تحولات لبنان و فلسطین

ایران از آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، شاهد برگزاری تجمعات مطالبه‌گرانه‌ای بوده است که بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی، پای ثابت شرکت در آن‌ها بوده‌اند.

تبیین بسترسازی آشوب‌ و اغتشاش برای ایجاد رخنه‌های امنیتی و فعالیت گروه‌های تروریستی

از طرفی، انقلابی به پیروزی رسیده بود که ماهیت آن مردمی بود و مسئولان آن نیز از جنس مردم بودند، پس مردم و قومیت های مختلف، فضا را برای طرح مطالبات خود آماده می‌دیدند و با هدف جبران سرخوردگی‌ها و محرومیت‌هایی که از رژیم شاهنشاهی در خاطر داشتند به خیابان‌ها آمده و در تجمعات خیابانی مطالبات خود را در قالب شعار و پلاکارد و دستنوشته فریاد می‌زدند. از طرفی دیگر گروهک‌هایی که با تمام ادعای حمایت از قومیت‌ها و جانبداری از خلق در پیروزی انقلاب مردم نقشی نداشته و حالا میدان‌دار اصلی سهم‌خواهی شده بودند فضا را برای رسیدن به اهدافی که پنهان کرده بودند آماده دیده و خیلی زود این تجمعات خیابانی را به آشوب و درگیری‌های مسلحانه تبدیل کردند و در این میان هم مطالبات مردم لابلای خشونت‌های تروریستی گم شد و هم افراد بیگناه فراوانی قربانی قدرت‌طلبی سهم‌خواهان و گروهک‌ها شدند.

در این گزارش در پی تحلیل چرایی و چگونگی ایجاد بستر مناسب برای فعالیت گروهک های تروریستی در تاریخ ۴۳ساله انقلاب اسلامی ایران و ارتباط آن با وقایع جاری این روزها در کشور است و با بررسی مقایسه‌ای غائله‌ها و رویدادهای امنیتی کشور در چهار دهه گذشته تلاش دارد مخاطب را با بخش پنهان طراحی‌های دشمنان مردم ایران آشنا کند.

غائله خلق ترکمن

روز ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان انقلابی مسلمان ترکمن به شهربانی شهر گنبدکاووس حمله و نیروهای باقیمانده شهربانی شاهنشاهی حاضر در پاسگاه را خلع سلاح کردند. بعدازظهر همان روز «سازمان چریک‌های فدایی خلق» و هواداران آنها به مردم انقلابی مستقر در شهربانی هجوم بردند و خواهان تقسیم سلاح ها شدند. چریک های فدایی خلق شایعه کرده بودند که شیعیان (جوانان انقلابی) اسلحه ها را غارت کرده اند و قصد تلافی حمله چماق به دست‌های ترکمن در دوران پهلوی را دارند! در این روزها جریان چپ به سرکردگی فدائیان خلق به شدت در منطقه ترکمن صحرا فعال شده بود و با تحریک احساسات قومی و نفوذ در بین روستائیان، اهداف پشت پرده خود را پیش می برد. در نیمه اول اسفند ماه ۵۷ خانه فرماندار سابق گنبد برای سازماندهی نیروهای چپ، اشغال و به مرکز ستاد خلق ترکمن تبدیل شد. ۱۴ اسفند ۵۷ درگیری مسلحانه ای بین نیروهای کمیته انقلاب با هواداران چریک های فدایی خلق در بندر ترکمن رخ داد. چپی ها ضمن راه اندازی تظاهرات علیه کمیته های انقلاب، مدارس شهر گنبد را به تعطیلی کشاندند و خواستار انحلال ارتش با کمک فدائیان خلق و منافقین(مجاهدین خلق) شدند. شهر گنبد حالت متشنج به خود گرفت و غائله مسلحانه ای بین کانون مرکزی شوراهای ترکمن، منافقین و چریک های فدایی خلق با پاسداران انقلاب و پاسداران کمیته آغاز شد و این کشتار تروریست‌ها تا ۲۳ بهمن ۱۳۵۸ ادامه یافت و سرانجام با تسلط نیروهای جمهوری اسلامی بر آخرین نقاط تسخیرشده توسط عناصر گروهک‌ها، غائله پایان یافت.

