تحولات لبنان و فلسطین

در روزهای گذشته گفت‌وگوی مجازی و کوتاه فرانسیس فوکویاما و سیدیاسر جبرائیلی درباره لیبرالیسم و ارتباط آن با جنگ اوکراین بار دیگر فضا را برای مباحثات اندیشه‌ای باز کرد.

لیبرالیسم علیه لیبرالیسم

به گزارش قدس آنلاین، در روزهای گذشته گفت‌وگوی مجازی و کوتاه فرانسیس فوکویاما و سیدیاسر جبرائیلی درباره لیبرالیسم و ارتباط آن با جنگ اوکراین بار دیگر فضا را برای مباحثات اندیشه‌ای باز کرد.

مباحثاتی که بیش از هر کجا در مکاتب لیبرالیستی این‌روزها جریان دارد. در میان جریان‌های لیبرالیسم نحله‌ها و جریان‌های مختلفی وجود دارد که مهم‌ترین تقسیم‌بندی آن شامل سه دسته اصلی ایده‌آلیسم(آرمان‌گرایی)، انترناسیونالیسم لیبرال و نهادگرایی لیبرال است که ضمن اشتراک در شالوده اصلی اختلافات زیادی در آن‌ها دیده می‌شود.

البته قابل ذکر است برخی کتاب‌ها مانند کتاب «لیبرالیسم» نوشته لودویگ فون‌میزِس، اقتصاددان و نظریه‌پرداز لیبرال در حالی سال گذشته منتشر شده که حدود ۱۰۰ سال پیش نوشته شده و در واقع کتابی با محوریت مانیفست لیبرالی نیست، چراکه بسیاری از مورخان و اندیشمندان سیاسی در قرن بیستم میزس را در حد و اندازه‌های یک متفکر سیاسی ندانسته‌اند و در بسیاری از کتب خود از او به عنوان یک متفکر سیاسی نام نبرده‌اند، هر چند می‌توان آن را به عنوان منبعی در کنار سایر منابع مورد توجه قرار داد؛ اما در میان جدیدترین متفکران لیبرالیسم می‌توان از یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما نام برد که از تئوریسین‌های جدی نهادگرایی لیبرال است.

به‌تازگی او در مقاله‌ای در مجله فارین افیرز نوشته بود شهروندان اوکراینی حاضرند برای آرمان‌های لیبرال جان دهند. سابقاً نیز مطرح کرده بود در چارچوب مکتب لیبرال، اصولاً جنگ پدیده‌ای استثنایی است و اصل همکـاری بـر جامعه بشری غلبه دارد. فوکویاما با بررسی ویژگی‌های برخی از اندیشه‌های مذهبی و غیرمذهبی معتقد است هیچ یک از آن‌ها قابلیت جهان‌شمولی نداشته و از امکانات هماوردی با لیبرال دموکراسی برخوردار نیستند. کمونیسم چینی این‌گونه است و اسلام سیاسی نیز.

دموکراسی اسم رمز مداخلات

باوجود این، او ۲۵ سال پس از طرح نظریه خود در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۴ در چرخشی تاریخی، ضمن تعدیل نظریات خود اعلام نمود: به نظر من مردم در تفسیر کلمه تاریخ دچار اشتباه شده‌اند. منظور من از پایان تاریخ، پایان حرکت تاریخ به یک سمت خاص بود، نه پایان برخی اتفاقات. بر اساس نظریه پایان تاریخ فوکویاما، آمریکا در آغاز هزاره سوم و به رهبری جمهوری‌خواهان حاکم بر کاخ سفید کوشید مروج حکومت به شیوه دموکراسی و حمایت از این شکل حکومت در سراسر جهان به‌خصوص خاورمیانه و دولت‌های سرکش این منطقه باشد.

برای نمونه دولت بوش با استفاده از دموکراسی برای توجیه جنگ عراق آن هم پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر به بسیاری از کشورها اعلام کرد دموکراسی اسم رمزی برای مداخله نظامی و تغییر حکومت در اغلب کشورهای خاورمیانه و حوزه‌های پیرامونی روسیه است. حمله به لیبی نیز بر اساس تز فوکویاما صورت گرفت؛ اما نتیجه، آنچه فوکویاما پیش‌بینی می‌کرد نشد، بلکه منجر به خلأ قدرت و شکل‌گیری تروریسم جهانی در لیبی و موج آوارگان از لیبی و شمال آفریقا به اروپا شد، به طوری‌که اکنون حتی موجودیت اروپا و آمریکا را نیز به خطر انداخته است. این بار هم پیش‌بینی فوکویاما با شکست مواجه شده و درست از آب درنیامد و خسارت‌های انسانی و مالی زیادی برای جهان به بار آورد.

تناقضات ذاتی لیبرالیسم

فوکویاما درباره این ادعایش که «مردم‌سالاری‌های لیبرال» چون مردم سالاری لیبرال‌اند، به جنگ هم نمی‌روند این امکان را بررسی نمی‌کند که چرا در جامعه خود آمریکا جنبش‌هایی مانند وال‌استریت و حمله طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره توسط ناسیونالیست‌های سفیدپوست اتفاق می‌افتد و یا در خود مهد تمدن اروپا اعتراضاتی سازمان‌یافته توسط جلیقه‌زردهای فرانسه گسترش یافته است. صرف اینکه روی کاغذ به همه شهروندان اعلام کنیم شما همه با هم برابر و در مقابل قانون یکسان هستید، کفایت نمی‌کند.

اما در مجموع می‌توان گفت لیبرالیسم در ذات خود دچار تناقضات اساسی است و اختلافات لیبرالیسم و دموکراسی در لیبرال دموکراسی همچنان محل منازعه است و البته لیبرال دموکراسی نمی‌تواند سایر منازعات ایدئولوژیک را در آینده نادیده بگیرد. نکته مغفول در لیبرالیسم غفلت از فرهنگ‌ها و ملت‌هاست که در اندیشه فوکویاما از اولویت پایینی برخوردارند. چرخش جدید فوکویاما و بازگشت او به نظریات ایده‌آلیسم(آرمان‌گرایانه) نیز نوعی تعدیل نظریات سابق او است، هرچند نقد فوکویاما به لیبرال دموکراسی یک نقد درونی است و او منتقدتر از گذشته شده است.  

اما باید به فوکویاما یادآوری کرد چنانچه اوکراینی‌ها برای دفاع از آرمان‌های خود حق آزادی اندیشه دارند روس‌ها و مردمان دیگر کشورها نیز از این حق برخوردارند و گسترش نهادگرایی بین‌المللی به نام گسترش مرزهای دموکراسی و آزادی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند که بر شدت دردهای مردم جهان خواهد افزود.

خبرنگار: زینب اصغریان

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.