به پایگاه‌های آمریکایی در عراق، ایران را به صلح دعوت کرد اما در همان بیانیه اعلام کرد که می‌خواهد تحریم‌های سخت‌تری را علیه ایران اعمال کند. اخیراً نیز رئیس‌جمهور آمریکا دستور اجرایی را صادر کرد که به موجب آن بخش‌های دیگر اقتصاد ایران از جمله نساجی و تولید تحریم شد. ما در اینجا شاهد گذار آمریکا از تقابل سخت به تقابل نیمه سخت و نرم هستیم. به نظر شما چرا آمریکا به سمت اعمال فشار اقتصادی بیشتر رفته است؟

دکتر حسین شیخ زاده: تصمیم آمریکا در مورد به شهادت رساندن سپهبد سلیمانی یک اشتباه استراتژیک بود که پیامدهای نامطلوب زیادی برای این کشور داشت؛ اول اینکه: کشوری که ادعا می‌کند ابرقدرت دنیاست، در میدان جنگ رویارو با محور مقاومت کم آورد و برای حذف سردار سلیمانی از ترور استفاده کرد و این در حالی است که مبارزه با تروریسم یکی از مهمترین شعارهای بی‌اساس آمریکا در عرصه بین‌الملل است و آنها همواره ادعا می‌کنند که سالانه میلیون‌ها دلار برای مبارزه با تروریسم در دنیا هزینه می‌کنند اما با این اشتباه استراتژیک دست آمریکا برای مردم دنیا رو شد زیرا آنها سرداری را به شهادت رساندند که نابود کنندۀ بدترین و بی رحم ترین تروریست‌های دنیا (داعش) بود و نه تنها امنیت ایران و منطقه را تأمین کرده بود بلکه حتی امنیت غرب هم مرهون رشادت‌های او بود؛ سردار سلیمانی با حذف داعش امنیت را به فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای غربی بازگرداند. یادمان نرفته که مردم اروپا تا چند سال پیش از ترس داعش و عملیات انتحاری این گروه تکفیری خواب راحت نداشتند. دوم اینکه: روشی که پنتاگون برای این ترور ناجوانمردانه به کار برد، روش چندان پیچیده‌ای نبود و نه تنها ایران که یک قدرت مهم نظامی محسوب می‌شود بلکه بسیاری از کشورهای دیگر که قدرت نظامی قابل توجهی ندارند هم از این تکنولوژی برخوردارند و به کارگیری این روش نشان داد که قدرت نظامی آمریکا طبل توخالی است. سوم اینکه آمریکا در این مناقشه به صراحت عقب نشینی کرد و ضعف قدرت نظامی‌اش در برابر ایران آشکار شد. در این ماجرا هم آمریکا و هم تمام کشورهای دنیا به خوبی دریافتند که به تعبیر مقام معظم رهبری دوره «بزن در رو» تمام شده است. بر همین اساس آمریکایی‌ها بلافاصله بعد از ترور شهید سلیمانی به «دیپلماسی عجز و لابه» روی آوردند و آن گونه که سردار فدوی جانشین محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقل کرده‌اند: «حتی گفتند اگر می‌خواهید انتقام بگیرد، متناسب با کاری که ما کردیم، انتقام بگیرید.» آنها به موازات این دیپلماسی ذلیلانه از ابزار تهدید هم استفاده کردند و ترامپ اعلام کرد که در صورت حمله نظامی ایران به پایگاه‌های آمریکا، ۵۲ نقطه از ایران را هدف قرار می‌دهد اما نتوانست تهدید خود را عملی کند و مجبور به عقب نشینی شد. این عقب نشینی به هیچ وجه نافی خوی جنگ افروزی و شیطان صفتی آمریکایی‌ها نبود بلکه ناشی از ترس و وحشت آنها بود؛ آمریکا پایگاه‌های نظامی زیادی در منطقه غرب آسیا دارد که همگی در تیررس موشک‌های ما قرار دارند از سوی دیگر درایت و شجاعت رهبری و حماسه مردم در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم و همرزمانش نشان داد که نمی‌شود با ایران درافتاد. باید به این نکته توجه داشته باشیم که آمریکا همسایه و هم‌مرز ایران نیست که بخواهد بخشی از خاک ایران را (به فرض محال) اشغال و به خاک خود ضمیمه کند، این کشور در صورتی به ایران حمله می‌کند که بتواند حکومت دلخواه خود را در ایران روی کار بیاورد اما در ماجرای شهادت حاج قاسم مردم ایران نشان دادند که چقدر از آمریکا نفرت دارند و چقدر به حافظان امنیت ملی خود عشق می‌ورزند و با وجود برخی ناملایمات تا چه حد پای نظام و رهبری ایستاده اند لذا آمریکایی‌ها با دیدین این حمایت همه جانبه مردم از نظام فکر حمله نظامی را از سر خود بیرون کردند. به نظر بنده حماسه حضور مردم و حرکت عظیم آنها در ماجرای شهادت سپهبد سلیمانی را می‌توان «انقلاب سوم» نامید. یعنی بعد از انقلاب بهمن ۵۷ و اشغال لانه جاسوسی آمریکا این سومین حماسه‌ای بود که استقلال کشور و بقا نظام سیاسی برخواسته از اراده مردم را تضمین کرد.
 