غائله خلق بلوچ

«جنبش مبارزین مسلمان بلوچ» در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ و تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین گروهی بود که بر مطالبات مردم بلوچ سوار شد و با دست بردن به اسلحه، خلق بلوچ را تا سال ها از دستیابی به آنچه در دوره شاهنشاهی از آن محروم مانده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی امید به تأمین آن داشتند محروم کرد، هرچند با فداکاری نیروهای نظامی و امنیتی و همراهی مردم، پس از فروکش کردن آتش غائله مسلحانه در آن منطقه تا به امروز پیشرفت‌های فراوانی در استان سیستان و بلوچستان صورت گرفته اما اگر به دهه‌های پس از آن تا به امروز با دقت نگاه کنیم می‌بینیم ناامنی و خشونت و خونریزی بدون حساب و کتاب ایجاد شده در مناطق یادشده توسط گروهک های داعیه دار خلق بلوچ و بعدها گروهک های تروریستی تکفیری که خود را داعیه دار مطالبات مردم اهل سنت معرفی می کردند مانع از تمرکز سرمایه های ملی و پیشرفت و آبادانی در آن مناطق به گونه ای که ایده آل نظام جمهوری اسلامی بوده است، شد و گویی این گروهک ها در محروم نگه داشتن مردم سیستان و بلوچستان و دشمنی علیه آنان تعمدی داشته اند.

غائله خلق عرب

هنوز چند روزی از تشکیل کمیته انقلاب به فرمان امام خمینی در خرمشهر نگذشته بود که تعدادی از شیوخ عرب‌زبان این شهر به بهانه فارس‌زبان بودن نیروهای کمیته، دیگر در جلسات این کمیته شرکت نکرده و در ساختمان کناری کمیته انقلاب، کمیته اعراب را تشکیل دادند که بعد از مدتی آن را «سازمان سیاسی خلق عرب خوزستان» نامیدند. از طرفی شیخ محمدطاهرآل شبیر خاقانی؛ روحانی مورد اقبال مردم خرمشهر معتقد بود که باید ترکیب اعضای شورای کمیته ۵۰درصد عرب و ۵۰ درصد عجم باشد. جوانان مذهبی خرمشهر برای برقراری امنیت داخل شهر و نقاط مرزی و پیگیری مطالبات انقلابی مردم در دستگیری ساواکی ها و باقی مانده عناصر رژیم شاهنشاهی و پیشبرد کاره اقدام به تشکیل کانون های فرهنگی–نظامی کردند و عملاً ضابط اجرایی دادگاه انقلاب شدند و همین امر سبب اعتراض شیخ و فاصله گرفتن وی از کمیته و پس از آن از کانون های جوانان مذهبی شد. از طرف دیگر دو سازمان سیاسی خلق عرب و کانون فرهنگی خلق عرب که منبعث از جریان جبهه التحریر با ریشه جدایی‌طلبانه چند ده ساله ای در خوزستان و وابسته فکری جریان بعث عراق بودند برای برخورداری از یک پوشش مذهبی که در آن زمان لازم به نظر میرسید، خود را به شیخ شبیر خاقانی نزدیک و ارتباط خود را با وی تحکیم کردند.

این گروه ها به بهانه اینکه دروس مدارس خوزستان باید عربی باشد، نفت و درآمد حاصل باید برای خوزستان استفاده شود و تمامی مسئولیت های استانی نیز باید به عرب زبانان واگذار شود، اختلاف قومیتی را به میان عامه مردم کشانده و عرب و غیرعرب ساکن خوزستان را باهم درگیر کردند و روز ۱۶ فروردین ۱۳۵۸ اولین درگیری مسلحانه در خرمشهر ایجاد شد. با ناامن شدن فضا، افراد مومن و انقلابی شهر مورد تعرض قرار گرفتند و خلق عرب دست به تحصن زد و خواستار خودمختاری منطقه خوزستان و ایجاد کشور جدیدی به نام عربستان شمالی شد.

در ساعت ۴صبح روز ۹خرداد ۵۸ در خرمشهر با شلیک پیاپی سرنشینان یک پیکان سواری درگیری های وسیعی آغاز شد و عناصر سازمان سیاسی خلق عرب در خیابان ها سنگربندی و به ادارات مراکز دولتی و پاسگاه های مرزی حمله کردند و در سطح شهر با ایجاد آتش سوزی های مختلف به ایجاد رعب و وحشت پرداختند. صدای رگبار لحظه ای در شهر قطع نمیشد. خلق عرب با تولید آمار جعلی مجروحین و کشته شدگان به جوسازی، تهدید و مظلوم نمایی در مورد درگیری های خرمشهر پرداختند. رسانه های وابسته به حزب بعث عراق مثل رادیو صوت الجماهیر عراق و رادیو عربی کویت با نقل اخبار به گونه ای تحریک آمیز، ادامه درگیری ها تا تحقق خودمختاری عربستان را نوید میدادند. رادیو بغداد به زبان عربی مرتباً برای مردم عرب‌زبان خوزستان، پیام می‌فرستاد. نیروهای عراقی نیز در مقابل پاسگاه های مرزی به تجمع نیرو و اقدامات تحریک آمیز دست زدند، سیل سلاح از آن سوی مرز ایران و عراق به داخل خوزستان سرازیر شد و عراق حدود بیست تا سی هزار قبضه اسلحه در نوار مرزی خرمشهر تخلیه کرد و کامیون، کامیون اسلحه در کنار نهر خین (شرق خرمشهر) تخلیه میشد و هرکس که می خواست، با عبور از نهر اسلحه دریافت می کرد.

