به گزارش قدس آنلاین، به مناسبت ۱۳ آبان که در تقویم کشورمان به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به ثبت رسیده، به نظرات دانشمندان در این زمینه نگاهی انداختهایم.
آمریکا در چالشِ ماندن
فرید زکریا درباره افول هژمونی آمریکا در پاسخ به اینکه «با افول قدرت آمریکا، آیا شاهد زوال امپراتوری ایدههایش هم خواهیم بود؟» در فارنافرز مینویسد: حملات ۱۱سپتامبر و اوجگیری تروریسم افراط گرایی اسلامی، سکهای بود که در افول هژمونی ایالات متحده دو رو داشت. این حملات در ابتدا گویا واشنگتن را مصمم و قدرتش را بسیج کرد.
سالهای آغازین این قرن حد اعلای امپراتوری آمریکا بود. واشنگتن میکوشید ملتهای کاملاً غریبهای(افغانستان و عراق) را از نو بسازد که هزاران کیلومتر دورتر بودند و بقیه دنیا از سر اکراه تن میداد یا آشکارا مخالفت میکرد. دولت بوش اصرار داشت با تعداد کمی نیرو و تدبیر میتوان بر چالش اشغال عراق پیروز شد. گفته میشد عراق خرجش را میدهد و همینکه پای واشنگتن به بغداد رسید، تصمیم گرفت دولت عراق را نابود کند، ارتشش را منحل و نظام اداریاش را تصفیه کند که منجر به آشوب شد و هیزمی بر آتش ناآرامی ریخت. این خطاها تک به تک قابل حل بودند اما در کنار هم موجب شدند عراق یک شکست مفتضحانه پرهزینه شود.
پس از ۱۱سپتامبر، واشنگتن تصمیمات مهم با پیامدهای دامنهداری گرفت که همچنان دست از سرش برنداشتهاند، ولی همه این تصمیمات، عجولانه و از سر ترس بودند. ایالات متحده خود را در خطر مهلکی میدید که باید هرچه میتوانست برای دفاع از خود میکرد: از هجوم به عراق تا صرف مبالغ بیحساب برای امنیت میهنی تا بهکارگیری شکنجه. آمریکا از دید بقیه دنیا با همان تروریسمی دستوپنجه نرم میکرد که آنها سالها با آن زیسته بودند، اما مثل شیر زخمی به هر سو پنجه میانداخت تا اتحادها و هنجارهای بینالمللی را تکهپاره کند. تعداد توافقنامههای بینالمللی که دولت بوش پسر در دو سال اول کار خود از آنها کنار کشید، در طول تاریخ آمریکا بیسابقه بود(صدالبته که ترامپ در دوره ریاستجمهوریاش این رکورد را شکست).
چه چیزی هژمونی آمریکا را فرسود: اوج گرفتن هماوردان جدید یا زیادهروی امپریالیستی؟ مانند هر پدیده بزرگ و غامض تاریخی، احتمالاً همه این موارد در کار بودند. اوجگیری چین یکی از آن تغییرات شالودهساز در حیات بینالملل بود که قدرت بیرقیب هر هژمونی را هرقدر هم در دیپلماسیاش کاربلد بود، میفرسود. ولی بازگشت روسیه، ماجرای پیچیدهتری بود.
زکریا ادامه میدهد: در مقالهای که برای مجله نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۸ نوشتم سیاستخارجی ایالات متحده چنین تعریف میشد: «شعار دگرگونی میدهد اما در عمل تطبیق میپذیرد» و گفتم نتیجه ماجرا، «یک هژمونی تو خالی» است؛ آن توخالی بودن هم تا کنون ادامه داشته است.
جنگطلبی، عامل زوال
«هنری کیسینجر» نیز با اعتقاد به افول آمریکا پس از روی کار آمدن ترامپ، میگوید: «به نظرم ترامپ شاید یکی از همان چهرههایی در تاریخ باشد که گاه گاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمیآورند». استفان والت نیز در مقدمه کتاب «جهنم نیات خوب، نخبگان سیاست خارجی آمریکا و افول برتری ایالات متحده» در پاسخ به این پرسش که «چرا سیاست خارجی آمریکا همیشه به شکست میانجامد؟» مینویسد: این کتاب در پی توضیح این مطلب است که چرا ایالات متحده ربع قرن گذشته را در پیگیری سیاست خارجی جاهطلبانه، غیرواقعبینانه و ناموفق گذرانده است.
باوجود پیروزی در جنگ سرد و دستیابی به یک موقعیت برتر که از زمان امپراتوری روم سابقه نداشته، رهبران ایالات متحده تصمیم به ایجاد نوعی تشکیلات نظامی گسترده گرفتند که موجب قصور در برخی حوزههای دیگر شد و شبکه گستردهای از متحدان، کشورهای وابسته، پایگاههای نظامی و تعهدات امنیتی را ایجاد کردند؛ با اینکه میتوانستند از فرصت شکست رقیب اصلی خود یعنی شوروی برای کاهش مسئولیتهای جهانی آمریکا بهرهبرداری کنند. چرا هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان برای گسترش دموکراسی، بازارها و سایر ارزشهای لیبرال در سراسر جهان، دست به کارزاری نسنجیده زدند؟ این راهبرد که گاهی از آن با عنوان «هژمونی لیبرال» یاد میشود، با تحمیل هزینههای گزاف، شکست خورده است.
جان مرشایمر، بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی در مقالات متعددی نوشته نظم بینالمللی لیبرال رو به افول است و جهان به سمت چندقطبی شدن میرود. وی در نشریه امنیت بینالملل با عنوان «بازگشت به آینده» مینویسد: چرا بهزودی جنگ سرد را از دست خواهیم داد؟ به اعتقاد او سقوط اتحاد شوروی و پیمان ورشو سبب بازگشت قدرتهای اروپا به رقابتهای سنتی میشود.
عضو پیشین شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است تلاشها و اقدامات آمریکا با هدف تغییر رژیم و حاکمسازی نظام لیبرال دموکراسی هوادار واشنگتن در تمامی پنج کشور افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و مصر با شکست و پیامدهای اغلب فاجعهبار مواجه شده است. مدل تحلیلی آمیتاو آچاریا در کتاب «پایان نظم جهانی آمریکایی» این است که افول هژمونی ایالات متحده به یکباره توسط یک نظام چندقطبی جایگزین نخواهد شد. در سیستم مولتیپلکس (چند جزئی)، یک یا چند قدرت هژمونیک جدید اداره نظم جهانی را برعهده نخواهند گرفت بلکه مجموعههای متفاوتی از بازیگران دولتی و غیردولتی در قالب نهادها و گروهبندیهای منطقهای و در توازن کلی با یکدیگر نظم جهانی را شکل خواهند داد.
خبرنگار: زینب اصغریان
نظر شما