در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان افزون بر آنکه از شرایط اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی آن جامعه پیروی میکند، قویاً تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبیّن و آیینه آن جهانبینی است. لباس نه تنها تحت تأثیر فرهنگ جامعه است، بلکه معرّف شخصیت تک تک افراد و در نتیجه فرهنگ عمومی جامعه نیز است.
نیروی حیا و عفاف که عنصری درونی و روحی است، تدبیری از سوی خداوند برای کنترل آنان بر استفاده درست از جمال و جذابیت خود در عرصه ی زندگی و جامعه است. حجاب و عفاف پدیده ی دینی ـ فرهنگی مهمی در تعالیم اسلامی و توجه به زمینه های فرهنگی ـ اجتماعی به عنوان بستر آن بسیار شایسته و لازم است و اشاعه و تعمیق آن نیازمند آموزشهای بنیادین و مداوم در خانواده، مدرسه، دانشگاه و اجتماع است.
یکی از اساسیترین دلایل اهتمام اسلام به نفس پوشش، توجه مقام ربوبی به ویژگی تنوعطلب انسان است، که اگر مهاری از منطق و عقلانیت را فراروی خود مشاهده نکند، مسیر کمال را فروگذارده و به سیری نزولی روی خواهد آورد. نکته¬ی ظریف و در عین حال علمی این امر آن است که به طور کلی طبیعت و روح انسان کمال جو و طالب بی نهایت است، انحراف در این مسیر می تواند وی را در راستای طلب بی¬حد و حصر مادیات قراردهد. یکی از ابعاد مادی¬گرایی بشر توجه بیش از حد به جاذبه¬های جسمی و جنسی است. بنابراین تأکید بر پوشش مبتنی بر شناخت وجوه گوناگون بشری است و در عین حال مهاری است بر بخش افزون خواه مادی، تا راه را برای گرایشات متعالی بشر باز کند.
حجاب امتیازات ظاهری، زیبایی های جسمی، زیور و مقام را محو می¬کند، آنگاه ذهن متوجه ارزش های واقعی نظیر علم، ادب و هنر و اخلاق می¬شود و در تحصیل آن ها کوشا میگردد. در نتیجه استعدادها شکوفا و جامعه مسیر ترقی و پیشرفت را به سرعت طی خواهدکرد. آری از آن جهت که حجاب احیاگر ارزش¬های معنوی است، اسلام پوشش از بیگانه را ملاک برتری زن معرفی کرده است.
در همین راستا مازلو نظریه¬پرداز انسان¬گرا، با تبیین سلسله مراتب نیازهای انسان در دو سطح کاستی (کمبود) و عالی (فرانیازها)، بر ضرورت هدایت انسان به سوی نیازهای سطح عالی یعنی تقویت گرایشات خود شکوفایی، تحقق خویشتن و نیازهای معنوی جهت رشد و تعالی جامعه تأکید می¬نماید (مازلو، ترجمه رضوانی، 1369). واضح و مبرهن است که مقوله عفاف و حجاب نیز از این امر مستثنی نیست. هنگامی که تمایلات خودابرازی زنان در جامعه، در سطوح پایین سلسله مراتب نیازها، یعنی نیازهای فیزیولوژیک و جلب توجه و حمایت دیگران از طریق ظهور و بروز جاذبه¬های جسمی و جنسی تشفی می¬گردد، به طور قطع راه را بر شکوفایی استعدادها و بروز توانمندی¬های زنان در سطوح بالاتر سلسله مراتب نیازها می¬بندد و زن را تبدیل به یک کالای پر زرق و برق تبلیغاتی و تجاری می¬نماید. عفاف و نمود بیرونی آن حجاب، با مسدود نمودن زمینه ابراز وجود در سطح نیازهای کاستی، مسیر نیل به خود شکوفایی و تحقق خویشتن زنان را با حضور مثبت و سازنده در عرصه¬های مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هموار نموده و موجبات تحکیم بنیان خانواده، تقویت بهداشت روان زنان و رشد و تعالی جامعه را فراهم می¬نماید (موسی-زاده، 1391، ص 14).