آشوب و ناامنی و بمب گذاری و آتش سوزی و تجاوز به اموال عمومی ادامه داشت و در نتیجه جو وحشت در شهر حاکم شد. تا جایی که عده ای از مردم شهر را ترک کردند و تقریبا اوضاع به گونه ای شد که احتمال سقوط شهر میرفت. تا اینکه در یکی از حملات ضدانقلاب به خودروی گشت سپاه، رضایی؛ مسئول پاسداران اعزامی از خرم آباد به شهادت رسید. همین امر با توجه به مسایل قبلی سبب یک حرکت گسترده مردمی علیه گروهک های ضدانقلاب شد. در ۲۴ تیر ۵۸ در سومین روز برگزاری مراسم شهید، مردم طی یک تظاهرات گسترده به مسجد جامع رفتند. در این مراسم با انفجار نارنجک توسط عناصر خلقی، تعدادی از مردم شهید و زخمی شدند. مردم ناراحت و وحشت زده از مسجد خارج شدند که تیراندازی عناصر مسلح در اطراف خانه شیخ شبیر به سمت مردم، خشم مردم را بیشتر کرده و منزل شیخ توسط مردم محاصره شد با رسیدن سپاه و شروع درگیری ها و کشته و زخمی شدن از طرفین، مرکز فتنه تصرف شد و عده ای از عناصر این گروهک تروریستی دستگیر شده و در پی آن عناصر ضدانقلاب تا حدود زیادی منفعل شدند.

البته بعد از حمله ارتش بعث عراق به ایران این گروهک ها به عنوان ستون پنجم (جاسوس) عراق در مناطق مختلف خوزستان با وطن فروشی به ارتش عراق خدمات ارائه میدادند و به همین خاطر مورد غضب مردم منطقه قرار گرفتند. در مدت چهار دهه گذشته رد پای این گروه در تمامی بحران های مناطق عرب نشین و حتی انفجارها و حملات مسلحانه در دهه ۸۰ و ۹۰ خوزستان به چشم میخورد. پس از حمله آمریکا و حضور اشغالگران در عراق نقش این گروه ها در عملیات های سازماندهی شده پررنگتر شد. جبهه خلق عرب امروزه با تغییر نام به «جنبش الاحوازیه» با دو شاخه سکولار و تکفیری و با حمایت انگلستان مقر خود را به لندن، هلند و دانمارک منتقل کرده و در جهت تجزیه خوزستان تحرکات و درگیری هایی را ادامه می‌دهند.

غائله خلق کّرد

با اوج گیری مبارزات مردمی انقلاب اسلامی در مخالفت با رژیم شاه، مردم مناطق کردنشین کردستان و آذربایجان غربی و کرمانشاه نیز مانند دیگر مناطق کشور، به صف مبارزه علیه رژیم پهلوی پیوستند و از خرداد ۱۳۵۷ موج راهپیمایی و تحصن سراسر منطقه را فراگرفت و اهالی مناطق کردنشین، مانند مردم سراسر کشور، در مبارزه علیه رژیم شاه به طرفداری از امام خمینی(ره) شرکت کردند.