دشمن هنگامی که با سیلی محکم سپاه مواجه شد، در یک اقدام تاکتیکی نیروهای خود را از یک خط که توان شکستن آن را نداشته به خط دیگری (خط نبرد اقتصادی) که متأسفانه ما در آن خط ضعف داریم، گسیل داشته است. علت اصلی ضعف ما هم این است که رویکردمان درحوزه اقتصاد با حوزه دفاعی کاملاً متفاوت بوده است

بنابراین روی آوردن آمریکا به تحریم اقتصادی در برابر حمله نظامی سپاه به پایگاه عین الاسد از دو بُعد قابل بررسی است. بُعد اول اینکه: تحریم‌های جدید اقتصادی در واقع سرپوش گذاشتن بر عجز و ناتوانی نظامی این کشور در برابر ایران است. این تحریم‌ها نه پدیده جدیدی است و نه مشکل جدیدی برای کشور ما ایجاد می‌کند. همه صنایع ما قبلاً هم تحت تحریم بوده اند، با ذکر نام چند مؤسسه یا چند شخصیت در لیست تحریم‌ها اتفاق جدیدی رخ نداده است. افرادی که نام آنها به لیست تحریم‌ها اضافه شده نه مراوده مالی با آمریکا دارند و نه اموالی در خارج از کشور دارند که آمریکا بخواهد آنها را مصادره کند. آمریکایی‌ها قبلاً هم در یک اقدام نابخردانه، حضرت آیت الله سید احمد خاتمی امام جمعه محترم تهران را تحریم کرده بودند، به نظر شما آیا این تحریم در زندگی این بزرگوار تغییری ایجاد کرد؟ این گونه اقدامات کور و بی هدف نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها دارند خودزنی می‌کنند.

