قدس آنلاین: مرگ حقیقتی انکار ناپذیر و رخدادی فراگیر و همگانی است؛ زیرا هر مخلوقی که پا به عرصة وجود نهد، ناگریز از پذیرش و تحمل مرگ است. امام علی(ع) فرمود: لکل حیٍّ موتٌ.
این رخداد چیزی است که اگر آدمی پرده از چشمانش کنار نهد، خواهد دانست که نهتنها مرگ از او فاصله ندارد که بخشی از زندگی اوست و در متن زندگی او قرار دارد، این مرگ است که زندگی را برای انسان قابل فهم و لذتبخش میکند، اگر مرگ بخشی از زندگی نبود و زندگی با مرگ همجوار نبود، این قدر که هست زندگی مورد توجه قرار نمیگرفت.
این مرگ است که به زندگی هدف میدهد و آدمی را از پوچگرایی و بیهودهپنداری باز میدارد و این واقعیت را که «دنیا مزرعة آخرت است» تفسیر و قابل فهم میکند، چه زیباست این سخن مولایمان علی(ع) که فرمود: به خدا سوگند، این یاد مرگ است که مرا از بیهودگی باز میدارد.
آنسان که روشن است، هرچند پدیدة مرگ در متن زندگی انسان و هر مخلوقی دیگر قرار دارد و هرگز بدون آن نمیتوان تصویری روشن از زندگی نشان داد، اما در عین حال تمامی مخلوقات از موجودات غول پیکر دریایی گرفته تا ریزترین موجودات خاکی به ویژه انسان، از مرگ هراسناک و از آن گریزانند به حدی که برخی انسانها نهتنها از خود مرگ که از کلمة مرگ هم واهمه دارند. اما این که چرا انسانها از مرگ وحشت دارند نکاتی وجود دارد که یادآوری آن نکات خالی از فایده نیست.
1.ترس انسان از مرگ به این دلیل است که او مرگ را پایانبخش آرزوها و دلبستگیهای خود میداند، این را از زبان امام علی(ع) بشنویم که در این باره فرمود: فإنّ الموتَ هادمُ لَذاّتِکُم و مُکَدِّرُ شهواتِکم و مُباعِد طِیّاتکم؛ مرگ نابود کنندة لذتها، تیره کنندة خواهشهای نفسانی و دور کنندة اهداف و آرمانهای شماست.
2.یکی دیگر از عواملی که باعث شده آدمها همواره از مرگ بترسند و از آن بگریزند دشمنی آشکار مرگ با انسان است، تجربه نشان داده است که او دشمنی سختدل است که تیرش را در داخل زه کرده و انسان را نشانه گرفته است. امام علی(ع) در ارائة تصویری روشن از دشمنی مرگ با انسان میگوید: مرگ هماوردی شکست ناپذیر است ، دشمنی است که هرگز بازخواست نمیشود، او دامهای خود را بر دست و پای انسان آویخته است، تیرهای خود را به سوی او رها نموده تیرهایی که هرگز به خطا نخواهد رفت.
3. تحمل سکرات وحشتناک و وصف ناشدنی که در لحظة جان دادن دچار انسان میشود یکی دیگر از عواملی است که ترس از مرگ را اجتناب نا پذیر میکند. امام سجاد(ع) فرمود: یکی از سختترین لحظات انسان که گریزی از آن نیست، لحظة دیدن فرشتة مرگ است که با هیبتی خاص برای جان کندن انسان به سوی او میآید.
4. بخش دیگر از عواملی که به وحشت و ترس انسان از مرگ میانجامد رویدادهای وحشتناک پس از مرگ است، داخل تابوت رفتن، بیکسی و بیچارگی در خانه قبر، پرسشهای سخت نکیر و منکر، حساب پس دادن و صحنههای هول انگیز قیامت همه و همه از این رویدادهاست.
5. یکی دیگر از عوامل نگرانی برخی انسانها از مرگ، وجود گناهان بسیار آنان است که در طول زندگی خود مرتکب شدهاند و آخرت خود را به خطر انداختهاند، چنان که امام علی(ع) فرمود: چنان مباش که به دلیل گناهان بسیار از مرگ گریزان باشی.
هر چند ترس از مرگ امری طبیعی است و با دلایلی که گفته شد، ترس از مرگ را برای انسان اجتنابناپذیر میکند، اما معدود افرادی هستند که نهتنها از مرگ هراسی ندارند، بلکه همآغوشی آن را آرزوی میکنند و به انتظار رسیدن چنین لحظهای مینشینند، این از آنرو است که اینان آن سوی دنیا را جهانی ازلی و ابدی میدانند و مرگ را معبری برای ا نتقال انسان از این دنیای فانی به جهان باقی میدانند.
از جمله این معدود افراد که از مرگ هیچ هراسی نداشت و همواره انتظار آن را میکشید، امام علی(ع) است که سخت همآغوشی مرگ را لحظه شماری میکرد، آن حضرت در ابراز اشتیاق به مرگ، گاه آن را محبوبترین چیزی میدانست که به انتظارش نشسته بود، چنانکه خود او فرمود: و إنّ أحبّ ما اَنا لاقٍ الیّ الموت؛ محبوبترین چیزی من آن را ملاقات خواهم کرد، مرگ است.
و گاه اشتیاق خود به مرگ را به اشتیاق کودکان شیرخواره به پستان مادر تشبیه کرده، میفرماید: و الله لَابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه؛ سوگند به خدا که زاده ابوطالب بیش از آن چه که یک کودک به سینه مادر مشتاق است، به مرگ مشتاق است.