در روز ۲۲ بهمن‌۵۷، مردم مناطق کُردنشین به مراکز نظامی شهربانی‌ها و ژاندارمری‌های رژیم پهلوی هجوم آوردند و این مراکز را به تصرف خود درآوردند و عملا انقلاب اسلامی در این مناطق تثبیت شد. پس از آن نیروهای سیاسی مختلف در درصدد جمع‌آوری نیرو و تقویت خط‌ سیاسی خود در این منطقه برآمدند. هنوز چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که نیروهای به اصطلاح چپ، با کمک عناصر گروهک های جدایی طلب و سلطنت‌طلبان تلاش کردند به بهانه حقوق اقلیت‌های قومی و آزادی‌های اجتماعی، افکار عمومی مردم کُرد را که سال‌ها تحت ظلم نظام پهلوی اول و دوم قرار داشتند، برای برگزاری تظاهرات و تحرک علیه نیروهای ارتش که به خدمت انقلاب مردم درآمده بود، تشویق کنند. در این زمان، در بیشتر مناطق کردنشین، بازار خرید و فروش اسلحه به‌شدت رونق گرفت. در چنین جو هرج‌ومرجی، از نیروهای سیاسی گرفته تا بسیاری از مردم عادی، همه در فکر مسلح‌شدن بودند. بر این اساس، از اسفند سال ۱۳۵۷ شاهد درگیری نیروهای مسلح ضدانقلاب علیه پادگان‌های ارتش، در سنندج و مهاباد و سپس دیگر مناطق کردنشین منطقه بودیم.

با شدت گرفتن درگیری های مسلحانه، حزب دمکرات و دیگر گروهک ها مثل کومله عناصر خود را از سرتاسر مناطق کردنشین فراخوان کردند و به شهر سنندج و مهاباد حمله کردند که شهر سنندج در آستانه سقوط کامل قرار گرفت و به جز فرودگاه و باشگاه افسران ارتش تصرف شد و مهاباد نیز به طور کامل سقوط کرد و پادگان ارتش در مهاباد به دست عناصر گروهک های تروریستی جدایی طلب افتاد و این عناصر سرتاپا مسلح شدند و از سلاح انفرادی تا نیمه سنگین و حتی سلاح های سنگین که برای دفاع از امنیت مردم در اختیار ارتش بود را غارت کرده و علیه مردم کرد منطقه و حافظان امنیت که از نقاط مختلف ایران به آن منطقه اعزام شده بودند به کار گرفتند.

درگیری ها تا فروردین ۵۸ ادامه داشت و فضای سیاسی و امنیتی منطقه با اعزام گروه های مختلف از سوی دولت موقت برای گفتگو و حل سیاسی موضوع از طریق آن قدری آرام به نظر می رسید اما با بهانه جویی گروهک ها و شکست گفتگوها، از خرداد ۵۸ درگیری ها دوباره شدت گرفت. در تمام طول بهار و تابستان ۵۸ درگیری ها با شدت و ضعف در منطقه ادامه داشت و جنایات فراوانی توسط گروهک ها صورت گرفت که بسیاری از آن جنایات را تا به امروز حتی گروهک های جرار و خون ریزی مثل داعش نیز مرتکب نشده اند. در تابستان ۵۸ با تغییر استراتژی نظامی جمهوری اسلامی مبتنی بر دستور قاطع امام خمینی(ره)، شهر سنندج در استان کردستان، مهاباد در استان آذربایجان غربی و پاوه در استان کرمانشاه که مهم ترین مقرهای حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه بود بازپس گرفته شد و تا تابستان سال ۱۳۶۲ غائله مسلحانه و تروریستی گروهک های جدایی طلب که به بهانه دفاع از خلق کرد، هزاران نفر از مردم کرد منطقه و دیگر هموطنان ایرانی را به شهادت رسانده بودند به پایان رسید. البته این گروهک ها با تغییر پوسته و تغییر نام و انشعابات متعدد تلاش داشته و دارند به نحوی در میدان حضور داشته باشند و حتی در دهه ۹۰ زیر علم گروه جدیدی به نام «پژاک» دوباره دست به جنایات فراوانی علیه مردم و نیروهای نظامی زدند که این تشکیلات جدید نیز با همکاری مردم و همت نیروهای نظامی جمهوری اسلامی مضمحل شد. امروز نیز نقش این گروهک ها در غائله های مسلحانه و خشونت بار در مناطق کردنشین آشکار است و در وقایع هفته های اخیر در کشور نیز تلاش مذبوحانه آنان برای سوءاستفاده و موج‌سازی از فوت یک دختر جوان کُرد کاملا مشهود است.