بُعد دوم این اقدام این است که دشمن هنگامی که با سیلی محکم سپاه مواجه شد، در یک اقدام تاکتیکی نیروهای خود را از یک خط که توان شکستن آن را نداشته به خط دیگری (خط نبرد اقتصادی) که متأسفانه ما در آن خط ضعف داریم، گسیل داشته است. علت اصلی ضعف ما هم این است که رویکردمان درحوزه اقتصاد با حوزه دفاعی کاملاً متفاوت بوده است؛ ما درحوزه نظامی بر اساس تفکر انقلابی عمل کردیم در این حوزه که مستقیماً تحت فرماندهی رهبر معظم انقلاب قرار دارد، چشم امیدمان به بیگانگان نبود و بر پایه فرمان الهی به تجهیز قوای نظامی پرداختیم تا به واسطه آنها در دل دشمنان خود و دشمنان خدا رعب و وحشت ایجاد کنیم اما در حوزه اقتصادی از اواخر دهه ۱۳۶۰ به سمت اقتصاد لیبرال رفتیم. این نوع اقتصاد وصله ناجوری است که با سیاست اسلامی ناسازگار است. لذا دشمن روی نقطه ضعف ما تمرکز کرده است البته با همه قصورها و تقصیرهایی که برخی مسئولان داشتند، تفکر انقلابی و الگوی اقتصاد مقاومتی (که به صورت ناقص اجرا شده است) مانع از تحقق اهداف دشمن گردیده و بر اساس گزارش‌های مجامع بین المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول آثار تحریم‌ها بر اقتصاد ایران در حال کاهش است. اما پیروزی نهایی در جبهه اقتصادی نیازمند همراهی همه مسئولان به ویژه مسئولان قوه مجریه با تفکر انقلابی و دل بریدن آنها از آمریکا و غرب می‌باشد.ما باید در جبهه اقتصادی خود را قوی کنیم و برای رهایی از تهدید دشمن و دستیابی به اهداف انقلاب راهی غیر از این نداریم.

اشاره کردید که ما در حوزه اقتصاد ضعف داریم و نیاز است برای اینکه این تقابل در حوزه اقتصادی تمام شود خود را قوی کنیم. خب بخشی از این فرایند قوی شدن به داخل بر می‌گردد و مسائلی است که باید در داخل کشور حل و فصل گردد. اما در رابطه با مسائل خارجی چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟ آیا حتماً باید به سمت مذاکره با آمریکا و اروپا پیش برویم. برجام جدیدی رقم بزنیم؟

به نظرم رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه ۲۷ دی به بهترین نحو به این سوال پاسخ دادند. اگر دقت کرده باشید ایشان بعد از اینکه قوی شدن را به عنوان یک ضرورت مطرح کردند بلافاصله به موضوع مذاکره اشاره کردند. برداشت بنده از فرمایشات ایشان این است که ما با یک دوگانۀ (قوی شدن- مذاکره) مواجه هستیم و راه قوی شدن دل بستن به مذاکرات نیست. اگر مذاکره به قوی شدن ما در حوزه اقتصادی کمک کرده بود در طول ۶ سال گذشته با این همه مذاکره باید اقتصادمان به اقتصاد اول دنیا تبدیل می‌شد اما هم آمارهای رسمی و هم کوچک شدن سفره‌های مردم در طول این دوره نشان می‌دهد که مذاکره با غربی‌ها فقط فرصت سوزی بود.

اگر مذاکره به قوی شدن ما در حوزه اقتصادی کمک کرده بود در طول ۶ سال گذشته با این همه مذاکره باید اقتصادمان به اقتصاد اول دنیا تبدیل می‌شد

بنده صدای مذاکره کنندگان ایران با کشورهای موسوم به ۱+۵ را مانند صدای جغجغه‌ای می‌دانم که با آن کودک گرسنه‌ای را از گریه کردن باز می‌دارند. به همین خطر اصلاً لفظ برجام جدید یا برجام دوم و سوم را قبول ندارم. برجام همان یک موردش هم زیانبار، غیر دقیق و فاقد ضمانت اجرا بود بنابراین برای قوی شدن باید برگردیم به ریل انقلاب و روی داشته‌های خودمان حساب باز کنیم. ما در حوزه اقتصادی از ظرفیت‌های فرهنگ اسلامی غفلت کردیم. ببینید ما یک حکم واجب به نام زکات داریم که متأسفانه آن را رها کرده‌ایم. زکات هم تأمین کننده مالیات است هم فاصله طبقاتی را کاش می‌دهد و هم مبتنی بر تولید است. دقیقاً همین سه مورد جزو چالش‌های اساسی اقتصاد ما هستند یعنی درآمدهای عمومی دولت به جای اینکه از محل مالیات تأمین شود، بر پایه فروش منابع خدادادی بنا شده است؛ فاصله طبقاتی و نابرابری اجتماعی یکی از مهمترین عوامل نارضایتی مردم است و اقتصاد ما به جای تولید بر پایه‌ی دلالی، سوداگری و مشاغل کاذب بنا نهاده شده است. در حالی که همه محصولاتی که مشمول زکات می‌شوند، حاصل تولید هستند نه دلالی و شغل کاذب. تمدن اسلامی هم برپایه همین احکام نورانی به وجود آمد و رشد کرد. مگر در صدر اسلام و در حکومت پیامبر (ص) درآمد نفتی وجود داشت؟ چگونه در حکومت صدر اسلام بدون وجود زیرساخت‌های اقتصادی عدالت برقرار شد؟ رمز موفقیت حکومت در صدر اسلام این بود که به احکام اقتصادی اسلام عمل می‌کرد. این احکام ابدی هستند و تاریخ مصرف مشخصی ندارند مبارزه با فساد مالی که در حکومت امام علی (ع) جزو راهبردهای اساسی بود امروزه هم همان اهمیت را دارد.