زن با عنصر حجاب اسلامی نه تنها به تزکیه و تهذیب نفس پرداخته و بستر نیل به قرب الهی را فراهم می¬سازد، بلکه باعث گسترش روزافزون امنیت اجتماعی و ایجاد زمینه¬ای جهت رشد معنوی سایر افراد جامعه می¬گردد.
***
دو عامل مهم عفاف به عنوان ارزش درونی و حجاب به عنوان نمود بیرونی از یک سو و خانواده به عنوان کوچک¬ترین و بنیادی¬ترین نهاد اجتماعی که اساسی¬ترین کارکرد آن تربیت نسل و جامعه¬پذیری فرزندان است، از سویی دیگر در تعامل تنگاتنگ با یکدیگر هستند. از دیدگاه اسلام زمینه رشد بسیاری از سجایا، خلقیات و ارزش¬ها در انسان به واسطه امر تربیت در خانواده صورت می¬گیرد، هم¬چنان که عفاف و حجاب متأثر از نقش الگویی والدین و روش¬های تربیتی و سبک والدگری و فرزندپروری در خانواده است. امنیت و استحکام خانواده و در نهایت سلامت جامعه نیز در گرو رعایت عفاف و حجاب است. در این بخش از نوشتار به تبیین اهمیت، ضرورت، نقش و تأثیر و تأثر متقابل هر یک از این عوامل بر یکدیگر می-پردازیم.
یکی از انگیزه¬های متعالی بشر، گرایش او به تشکیل خانواده و تربیت فرزند است که او را به طور فطری و طبیعی به سوی شکل گیری کانون خانواده سوق می¬دهد.در نگاه اسلام برخورداری از زندگی سعادتمند و متعالی که منجر به رشد همه¬جانبه انسان می¬شود، در گام نخست با انتخاب همسر آغاز می گردد، امری که تربیت انسان هایی شایسته را رقم خواهد زد. با این رویکرد نقش والدین در تربیت فرزند بعد از ولادت آغاز نمی¬گردد، بلکه مراحل قبل از آن شامل انتخاب همسر و دوران بارداری نیز نقش مهمی دارند. در همین زمینه پیامبر اسلام (ص) می فرماید: "زنان و مردان متناسب و همشأن را به نکاح در آورید و برای نطفه های خودتان جایگاه مناسب انتخاب نمایید" (حرعاملی، 1409 ق، ج 3، ص60). در این زمینه دلشاد تهرانی (1376)، در تبیین اهمیت نقش وراثت در تربیت انسان چنین مینویسد: "از جمله عوامل مهم و مؤثر در تربیت انسان وراثت است. وراثت عبارت است از نیرویی طبیعی در موجود زنده که به وسیله آن، صفات از اصل به نسل منتقل می شود" (دلشاد تهرانی، 1376، ص 106).
در ادبیات دینی، از تشکیل خانواده به عنوان دوست داشتنی ترین و گرامی ترین بنیان ها و زمینه¬ساز رشد و حفظ شخصیت انسان یاد می شود و مقدمه سازی برای ازدواج و تشکیل خانواده از وظایف اولیای خانواده و اجتماع شمرده میشود. تردیدی نیست که در میان اعضاء خانواده زن عمیق ترین تأثیر را در پرورش عناصر انسانی دارد و سنگ بنای زندگی خانوادگی را تشکیل می¬دهد که باید نقوش مختلف خود را در تربیت دیگر اعضاء خانواده ایفا کند و خانه را به بهشتی از رحمت و آسایش برای همسر و فرزندان تبدیل کند. "پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، همسرداری نیکو و صبر بر مشکلات را از مصادیق جهاد زن و معادل بذل مال و جان مردان دانسته و همسر شایسته را بهترین دستاوردهای مرد مسلمان خوانده¬است" (مجلسی، 1380، ج77، ص166). پیامبر (ص) فرموده¬اند: "تلاش¬هایی که هر یک از شما زنان در خانه انجام می¬دهید، انشاء¬الله با جهاد مردان مجاهد برابری می¬کند" (پاینده، 1380، ج2، ص289).
