سینما به عنوان یکی از رسانههای فرهنگی قدرتمند در همه جوامع و نه صرفاً ایالات متحده دارای اهمیت است و نهادهای مختلف در تلاش هستند به قدر کفایت در راستای اهداف خود از آن بهره ببرند. یکی از مهمترین مؤلفههای سواد رسانهای انتقادی، توجه به انگیزههای اقتصادی سازمان رسانهای مورد مطالعه است. بدان معنا که رسانهها در نهایت در راستای تأمین منافع مالکان و سرمایهگذاران خود حرکت کرده و محتوا تولید میکنند؛ موضوع مهمی که در اقتصاد سیاسی ارتباطات نیز بهطور خاص مورد مطالعه قرار میگیرد. با این توضیح باید پذیرفت آگاهی از سرمایهگذاران و تهیهکنندگان فیلمهای سینمایی به شناخت هرچه بهتر اهداف پنهان پیامهای رسانهای کمک میکند. در این مورد خاص نیز حمایتهای سیا از فیلمسازان هالیوودی - و آنگونه که خانم جنکینز، نویسنده کتاب مدعی است حمایتهای گزینشی- به منظور تأمین منافع این سازمان خواهد بود. چیس براندون در مقام مسئول اداره تعامل با صنعت سرگرمی در راستای اهداف سازمان سیا درصدد برقراری روابط متعددی با فیلمسازان هالیوودی بود. این امتیاز، وی را قادر میساخت اهداف سیا در هالیوود را راحتتر و در سطحی وسیعتر دنبال کند.
سیا نیز به عنوان یکی از نهادهای قدرت سیاسی همانند سایر نهادهای اجتماعی ناگزیر از استفاده از رسانههاست. یکی از قویترین ابزارهای رسانهای در اختیار نهادهای اجتماعی، صنعت فیلمسازی است. براساس ادعای خانم جنکینز، سیا در راستای ترمیم چهره منفی خود در اذهان عمومی از دهه ۱۹۹۱ به طور ویژه وارد عرصه فیلمسازی شد؛ اما این رابطه در چند دهه اخیر پیچیدهتر از چیزی شده است که قبلاً تصور میشد. تا پیش از آن، سیا در فیلمها و سریالها در مقام نهادی خودسر و دست به اسلحه تصویر میشد. پس از دوران جنگ سرد، مسئولان این سازمان تصمیم گرفتند سیاست سهلگیرانهای در قبال فیلمسازان اتخاذ کنند به این امید که سوءبرداشتهای موجود از سیا را برطرف سازند. شاید نکته مهم در این میان این بود که این سیاست سهلگیرانه صرفاً در قبال فیلمسازانی بود که نگاه مثبتی به سیا داشتند و فیلمسازان منتقدی نظیر مستندساز معروف آمریکا مایکل موور هیچگاه فرصت استفاده از امکانات سیا را برای فیلمسازی بدست نخواهند آورد. سیا به کمک برخی از این فیلمها توانست جایگاه خود را پس از جنگ سرد بازآفرینی و پیکان انتقاداتی را که مشخصاً پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، این سازمان را هدف قرار داده بودند، منحرف کند؛ همچنین توانست خود را به عنوان نهادی همیشه حاضر و مقتدر نشان دهد. روابط گستردهتر مقامات سیا با اهالی صنعت سینما به تقویت روحیه داخلی در این سازمان کمک کرده است. به ادعای جنکینز، سیا به دنبال آن است جایگاه خود را در میان عموم جامعه ارتقا بخشیده و البته بتواند از حمایتهای کنگره نیز برخوردار شود.
جذب نیروی انسانی، تهدید غیرمستقیم نیروهای خارجی به واسطه ارائه تصویری مبالغهآمیز از توانمندیهای سازمان، ارتقای جایگاه خود در میان عموم جامعه و البته بهرهمندی از حمایتهای کنگره از دیگر اهدافی است که سیا در برقراری ارتباط با هالیوود دنبال کرده و میکند. با توجه به اینکه سیا کاملاً بر اهمیت نظارت بر وجهه عمومی خود واقف است، خود را در افکار عمومی سازمانی معرفی میکند که آگاهانه از حضور در رسانهها اجتناب دارد. این موضوع از آنجا ناشی میشود که دیدگاههای عمومی درباره سیا به واسطه اطلاعاتی شکل میگیرند که خودِ این سازمان بهطور حسابشده در اختیار عموم قرار میدهد. این نکته اهمیت کار خانم جنکینز را برجسته میسازد که به واسطه مصاحبههای متعدد با نیروهای وابسته (مستقیم و غیرمستقیم) با سیا، مورخان و فیلمسازان در تلاش بوده رابطه پنهان سیا با هالیوود را هرچه بهتر آشکار سازد.
با توجه به قوانین موجود در ایالات متحده و به طور مشخص متمم اول قانون اساسی این کشور که حق آزادی بیان را مورد تأکید قرار میدهد، میتوان گفت حمایت گزینشی سیا از فیلمسازانی که مایل به همکاری با این سازمان هستند نوعی تخطی از قوانین است. همچنین، با توجه به اینکه سازمانها و نهادهای دولتی ایالات متحده از تبلیغات سیاسی با استفاده از منابع مالی دولتی منع شدهاند، رویکرد سیا در فیلمسازی را میتوان نوعی تبلیغات سیاسی به شمار آورد و این برخلاف قوانین مرتبط با تبلیغات و تبلیغات سیاسی آمریکاست.
نظر شما