سه مورد جزو چالش‌های اساسی اقتصاد ما هستند؛ درآمدهای عمومی دولت به جای اینکه از محل مالیات تأمین شود، بر پایه فروش منابع خدادادی بنا شده است؛ فاصله طبقاتی و نابرابری اجتماعی یکی از مهمترین عوامل نارضایتی مردم است و اقتصاد ما به جای تولید بر پایه‌ی دلالی، سوداگری و مشاغل کاذب بنا نهاده شده است

ما برای برای قوی شدن راهی جز مبارزه با فساد نداریم، به نظرم وقت آن رسیده است که نیروهای پاکدست، متخصص و خلاق وارد میدان شوند و هرکس به نوعی در بروز وضع اقتصادی فعلی نقش داشته است ضمن عذرخواهی از مردم، میدان سیاست را چه در حوزه اجرایی و چه در حوزه قانونگذاری به نیروهای توانمند و انقلابی واگذار کند. بنده فکر می‌کنم عبارت «قوی شدن» که توسط رهبر انقلاب مطرح شد یک راهبرد جدید برای گام دوم انقلاب است و این راهبرد باید سرلوحه همه برنامه‌ها و سیاست‌های حکومت و مردم قرار بگیرد.

اکنون همکاری‌های دولت با نهادهایی نظیر صندوق بین‌الملل پول، سازمان تجارت جهانی، FATF و هم‌چنین همکاری‌ها جهت ایجاد نظام کنترل زنجیره‌ی تجاری اقلام دوگانه با اتحادیه اروپا ادامه دارد؛ این همکاری‌ها چه کمکی می‌تواند به قوی شدن کشور ما داشته باشد؟

در مورد همکاری با سازمان‌ها و نهادهای بین المللی ابتدا بایدچند اصل کلی را عرض کنم. اصل اول این است که هیچیک از نهادها، مؤسسات و اتحادیه‌های بین المللی و در رأس آنها سازمان ملل متحد بی‌طرف، مستقل و قابل اعتماد نیستند و این صرفاً یک ادعای انتزاعی و یا مبتنی بر قضاوت ایدئولوژیک نیست، بلکه واقعیتی است که در نتیجه عملکرد این سازمان‌ها به اثبات رسیده است. اصل دوم اینکه با توجه به قابل اعتماد نبودن نهادهای بین المللی نباید تعهدات مضاعف برای کشور ایجاد کنیم بلکه باید تعهدات خود را در پایین‌ترین سطح یعنی در حد تعهدات الزامی ناشی از عضویت در سازمان ملل و سازمان‌های دائمی و عمومی وابسته به آن حفظ کنیم. سوم اینکه بی اعتمادی به نهادهای بین المللی به معنی اتخاذ سیاست انزواگرایانه نیست؛ ایران کشوری مانند کره شمالی نیست که بتواند دور خود دیوار بکشد. ما کشوری هستیم با سابقه تمدنی بسیار طولانی، نظام سیاسی مبتنی بر مردم سالاری دینی، قدرت نظامی مطرح در سطح جهان، موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بسیار مهم و از همه مهمتر اینکه در مسیرپیشرفت و بالندگی قرار داریم بنابراین انزوا به هیچ وجه شایسته چنین کشوری نیست. بر این اساس باید میان نهادها و موسساتی که به آنها اشاره فرمودید تفاوت قائل شویم.