غائله ۳۰ خرداد

پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروه های متعددی ادعای ایفای نقش در پیروزی انقلاب داشتند و به تناسب این ادعا، از نظام نوپای اسلامی سهم خواهی می کردند. درگیری ها در بُعد سیاسی ادامه داشت و برخی گروه ها مانند مجاهدین خلق تلاش می کردند با ایجاد هیاهوی رسانه ای و مظلوم نمایی و نمایش کثرت هواداران، سهم بیشتری طلب کنند. آنان که در چند انتخابات در ۳سال اول پس از پیروزی انقلاب با تمام توان سیاسی و تبلیغاتی وارد شده و به طور مطلق از سوی مردم طرد شده بودند از فضای سیاسی ملتهب سال های ۵۹ و ۶۰ سوءاستفاده کرده و خود را به بنی صدر؛ رئیس جمهور وقت نزدیک کردند و حمایت سیاسی و پشتیبانی وی را به دست گرفتند. با بروز اختلافات عمیق سیاسی میان امام و مردم از یک سو با بنی صدر و طرفداران گروهک های چپ‌گرا از سوی دیگر در اثناء تظاهرات خیابانی صورت گرفته بین طرفداران این دو طیف از اسفند ۱۳۵۹ تا خرداد ۱۳۶۰ منافقین با کشاندن این تظاهرات به درگیری و خشونت و قتل های هدفند، زمینه را برای یک اقدام بزرگتر فراهم کردند. آنان در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با صدور اعلامیه سیاسی-نظامی به جنگ مسلحانه با انقلاب مردم پرداختند و از رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دیوان عالی کشور، وزرا و نمایندگان مجلس تا مردم عادی و کسبه و روحانیون و معلمان و دانش آموزان و زن و مرد و پیر و جوان را در خیابان های ایران به خاک و خون کشیدند و حاصل این سهم خواهی و سوءاستفاده گری آنان قربانی شدن هزاران نفر از شهروندان ایرانی بود.

آنان پس از رویارویی با مردم و شکست از ایشان با فرار از کشور به اروپا و پس از چندی به عراق؛ کشوری که با مردم ایران در حال جنگ بود، گریختند و تبدیل به ارتش خصوصی وی شدند. آنان پس از انتقال به عراق مشغول به جاسوسی علیه هموطنان خود شدند و بارها به مرزهای ایران حمله کردند که آخرین حمله منسجم آنان مرداد سال ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران بود که با عملیات بزرگ مرصاد کاملا شکست خوردند.

پس از حمله آمریکا به عراق، منافقین که تا دیروز شعار مبارزه با امپریالیسم سرمی‌دادند تبدیل به ابزار آمریکا شدند و به ایفای نقش جاسوسی در موضوعاتی نظیر موشکی و هسته ای پرداختند و سرانجام به پیچ و مهره کارخانه تحریم آمریکا و اروپا علیه مردم ایران تبدیل شدند.

امروز نیز با ایجاد یک ارتش سایبری ۲۴ساعته فارسی زبان در سه شیفت از عناصر خود در موضوع جوسازی و خبرسازی و تحریک مردم ایران در موضوعات قومی، سیاسی و اجتماعی بهره کشی می کنند و در هر غائله خشونت باری از دهه ۷۰ تا به امروز می توان ردپای آنان را به صورت واضح ملاحظه کرد. چراکه با تغییر پوسته و عنوان، زیر پرچم مبارزه سیاسی به جذب نیرو و شبکه سازی تروریستی با عنوان «کانون های شورشی» مشغول هستند و در مواقع بروز تنش های سیاسی، عناصر آموزش دیده خود را با پرداخت هزینه های گزاف برای به خشونت کشیدن تجمعات مردمی به میدان می‌کشانند.

غائله خرداد ۸۸

پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ فضای سیاسی کشور بسیار ملتهب بود و برگزاری مناظرات زنده تلویزیونی این فضا را ملتهب تر کرد و طرفداران دو جریان اصلی تا پاسی از شب در خیابان های شهرهای بزرگ، علی‌الخصوص تهران، مشغول بحث و مناظره و تبلیغ بودند. تمام ارزیابی ها نشان می داد یک جریان پنهان در حال برنامه ریزی از هیجان سیاسی ایجاد شده برای روزهای پس از انتخابات است.

انتخابات در روز ۲۳ خرداد ۸۸ برگزار شد و پس از اعلام نتیجه، یکی از کاندیداها با ایجاد شبهه در نتیجه اعلام شده، ادعای تقلب گسترده در انتخابات را مطرح کرد. طرفداران وی که برای رأی آوردن وی هفته ها تلاش کرده بودند، بدون درخواست سند و مدرک قابل قبول، این ادعا را پذیرفتند و زمینه اعتراضات خیابانی فراهم شد.