جامعه¬ای که در آن کانون ¬خانواده از بالاترین قوام و استحکام برخوردار باشد، مناسب¬ترین بستر رشد و شکوفایی استعدادها، حاکمیت ارزش¬ها و تبلور رفتارهای متعالی فردی و گروهی بوده و زمینه¬ مسئولیت-پذیری اجتماعی و برقراری عالی¬ترین روابط بین¬فردی و پیوندهای عمیق عاطفی را فراهم می¬نماید. زیرا اساس خانواده بر پایۀ مهر و محبت و وفای به عهد استوار است و حفظ، استمرار و تقویت این پیوند مقدس از مهم¬ترین تکالیف و حقوق هر یک از زوجین است.
نقش خانواده در تقویت و تحکیم ارزش¬ها
در زمینه اهمیت، جایگاه و نقش تربیتی خانواده به عنوان اولین و کلیدی¬ترین محیط مؤثر بر تربیت انسان می¬توان چنین اذعان نمود که خانواده بستر مناسبی برای شکل¬گیری شاکله شخصیت فرزندان، عامل مؤثری در ایجاد تعادل و نشاط روحی، مهم¬ترین عامل توسعه انسانی جوامع به دلیل پرورش انسان-های کارآمد و مقاوم، مناسب¬ترین محل ارضاء و بازپروری نیازهای عاطفی و تنظیم¬ کننده¬ی تعادل در روابط جنسی، زمینه¬ساز پویایی اقتصادی و عامل انتقال فرهنگ و ارز¬ش¬ها به نسل بعدی است. نهادینه کردن رفتار انسانی جریانی است که از بدو تولد انسان آغاز می¬شود و با هدایت نیروهای او در مسیر مجاز، هنجارهای اجتماعی را شکل می¬دهد (گلابی، 1376، ص99). در طول چنین فرایندی نظامی از ارزش¬ها، هنجارها، منزلت¬ها و نقش¬های به¬هم پیوسته و پذیرفته شده یک جامعه، تثبیت می¬شود که از طریق این فرایند، رفتار خودجوش و پیش¬بینی ناپذیر، جای خود را به رفتار قابل پیش¬بینی می¬دهد (کافی، 1385، ص191). اگر خانواده نقش خود را در نهادینه¬کردن رفتارها و هنجارهای پذیرفته¬شده جامعه به¬خوبی انجام دهد، جامعه با ناهنجاری¬ها و جرایم کمتری مواجه می¬شود. امروزه متأسفانه شاهد بروز رفتارهایی در قشر نوجوان و جوان جامعه هستیم که دور از فرهنگ اسلامی- ایرانی جامعه است و ازعوامل مؤثر در این زمینه کارکرد نادرست خانواده در انتقال ارزش¬ها و هنجارهای ملی و اسلامی به فرزندان است.