عضویت و حضور فعال در سازمان‌هایی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای کشوری با مختصات سیاسی- اقتصادی ایران ضروری است البته با این شرط که صرفاً مجری اوامر آنها نباشیم بلکه با دیپلماسی فعال از مزایای آنها نیز استفاده کنیم. این دسته از سازمان‌ها هم قواعد ایجابی دارند و هم قواعد سلبی یعنی از یک سو با اعطای وام و حتی کمک‌های بلاعوض به رشد برخی کشورها کمک می‌کنند و از سوی دیگر برای برخورداری از این مزایا شرط‌هایی را مقرر کرده اند به عنوان مثال کشورهای هدف را تحت فشار قرار می‌دهند که ارز تک نرخی داشته باشند، وام‌های دریافتی را در امور مشخصی هزینه کنند، امنیت سرمایه‌ها را تأمین کنند و…

متأسفانه عده‌ای تحت تأثیر رسانه‌های بیگانه تصور می‌کنند که اطلاعات محرمانه صرفاً به فعالیت‌های نظامی مربوط می‌شود و هرگاه صحبت از حفظ اسرار نظام می‌شود بلافاصله می‌گویند مگر ما داریم چه کارهایی انجام می‌دهیم که دنیا نباید از آن خبر داشته باشد؟ در پاسخ این شبهه باید عرض کنم که ما صدها پروژه علمی داریم که تا زمان رسیدن به نتیجه نهایی نباید اطلاعات آنها فاش شود

اما موضوع FATF کاملاً متفاوت است. این نهاد مالی توسط تعداد مشخص و محدودی از کشورها ایجاد شده و عضویت در آن اختیاری است. از سوی دیگر ماهیت وظایف این گروه (گروه ویژه اقدام مالی) صرفاً سلبی است یعنی بدون اینکه کمکی در اختیار کشورها قرار دهد بر عملیات مالی آنها نظارت می‌کند تا مبادا از فعالیت‌های تروریستی( مطابق تعریف این گروه از تروریسم) حمایت مالی داشته باشند.

در مورد همکاری با این گروه دو نکته را باید مورد توجه ویژه قرار دهیم یکی اینکه ما در حال حاضر از مجموع مقررات FATF که ۴۱ بند است ۳۷ بند را داریم اجرا می‌کنیم و این همکاری گسترده هیچ تأثیری در حذف یا لااقل کاهش تحریم‌های اقتصادی ایران نداشته است. نکته دوم اینکه وقتی نظام بانکی ما مورد تحریم قرار گرفته و هیچ مراوده مالی با دنیا نداریم چه چیزی را باید شفاف کنیم؟ وقتی ما نمی‌توانیم پول نفت صادراتی خود را وارد کشور کنیم و یا برای واردات دارو قادر نیستیم به حساب شرکت‌های خارجی پول واریز کنیم چگونه می‌توانیم برای تروریست‌های خیالی مورد نظر گروه FATF پول واریز کنیم؟ در این شرایط اجرای کامل موافقتنامه‌های این گروه عملاً به معنی افشای اطلاعات مربوط به پروژه‌های اقتصادی و برملا کردن پروژه‌های علمی نیمه تمام مانند اختراعات و اکتشافات دانشمندان ایرانی است. یعنی اطلاعاتی را که موساد و CIA برای به دست آوردن آنها بودجه اختصاص داده و برنامه ریزی کرده اند، بدون دردسر و داوطلبانه تقدیم دشمن کنیم.