روز ۲۵ خرداد به دعوت کاندیدای شکست‌خورده تجمع بزرگی از خیابان انقلاب تا میدان آزادی تهران شکل گرفت و جمعیت در این مسیر بسیار آرام مشغول حرکت بودند که ناگهان و زمانی که اکثریت جمعیت مردم معترض به نتیجه انتخابات، محل را ترک کرده بودند حوالی میدان آزادی گروهی در حدود ۳۰۰ نفر به سمت یکی از حوزه های بسیج مستقر در نزدیکی میدان آزادی حمله کرده و قصد تصرف آن را داشتند. آنان با آتش زدن ساختمان مهد کودکی در مقابل این حوزه بسیج، منجر به شهادت دو زن شدند و همین موضوع فضا را ملتهب کرد. نیروهای مدافع امنیت در این حوزه بسیج برای جلوگیری از دستیابی اغتشاشگران؛ که عناصر گروهک های تروریستی و سرویس های اطلاعاتی بیگانه در میان آنان دیده میشد، به سلاح و امکانات موجود در این مقر به دفاع مشغول بودند و سعی داشتند جمعیت را متفرق کنند که ناگهان از میان جمعیت اغتشاشگران گلوله های جنگی به سمت برخی از اغتشاشگران و به سوی ساختمان بسیج شلیک شد که در این میان چند نفر کشته و زخمی شدند. کشته سازی به این شیوه تا هفته ها در تهران و در برخی شهرهای دیگر ادامه یافت و تروریست ها تلاش داشتند آتش فتنه را شعله ور نگه دارند.

تجمعات اعتراضی مردم با سوء استفاده تروریست ها خیلی زود به صحنه آشوب، تخریب اموال عمومی و رویارویی مسلحانه با نیروهای نظامی و امنیتی تبدیل شد و علی الخصوص پایتخت ایران تا ماه ها درگیر خشونت جاری شد تا درنهایت دی ماه ۱۳۸۸ با حمله اغتشاشگران به خیمه های عزاداری امام حسین در تهران، خون مردم مسلمان به جوش آمد و پا به خیابان گذاشته و بساط فتنه را جمع کردند.

جاری بودن این اعتراضات که شکل خشونت‌باری نیز به خود گرفته بود منجر به بروز رخنه‌های امنیتی در کشور و سوءاستفاده گروهک های تروریستی از این رخنه ها شد و در حقیقت، فضای به وجود آمده زمینه را برای انجام اقدامات تروریستی توسط گروهک ها مهیا کرد که تنها به عنوان چند نمونه می‌توان به انفجار انتحاری روز هفتم خرداد ۱۳۸۸ در مسجد علی بن ابیطالب (ع) زاهدان در سیستان و بلوچستان که منجر به شهادت ۲۰نفر و مجروحیت بیش از ۱۲۵نفر شد و انفجار انتحاری در منطقه پیشین شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۸۸ که منجر به شهادت ۴۱نفر و مجروحیت بیش از ۱۵۰نفر انجامید اشاره کرد که این اقدامات توسط گروهک ریگی موسوم به جندا... انجام شد. همچنین آغاز شدیدترین تحریم های اقتصادی توسط آمریکا و اروپا علیه مردم ایران که از آن به عنوان تروریسم اقتصادی یاد می کنیم و همچنین ترور دانشمندان هسته ای ایران توسط موساد نیز از همان سال آغاز شد.

غائله آبان ۹۸

ماجرا از شامگاه پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ آغاز شد؛ زمانی که دولت وقت از افزایش قیمت بنزین با دو نرخ جدید خبر داد. اعلام بدون اطلاع قبلی و تکذیب‌ مکرر مسئولان دولتی درباره افزایش قیمت بنزین در چند ماه گذشته آن، منجر به وقوع اعتراض‌هایی مسالمت‌آمیز در برخی شهرهای ایران از صبح جمعه ۲۵ آبان شد و به نظر می‌رسید که با مدیریت پلیس، اوضاع آرام و منطقی پیش خواهد رفت اما به فاصله چند ساعت، اعتراضات به سمت مجموعه‌ای هماهنگ و سازمان‌یافته از تخریبگری‌ها و آسیب به اموال عمومی در چندین شهر پیش رفت و گزارش‌هایی از آتش‌زدن بانک‌ها، پمپ‌بنزین‌ها، حمله به مخازن نفت، انبار آذوقه‌های غذایی در شهرهای مختلف و ادارات دولتی و مقرهای نظامی و انتظامی توسط عناصر سازمان یافته و آموزش دیده منتشر شد و روزانه شبکه پرهیاهوی رسانه ای ضدانقلاب در داخل و خارج از کشور آمارهای ادعایی خود را از کشته های هر دو طرف ماجرا مخابره می‌کردند.