یکی از کارکردهای حجاب، حراست از مهم¬ترین و اساسی¬ترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده است. اگر رعایت عفاف و به تبع آن حجاب، جزء معیارها و ارزش¬های خانواده محسوب گردد، مسلماً رعایت این امر برای فرزندان نیز مطلوب خواهد بود. زیرا فرزندان شاخصه¬های عفاف و حجاب را در رفتار والدین مشاهده نموده و سعی می¬کنند با الگوگیری از آن¬ها رفتاری مشابه با ارزش¬های خانواده از خود نشان دهند. البته مهم¬تر از ایفای نقش والدین، نظام اعتقادی، نگرش و باور آنان به مقوله عفاف و حجاب است که فرزندان را متأثر می¬سازد. در واقع شخصیت فرزندان در نتیجه¬ این اثرپذیری شکل اصلی و واقعی می¬گیرد، زیرا خانواده در سایه انتقال باورها و نظام ارزشی خود، برای فرزندان مشخص می¬کند که چه رفتارهایی پذیرفته¬شده و مطلوب، و چه رفتارهایی ناپسند و نامطلوب است (موسی زاده، 1390 ). از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1376، این است که " عفاف و حجاب یک امر تربیتی خانواده است و تربیت خانوادگی در تثبیت فرهنگ عفاف و حجاب در اندیشه و روح افراد، نقش اصلی و عمده را ایفا می-کند".
بنابراین ضمن اذعان به نقش خطیر و جایگاه تربیتی خانواده که از مبادی تکوین جامعه است و محور انتظام اجتماعی تلقی می¬شود و نیز ضامن بقا و سلامت جامعه محسوب می¬گردد بایستی در طی مسیر تربیت، برای نهادینه شدن فرهنگ عفاف و حجاب در فرزندان، به اصل اولویت سنین کودکی و نوجوانی به منظور تخصیص فرصت و انرژی بیشتر توسط والدین و مربیان اشاره نمود. دلیل این اولویت¬بندی، ویژگی-های رشدی و نیازهای تربیتی ویژه کودکان و نوجوانان است که نیازمند توجه خاص والدین به عوامل تهدیدکننده در مسیر تربیت و شناسایی روش¬های دفع و کنترل آن¬ها به دلیل عدم توانایی تشخیص درست از نادرست می¬باشد. از منظر علم روان¬شناسی، شکل¬گیری هویت جنسی در کودکان از همان سالهای اولیه کودکی آغاز می¬شود. به همین دلیل کودک حتی از دوسالگی باید لباسهای مناسب جنس خودش را بپوشد. اگر دختر است لباس و ظاهر دخترانها و حفظ شود واگر پسر است پوشش و ظاهر پسرانه داشته باشد تا دچار اختلال در هویت جنسی نشود. در مورد مسأله حجاب و ایجاد روحیه عفت و حیا نیز از همان سالهای اولیه کودکی باید این رفتارها با شیوه¬های مناسب آموزش داده شود تا در شخصیت کودک نهادینه شود و عادت¬های مناسب نسبت به حجاب بتدریج در شخصیت او شکلگیرد، در اینصورت در نوجوانی و جوانی تابع همان ارزش¬ها عمل می¬کند و از هنجارها و ارزش¬های سالم جامعه منحرف نخواهدشد.
در شکل¬گیری هر عادت و رفتار مناسب نقش الگویی خانواده را نباید از نظر دور داشت، زیرا کودکان آینه¬وار رفتارهای والدین را تقلید می¬کنند و الگوی عملی که خانواده ارائه می¬دهد، مانند نحوه پوشش و حجاب مادر یا پدر، تأثیر عمیقی بر رفتار کودک دارد و در واقع پدر و مادر با ارائه اعمال و رفتار مناسب و به شکل غیرکلامی ارزشها و هنجارهای سالم را از همان ابتدا در شخصیت کودک ایجاد و نهادینه می¬کنند. از اصول مهمی که در تربیت دینی کودکان مد نظر قرار می¬گیرد استفاده از شیوه¬های مناسب اصلاح و تغییر رفتار است که در تشویق یا تنبیه فرزندان بخصوص در مورد حجاب افراط نشود. زیرا گاهی با یک نگاه یا کاهش مقداری از محبت و امتیازاتی که قبلاً به آنان داده بودند، می¬توان رفتار نوجوان را اصلاح کرد و به تذکرات و اصرارهای مداوم نیازی نیست، زیرا ممکن است ملامت و سرزنش و تذکرات افراطی، لجبازی فرزندان را تحریک کند و در نتیجه رفتارهای مناسب در آنان شکل نگیرد.