متأسفانه عده‌ای تحت تأثیر رسانه‌های بیگانه تصور می‌کنند که اطلاعات محرمانه صرفاً به فعالیت‌های نظامی مربوط می‌شود و هرگاه صحبت از حفظ اسرار نظام می‌شود بلافاصله می‌گویند مگر ما داریم چه کارهایی انجام می‌دهیم که دنیا نباید از آن خبر داشته باشد؟ در پاسخ این شبهه باید عرض کنم که ما صدها پروژه علمی داریم که تا زمان رسیدن به نتیجه نهایی نباید اطلاعات آنها فاش شود. فرض کنید یک نهاد حکومتی در ایران با یکی از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها یا تعدادی از نخبگان علمی قرار داد بسته است که در یک دوره زمانی سه ساله برای کشف داروی سرطان یا قند خون و… به تحقیق بپردازد و در این دوره هزینه این تحقیقات را در چند مرحله دریافت کنند، چنانچه همه تراکنش‌های مالی را در اختیار گروه FATF قرار دهیم این پروژه ممکن است با مشکلاتی از قبیل سرقت یافته‌های علمی و حتی به خطر جان دانشمندان کشورمان مواجه شود. لذا در مجموع باید عرض کنم حضور در مجامع دائمی بین المللی به صورت فعال و با در نظر گرفتن عدم استقلال این مجامع امری ضروری است اما در مورد نهادهایی مانندFATF که صرفاً جنبه سلبی و محدودیت زایی دارند حضور در آنها نه تنها کمکی به قوی شدن و پیشرفت ما نمی‌کند بلکه مانع پیشرفت است و اساساً برخی از این نهادها با هدف ممانعت از پیشرفت کشورهای مستقل طراحی شده اند

تا کنون در مورد مسائل سلبی صحبت شد. یعنی کارهایی که نباید انجام بدهیم. پیشنهاد رو به آینده شما در این شرایط تحریمی که روابط رسمی اقتصادی ما دچار اختلال است، چه راهبردهایی در روابط بین‌الملل می‌تواند به قوی شدن اقتصاد ما کمک کند؟

مهمترین اقدام مفید در عرصه روابط بین الملل ایجاد اتحادیه‌های سیاسی- اقتصادی با عضویت کشورهایی است که با مامنافع مشترک دارند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم این اولویت‌ها تعیین شده اما متأسفانه چندان عملی نشده است. بهبود روابط با همسایگان، تحکیم روابط با کشورهای اسلامی و ملت‌های مستقل باید در اولویت قرار گیرد. یکی از ابزارهای اصلی آمریکا برای استیلا بر اقتصاد جهان سو استفاده از دلار به عنوان ارز بین المللی است. برای به حداقل رساندن آثار زیانبار دلار باید تا جایی که ممکن است مبادلات پایاپای و تجارت با پول‌های ملی (مثلاً تبادل تجاری با هند به وسیله واحد پول ایران و هند) را گسترش دهیم. شناسایی استعدادها و ظرفیت‌های اقتصادی جهان اسلام باید با پیگیری ایران در دستور کار سازمان همکاری‌های اسلامی قرار گیرد. دیپلماسی علمی باید در کنار دیپلماسی سیاسی فعال شود. دانشگاه‌های جهان اسلام و کشورهای مستقل که با ما منافع مشترک دارند باید به سرعت به شناسایی زمینه‌های همکاری اقتصادی و امکان-سنجی اجرای پروژه‌های مشترک اقدام کنند.

باید موانع قانونی تولید و صادرات را رفع کنیم و این کار نیازمند عزم جدی قوای سه گانه است. ساختارهای نظارتی باید تقویت شود. در بسیاری از موارد کالاهایی را صادر می‌کنیم و مردم مجبور می‌شوند تورم ناشی از صادرات آن کالا را تحمل کنند اما ارز حاصل از این صادرات به کشور باز نمی‌گردد و در خارج از ایران سرمایه گذاری می‌شود.