عمده ناآرامی‌ها در روزهای ۲۵ و ۲۶ آبان اتفاق افتاد؛ اما علی‌رغم کوتاه‌مدت بودن آشوب‌ها، حجم خشونت و تخریب اموال عمومی و اقدامات غیرمدنی قابل مقایسه با اغتشاشات در سال‌های گذشته نبود؛ به گونه‌ای که روزنامه ایران؛ ارگان رسمی دولت، چهارشنبه ۲۹ آبان در گزارشی که از حجم تخریبگری‌ها نوشت: «تنها میزان خسارت‌های وارده به ۴۵۰ بانک در ۴شهر، ۸۰ فروشگاه زنجیره‌ای در مناطق مختلف کشور، تخریب ۱۲۰ آمبولانس و ۴۰ پایگاه اورژانس، ۱۸۰ جایگاه سوخت نزدیک به ۲۳۳۳ میلیارد تومان برآورد شده است.» این رقم در حالی اعلام شد که به نوشته روزنامه ایران، هنوز اکثر شهرها آمارهای خود از خسارت‌های وارده را اعلام نکرده بودند.

میزان بالای تخریب‌ها، کم‌تعداد اما بسیار پراکنده بودن اغتشاشات، متحدالشکل بودن خسارت‌های واردآمده و رفتارهای گروه‌های نفوذی در داخل جمعیت معترضان، این واقعیت را به ذهن متبادر می‌کرد که حوادث آبان ۹۸، علاوه بر اعتراض به افزایش قیمت بنزین از خاستگاه‌ها و ریشه‌های دیگری نیز نشأت گرفته و هدایت می‌شود.

بر هر ناظر منصفی آشکار بود که جنس مردم و معترضان با افرادی که به سمت بانک‌ها یورش می‌بردند، با کسانی که راه را بر خودروهای مردم بسته و شیشه‌های خودرو را می‌شکستند و یا با کسانی که به فروشگاه‌ها هجوم برده و اموال مردم را غارت می‌کردند و با کسانی که با سلاح به سوی مردم و نیروهای نظامی تیراندازی می کردند کاملاً متفاوت بود اما این حقیقت نیز آشکار بود که زمینه بروز این وقایع خشن و نقش‌آفرینی عناصر گروهک های تروریستی نظیر منافقین، اعتراضات بدون ضابطه‌ای بود که گمان می‌رفت می‌تواند در تصمیم مسئولان دولت وقت موثر باشد.

غائله شهریور ۱۴۰۱

چند سالی است که شبکه رسانه های وابسته به جریان ضدانقلاب خارج‌نشین با همکاری برخی عناصر مغرض و یا ساده‌لوح در داخل کشور، موضوع حجاب که یکی از مؤلفه‌های مهم تمایز بین نظام اسلامی در ایران و حکومت‌های ظاهرا اسلامی در منطقه است را دستمایه قرار داده‌اند و از این طریق تلاش می‌کنند تمرکز دستگاه های حاکمیتی را از موضوعات مهم‌تری مانند اقتصاد بر موضوعی مانند حجاب منحرف کنند؛ چرا که در صورت بروز ناهنجاری‌های سازمان‌یافته و ترویج سازمان‌دهی شده بی‌بندوباری و بی‌حجابی طبعا جمهوری اسلامی مجبور به واکنش نیمه سخت خواهد شد که نمود آن را در بازتولید گشت ارشاد در سال‌های گذشته می‌بینیم.

اساسا راه‌اندازی کمپین‌های چهارشنبه‌های سفید، دختران خیابان انقلاب و هشتگ‌سازی و پروموت کردن این خط رسانه ای و به گوشه رینگ بردن گشت ارشاد به منظور هدف پنهانی است که تا قبل از شهریور ۱۴۰۱ اینطور آشکار نشده بود. در واپسین روزهای پایان شهریورماه ۱۴۰۱ و درحالی که رسانه ها و فضای عمومی فرهنگ در ایران کاملا متمرکز بر موضوع راهپیمایی اربعین و حضور پرشور ایرانی‌ ها در این مراسم بود ناگهان خبری، فضای رسانه را شکافت؛ دختر جوانی که توسط گشت ارشاد به منظور توجیه قانونی و اخذ تعهد به مرکز پلیس امنیت اخلاقی تهران انتقال یافته بود دچار عارضه ای شده و به بیمارستان منتقل شده است.