همچنین در بحث رعایت عفاف و حجاب در جامعه، تبیین مبنایی و صحیح آن برای دختران جوان از اهمیت زیادی برخوردار است. امروزه دختران ما در محیط مدرسه، جامعه و خانواده می¬خواهند زیبا باشند. اما میل دیگری را نیز در خود حس می¬کنند و آن اینکه می خواهند والا، پاکدامن، خویشتن دار، با غرور، متین، مستقل و ارزش گرا باشند (سویزی 1387، ص 49). با در نظر گرفتن گرایش فطری دختران به تبرّج و خودنمایی، بدون¬شک خانواده و نهادهای آموزشی در شکل¬گیری هویت در دوره نوجوانی و انتقال و درونی کردن ارزشهایی همچون عفاف و پاکدامنی و در نتیجه احترام به قانون حجاب نقشی کلیدی و حساس دارند. تدارک بسترهای آموزشی و ارائه الگوهای عملی به¬ منظور تقویت و تحکیم اعتقادات و باورهای دینی، و تلاش به منظور درونی سازی ارزش ها و احترام به قوانین و هنجارها از وظایف خطیر خانواده، نظام آموزش و پرورش، آموزش عالی و سایر نهادهای اجتماعی است. زیرا اگر ارزش¬های آموخته-شده درونی نشوند و با نظام هیجانی و عاطفی فرد گره نخورند و فرد آن ارزش¬ها را جزئی از احساس های خود تلقی نکند، جنبه الزام¬آور به آن¬ها نمی¬دهد. بنابراین تا زمانی که فرد چیزی را از آن خود نداند و به آن دلبستگی درونی پیدا نکند، به انجام یا عدم انجام آن تمایلی نخواهد داشت (اسکندری،1387،ص27).
نقش حجاب در تقویت عزت نفس و تأمین امنیت روانی
یکی دیگر از ثمرات حجاب برای زن، تقویت عزت نفس و احساس خودارزشمندی است که از مهمترین نیازهای انسانی به¬شمار می¬رود. هم¬چنین نیاز به دوست داشتن و محبوب دیگران واقع شدن که از لذت-بخش¬ترین عواطف انسانی به شمار می¬آید، یکی از نیازهای مهم هر انسان است. میزان این نیاز در زنان بیش از مردان است؛ زیرا موجودیت روانی و شخصیتی زن به گونه¬ای¬ است که مورد توجه و محبت دیگران واقع شدن، به ویژه توسط نزدیکانش در کانون خانواده تأثیر مطلوبی بر رشد قابلیت¬ها و تقویت عزت نفس وی دارد. تعبیر شهید مطهری در این زمینه عبارت است از این که «آفرینش مرد را مظهر طلب عشق و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرارداده است. احساسات مرد نیاز خیز و احساسات زن نازخیز است. احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است» (مطهری ب، 1379، ص 135).