یکی از کارهای مهمی که در روابط بین الملل باید انجام دهیم کار رسانه‌ای قوی است. متأسفانه رسانه‌های وابسته به نظام سلطه به ویژه رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان که عده‌ای خائن وطن فروش در آنها فعالیت می‌کنند، چهره‌ای مخدوش و غیر واقعی از ایران به دنیا معرفی کرده اند این تخریب‌ها ریسک سرمایه گذاری در کشور ما را افزایش داده است لذا باید نسبت معرفی چهره واقعی ایران اهتمام جدی داشته باشیم

تعامل با همسایگان و کشورهایی مانند چین و روسیه چه کمکی می‌تواند به قوی شدن اقتصاد ما کند؟ برخی جریان‌ها معتقدند که این کشورها به نظر قابل اتکا نمی‌آیند و تنها زمانی به ما کمک می‌کنند که بتوانند جهت اخذ امتیاز بزرگ‌تری به آمریکا فشار بیاورند. پیشنهاد شما در رابطه با این کشورها چیست؟

امروزه اکثر کشورهای دنیا دارای نظام‌های سیاسی سکولار می‌باشند و سیاست خارجی آنها نیز بر پایه رئالیسم و عملگرایی بنا گذاشته شده است. حتی نظام‌های ایدئولوژیک هم در صحنه روابط بین الملل به دنبال تأمین منافع ملی خود هستند لذا اگر قابل اتکاء بودن به معنی گذشتن از منافع خود به نفع سایر کشورها باشد، هیچ کشوری قابل اتکاء نیست. اما کشورها منافع مشترکی دارند که مجبورند حول این منافع به همکاری بپردازند این منافع در واقع ضامن قابل اعتماد بودن آنهاست. این منافع مشترک کشورها را به سمت همگرایی سوق می‌دهد. برخورد کشورها با ایران در موضوع پرونده هسته‌ای نشان داد که چین و روسیه در مقایسه با اروپا (به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان) به مراتب قابل اعتمادتر هستند.

برخورد کشورها با ایران در موضوع پرونده هسته‌ای نشان داد که چین و روسیه در مقایسه با اروپا (به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان) به مراتب قابل اعتمادتر هستند

اگرچه همه این کشورها با آمریکا روابط تجاری دارند اما روسیه و چین در مقایسه با اروپایی‌ها تضاد منافع بیشتری با آمریکا دارند. چین بر روی مسائلی مانند تعرفه‌های گمرکی و تجارت آزاد با آمریکا اختلاف دارد و از سوی دیگر نسبت به مرجعیت دلار به شدت معترض است روسیه نیز مسائل اقتصادی را با مسائل سیاسی گره زده است یعنی حاضر نیست برای کسب منافع اقتصادی نسبت به حضور آمریکا در مناطق مختلف دنیا به ویژه در آسیا چشم پوشی کند. در بسیاری از این موارد ما هم مواضع مشابهی داریم، اتحادها و ائتلاف‌های بین المللی هم دقیقاً بر اساس همین منافع، زیان‌ها و مواضع مشترک شکل می‌گیرد. البته اگر ما می‌خواهیم چین و روسیه به عنوان متحدینی قابل اتکاء عمل کنند، متقابلاً باید خودمان هم قابل اتکاء باشیم و نباید از این کشورها به عنوان شریک تجاری موقت (تا زمان بهبود رابطه با غرب) استفاده کنیم. تجربه نشان داده که اروپایی‌ها با وجود اینکه توسط آمریکا استثمار می‌شوند اما اراده‌ای برای تقابل با این کشور قلدر ندارند لذا آویزان شدن به طناب پوسیده اینها سیاستی غیر منطقی و به دور از عقلانیت است اما متأسفانه عده‌ای از مسئولان ما حرف زبان و دلشان یکی نیست و دل‌هایشان مملو از شوق رابطه با غرب است. لذا در مجموع پیشنهاد بنده این است که ما باید از ظرفیت روسیه، چین و سایر کشورهایی که به نوعی با آمریکا تضاد منافع دارند به خوبی استفاده کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.