این خبر خیلی زود با تکرار عکس ها و اطلاعات ضدونقیض به خبر اول شبکه های ماهواره ای فارسی زبان معاند، خبرگزاری های داخلی و شبکه های اجتماعی تبدیل شد و تمرکز اصلی تحلیل گران و اصحاب رسانه و فرهنگ به این موضوع جلب شد و اینگونه ادعا شد که پلیس، این دختر جوان را حین بازداشت مورد ضرب و جرح قرار داده و فرد مذکور بر اثر شدت این جراحات به کما رفته است. این خبر زمانی حالت انفجاری به خود گرفت که خبر فوت این دختر جوان کُرد اهل استان کردستان منتشر شد. پلیس با تعللی غیرقابل درک پس از ۳روز روایت اصلی خود را به همراه یک فیلم از لحظه حضور این دختر جوان در مرکز پلیس امنیت اخلاقی تهران تا لحظه حمله قلبی و انتقال وی به بیمارستان منتشر کرد اما دیگر کار از کار گذشته بود و روایت مخدوش و مغرضانه شبکه های ماهواره ای و بنگاه های خبرپراکنی فارسی زبان خارج از کشور که با کمک برخی هنرمندان، ورزشکاران و شبکه های سازمان یافته مجازی و اکانت ها نام و نشان دار یا بی نام و نشان، تبدیل به روایت اصلی و پذیرفته شده بود. اکنون زمان برداشت میوه تلاش های چندساله شبکه ای بود که بر موضوع حجاب در ایران تمرکز کرده بودند و با اعلام فراخوان های پرشمار و هدفمند در نقاط مختلف کشور، جوانان و نوجوانان را که عموما بدون تحلیل دقیق و صحیح و صرفا بر اساس هیجان و اخبار احساسی تصمیم می گیرند را به کف خیابان ها کشیدند.

ظاهر اعتراضات از دو حالت خارج نبود، اول اعتراض به شیوه برخورد پلیس با دختر جوان یادشده و مرگ وی و دوم اعتراض به پوشش اجباری که در ایران به عنوان یک هنجار اجتماعی و یک قانون پذیرفته شده است. چند روزی از حضور این افراد در خیابان ها نگذشته بود که کم کم سناریوی دوم دشمن، خود را نشان داد؛ حضور عناصر سازمان دهی شده و آموزش دیده برای منحرف کردن اعتراضات به سمت خشونت، کشتار، تخریب و ساختارشکنی. خیلی زود این اعتراضات به حاشیه رفت و موضوع مرگ این دختر جوان به فراموشی سپرده شد و شعارهای ساختارشکنانه استادیومی و شعارهایی که رسما ساخته و پرداخته گروهک های تروریستی جدایی طلب بود جای شعارهای عمومی را گرفت و اصل نظام و مقامات عالیرتبه نظام در این تجمعات و اغتشاشات مورد هتک حرمت قرار گرفتند.

بیش از یک ماه از این اتفاقات گذشت و ده ها نفر از نیروهای مردمی و حافظان امنیت از نیروهای نظامی و انتظامی که برای کنترل تجمعات و جلوگیری از بروز خسارات گسترده و کشته سازی گسترده توسط عناصر نفوذی دشمن در صفوف اغتشاشگران به میدان آمده بودند توسط عناصر وابسته به گروهک های تروریستی به شهادت رسیدند و میلیاردها تومان به اموال عمومی خسارت وارد شد و بسیاری از کسب و کارهای مردم به واسطه استفاده اغتشاشگران از بستر اینترنت برای سازماندهی خشونت های خود و متعاقب آن مختل شدن دسترسی مردم به اینترنت توسط حاکمیت، دچار آسیب جدی شدند و کم کم فاز سوم سناریوی طراحی شده دشمن نمایان شد؛ سومین حرم اهل بیت در ایران؛ حرم احمد بن موسی الکاظم (شاهچراغ) در شیراز، مورد حمله تروریستی یکی از عناصر گروهک داعش قرار گرفت و دست کم ۱۵نفر از زائران و نمازگزارن در این حرم به شهادت رسیده و بیش از ۲۰نفر از آنان زخمی شدند و در زمانی نزدیک به این اقدام تروریستی، یک بمب قوی که در یکی از خیابان های پرتردد شیراز کارگذاشته شده بود کشف و خنثی شد واز بروز فاجعه بزرگتری جلوگیری شد.

به نظر می‌رسد دشمنان مردم ایران در فاز جدید این سناریو بر روی ایجاد بستری برای گرفتن تلفات بیشتر از مردم تمرکز کرده باشند که در صورت استمرار حضور خیابانی برخی از افرادی که هنوز ماهیت این غائله برای آنان ناشناخته مانده و یا نمی خواهند واقعیت ماجرا را بپذیرند، این بستر برای سوء استفاده دشمنان مهیاست و ممکن است در آینده ای نه چندان دور به منظور شعله ور نگه داشتن آتش این فتنه، دشمنان دست به اقداماتی بزنند که تلفات بیشتری را به مردم وارد کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.