اما اینکه چرا امام آن حضرت از مرگ هراس نداشت، خود سؤالی اساسی و معمایی تاریخی است که در ادامه به برخی پاسخهای این معما اشاره میگردد:
۱. امام علی(ع) مرگ را سر آغاز رویدادی بزرگ میدانست، رویدادی که آدمی را از حیات حیوانی میرهاند و به شوق حیات معنوی و بقای ازلی نوید میدهد، این همان است که خود او فرمود: افضل تحفة المؤمن الموت؛ برترین هدیه برای مؤمن مرگ است. به همین دلیل است که او از همگان میخواهد تا از دنیای فانی روی برتابند و به اندیشه سرای باقی فرو روند و در شوق حیاتی جاودانه به سر برند.
۲. امام علی(ع) بر خلاف آن دسته از انسانهای دنیازده که دلبستگی به دنیا آنها را از اندیشیدن به جهان آخرت باز داشته و از مرگ گریزان ساخته است، همواره به مرگ میاندیشید و جهان آخرت را در در مقابل چشمانش مجسم میساخت؛ چراکه هر کس به مرگ و جهان آخرت بیندیشد دل به دنیا نمیبندد و به آن سرگرم نمیشود و در حسرت آرزوهای بلند و دست نیافتنی بسرنمیبرد. آن حضرت در نامهای به حارث همدانی نوشت: سخت بپرهیز از این که چون مرگ به سراغت آید تو در جست و جوی دنیا از خدا گریخته باشی.
۳. آن حضرت بر خلاف انسانهایی که در تفسیر زندگی به خطا رفته و آن را جدا و عاری از مرگ تفسیر میکنند، مرگ را بخشی از زندگی میداند، بدیهی است کسی که مرگ را بخشی از زندگی بداند پیشاپیش آن را میپذیرد و هرگز از مرگ نمیترسد، آن حضرت در ارائه دور نمایی از زندگی دنیا میفرماید: خداوند حلال دنیا را به حرام، خیرش را به شر، شیرینیاش را به تلخی و زندگیش را به مرگ در آمیخت. و در جای دیگر نیز فرمود: سروش غیب پیوسته آواز میدهد که سر انجام زایش مرگ و پایان گردآوری فروپاشی و نهایت آبادانی ویرانی است.
۴. آنان که از مرگ میترسند، به این دلیل است که مرگ را پایان زندگی میدانند، اما آن حضرت هرچند مرگ را پایان دنیا میداند که فرمود: بالموت تختم الدنیا، ولی مرگ را دروازة ورود به جهان آخرت میداند: الموت باب الآخرة.
۵. از جمله عواملی که آدمی را از مرگ گریزان میکند وجود گناهان بسیار است که در طول زندگی مرتکب آن شده است، اما آن امام عزیز از زمره امامان معصومان است که هرگز گَرد گناه بر دامنش نخواهد نشست، این همان است که امام رضا(ع) فرمود: الإمام مُطهّرٌ مِن الذّنوب و المبرّء مِن العیوب؛ امام از هر گناهی پاک و عاری از هر عیب است.
امام علی(ع) نهتنها از مرگ هراسی نداشت که هرگاه فرصت مرگش از کف میرفت و در اجلش تأخیر حاصل میگشت بیتاب و ناراحت میشد، به طوری که همه از بیتابی او آگاه میشدند، بیتابی او پس از پیکار سرنوشت ساز احد که از قافله شهدا جا مانده بود و نیز پس از پیکار با عمرو بن عبدود در جنگ خندق که چهرة نازنینش بر اثر ضربت شمشیر به فرق مبارک آن حضرت، خونین شده بود، گواهی روشن بر این واقعیت است؛ اما آنچه او را آرام میکرد خبر پیامبر اکرم از مرگ قریب الوقوع آن حضرت بود، او پس از غزوة احد فرمود: انّها مِن ورائِک؛ ناراحت نباش که مرگت پس این خواهدد بود.
سر انجام پس از گذشت اندک زمانی بشارتهای پیامبر(ص) در بارة شهادت آن حضرت در سحرگاه شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری تحقق یافت و او چون عاشقی دلباخته، به معشوق خویش رسید و با آن هم آغوش گشت. این جمله معروف که در لحظۀ شکافته شدن فرق سرش به زبانش جاری شد حاکی از دلباختگی او به مرگ است که فرمود: فزتُ و ربِّ الکعبه هذا ما وَعَدَ اللهُ و رسولُه و صدق اللهُ و رسولُه؛ به خدای کعبه رستگار شدم، این همان وعده خدا و رسول اوست که گفتارشان تحقق یافت.
درست در این لحظة غمبار بود که ندای هاتف آسمانی در فضای کوفه طنین انداز شد و آن گونه که به دنبال بروز جوان مردیهای آن مرد بزرگ در جنگ احد، اعلام داشت: لافتی إلا علی لاسیف إلا ذوالفقار، بار دگر فریاد بر آورد:
تَهَدّمَت و اللهِ ارکانُ الهُدای و انطَمَسَت و اللهِ نجومُ السماءِ و اعلامُ التقی و انفَصَمَت و اللهِ العروةُ الوثقی قُتل ابنُ عمِّ المصطفی قُتل الوصیُّ المُجتبی قُتل علی المرتضی قتل و الله سیّدُ الأوصیاء قَتَلَه أشقی الأشقیاء؛ به خدا سوگند که پایه های هدایت فرو ریخت، ستارگان آسمان تیره و تار شدند و پرچمهای پرواپیشگی از میان برداشته شدند، رشته استوار از هم گسست، عمو زاده پیامبر، جانشین برگزیده او، علی مرتضی سرور جانشینان پیامبر، به دست شقی ترین آفریده خداد کشته شد.
نظر شما