امنیت نیز یکی از طبیعی¬ترین و ضروری¬ترین نیازهای بشری است. به نظر مزلو ، نیز نیاز به امنیت از نیاز¬های زیربنایی برای رشد و شکوفایی شخصیت انسان است که در صورت ارضاء نشدن، رشد شخصیت مختل می¬شود. ارضاء این نیاز مستلزم رهایی از ترس و اضطراب است. بنابراین اگر انسان¬ها در محیط¬های مختلف زندگی روزمره به¬ویژه محیط خانواده احساس امنیت نکنند و همواره در ترس و دلهره باشند، به تدریج دچار اضطراب می¬شوند. در این میان زنان به دلیل ویژگی¬های شخصیتی و موقعیت اجتماعی، آسیب¬پذیری بیشتری دارند و طبعاً نیاز به امنیت در آن¬ها بیشتر احساس می¬شود. تعبیر قرآن در خصوص مردانی که به دلیل نداشتن تربیت صحیح انسانی، به دنبال فرصتی هستند تا زنان را مورد سوء¬استفاده¬های جنسی قرار دهند، در سوره احزاب، آیه 32 «فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» است، هم¬چنین در بعضی از آیات مرتبط با موضوع حجاب، به ناامنی و خطری که زنان بدحجاب را تهدید می¬کند، نیز اشاره شده است. در آیه 59 سوره احزاب، بعد از این ¬که به همه زنان دستور می¬دهد بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند، می¬فرماید: «ذَلِک أَدْنی أَن یُعْرَفْن َفَلا یُؤْذَیْنَ» امر پوشش ظاهری و حجاب برای این¬ است که این زنان به پاکدامنی شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند. بنابراین پوشش و حجاب باعث می¬شود مردان، به ویژه افراد بیماردل و کسانی که اسیر هوای نفس¬اند، بفهمند که این زنان پاک و باوقارند، پس مزاحم آنان نشوند و امنیت آنان را به خطر نیندازند. همچنین می¬توان از بعد دیگری این آیه را تفسیر نمود و آن این¬که ثمره¬ی حجاب شناخته شدن جایگاه واقعی زن به عنوان انسانی با ویژگی¬های خاص خود است که این شناخته شدن، به برکت حجاب پدیدار می¬شود. به هر حال حجاب و پوشیدگی اگر چه برای زن تا حدی محدودیت می¬آورد، ولی به او در برابر بسیاری از خطرها، مصونیت می¬بخشد و امنیت جانی و روانی او را تأمین می-کند (رجبی، 1386).
حجاب عامل ضابطه مندی روابط جنسی
یکی از فواید دیگر حجاب و پوشش این است که باعث ضابطه¬مندی روابط جنسی از طریق ازدواج مشروع و قانونی می¬شود. غریزه ی جنسی از نیرومندترین غرایز آدمی است که در دوران کودکی نهان است؛ ولی در دوران نوجوانی و جوانی آشکار می¬گردد. شکوفایی این غریزه کم کم با تصورات و احساسات دیگر همراه می¬شود و پس از مدتی گسترش می یابد. البته روشن است که چنین غریزه ی قدرتمندی بدون فایده و حکمت در وجود انسان نهاده نشده¬است. از منظر اسلامی بهترین راه مشروع و پسندیده¬ ارضاء غریزه ی جنسی، همسرگزینی از طریق ازدواج قانونی است. ازدواج از یک سو کارکرد غریزی و اشباع نیاز جنسی دارد و از سوی دیگر نتایجی همچون سلامت اخلاقی و روحی، ثبات و ماندگاری نهاد خانواده، تداوم نسل بشری، تربیت افراد و جامعه¬ی عفیف را در پی دارد.
براساس نظام تکوین، غریزه خود آرایی و جلوه نمایی برای استحکام خانواده در سرشت هر زن تعبیه شده است، آن گاه خداوند با الهام درونی و فرستادن پیامبران و نازل کردن کتب آسمانی، روش صحیح بهره مندی از این غریزه را به او نشان داده و او را آگاه کرده است که مکان خودنمایی و تبرج، محیط داخلی خانواده و محل پوشش و احتجاب، خارج از خانه و در برابر بیگانگان است. پوشش زن سبب میشود که ارضاء غریزه و برقراری روابط و ایجاد صمیمیت جسمی و جنسی، محدود به فضای خانواده گردد. قرآن کریم برای بیان چگونگی روابط زن شوهر در نظام مشترک خانواده در سوره بقره، آیه 187، از تعبیر بسیار لطیف، عمیق و پرمحتوای لباس استفاده کرده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»، آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید. خداوند در این تعبیر زیبا و حکمت آمیز اینچنین اشاره می کند همان گونه که لباس حافظ عفت و حیا است و بدن را می پوشاند، زن و مرد نیز به طور متقابل باید حافظ حیا و عفت یکدیگر باشند و عیب های یکدیگر را بپوشانند. حال اگر در جامعه حجاب رعایت شود و رابطه¬ی جنسی تنها از طریق ازدواج و رابطه ی زن و شوهری ممکن گردد، جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تمایل می یابند و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات و استحکام بیشتری پیدا میکنند و در نهایت بیشترین فایده و نفع نصیب خود زنان خواهد شد. در مقابل اگر بدحجابی و بی حجابی بانوان به طور تحریک کننده در جامعه رواج یابد، و امکان برقراری روابط افسار گسیخته و غیر مشروع در خارج از کادر ازدواج مشروع و محیط خانه ایجاد شود، نه تنها جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تن نخواهند داد، بلکه خانواده های شکل گرفته نیز متزلزل شده و فروخواهند ریخت (فیاض بخش، 1391).
نقش حجاب در تحکیم روابط انسانی
لباس، پوشش و نحوه حجاب زنان هر جامعه علاوه بر آن که معرف شخصیت فردی ایشان محسوب میگردد، معرف فرهنگ، جهان¬بینی و ایده¬ئولوژی حاکم بر جامعه در نگرش به نقش و جایگاه زنان نیز هست. در هر جامعهای که ارزشهای والای معنوی وانسانی بیاعتبار باشد و عالم درون انسان حیثیت ومعنایی مستقل از نمایشها و جلوههای بیرونی نداشته باشد، قهراً شخصیت انسان به کلی بر پایه توجه دیگران و اظهارنظر آنان درباره وی شکل میگیرد و بدیهی است که افراد در چنین جامعهای سعی میکنند با هر وسیله ای، از جمله با نوع پوشش و لباس، برای خود نوعی تشخص و تعین ایجاد کنند. مد-گرایی و تحولات بیشماری که مرتباً در تنوع لباس رخ میدهد برگرفته از چنین خلاء و نیاز روانی در افراد هر جامعه باشد.
زیبایی فرمان الهی در آیه 59 سوره احزاب در خصوص وجوب مقوله حجاب بدین منظور است که حجاب و عفاف برای محجوب ماندن جنبه های انسانی زن نبوده، بلکه برای محجوب ماندن جنبه های جنسی و جاذبه های زنانه اوست، تا با حذف آنان در محیط اجتماعی، زن بتواند خود را با همه ی سرمایه-های انسانی¬اش معرفی نموده و با ایجاد این شناخت، امکان فعال کردن و بروز و ظهور توانمندی های خود را در تعاملات اجتماعی بیابد. این آغاز تنظیم و تطهیر مناسبات و ارتباطات اجتماعی بر محور گوهر انسانی است که اگر نباشد، اولین و وسیع رین قربانیان آن زن و جامعه زنان است. چنان که در دنیای امروز حجم انکار ناپذیر این قربانی ها که حاکی از وجود فرهنگ عریانی و بی¬حجابی و شیء¬انگاری زنان است، جوامع غربی را در بازداشتن به حجاب و عفاف متمایل و بلکه وادار ساخته است (سویزی 1387، ص63).
رعایت حجاب به معنای حبس زن در خانه و محرومیت او از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه¬گری و خودنمایی نپردازد. مرحوم شهید مطهری در این باره می¬فرمایند: «اسلام می¬گوید: نه حبس نه اختلاط، بلکه حریم. سنت جاری مسلمین از زمان حیات رسول خدا همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی¬شدند، ولی همواره اصل (حریم) رعایت شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است» (مطهری ب، 1379، ج 19، ص 551). اسلام نه تنها زن را یک انسان کامل می¬داند بلکه احترام به او را ملاک کرامت انسانی و حجاب را عامل برتری و احیاگر ارزش¬های معنوی زنان معرفی می¬کند.
۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۶
کد خبر: 734689
نظر شما