در روزهایی که شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان با سفر به چین قصد داشت با کمک پکن تا حدی به اوضاع اقتصادی بسیار وخیم کشور سروسامان داده و از فشاری که در نتیجه گرانی و رکود اقتصادی و از همه آنها مهمتر سیل سراسری ویرانگر بر مردم پاکستان وارد شده بود، اندکی بکاهد؛ وقوع رخداد ترور عمرانخان نه تنها این سفر و دستاوردهای آن را تحت تأثیر قرار داد بلکه نشان داد علاوه بر اقتصاد، صحنه سیاسی پاکستان هم حال و روز خوشی نداشته و از آشفتگی و بیثباتی عمیقی رنج میبرد.
واقعه سوءقصد به جان نخستوزیر پیشین ظرفیت آن را دارد که بسیاری از معادلات در مورد آینده صحنه سیاست این کشور را در هم ریخته و روزهای دشوارتری را برای مردم این کشور رقم بزند. اما معضلات آینده مردم پاکستان تنها به ترور خان و آشفتگیهای احتمالی صحنه سیاسی پاکستان محدود نخواهد بود. در واقع صرفنظر از اتفاق اخیر و اینکه در آینده چه کسی در رأس هرم قدرت این کشور قرار داشته باشد، پاکستان در حوزههای دیگری چون اقتصاد و امنیت هم با چالشها و معضلات بنیادین و پایداری روبهرو است که بیتردید بر ترسیم چشمانداز آینده آن تأثیرگذار خواهد بود.
تشدید آشفتگیهای سیاسی
اینکه بگوییم عمرانخان و حزبش مسبب اصلی آشفتگیهای سیاسی کنونی پاکستان محسوب میشوند، تا حد زیادی بیانصافی به نظر میرسد. در واقع باید گفت ماهیت ساختار قدرت در پاکستان از زمان تأسیس آن بهگونهای بوده که این آشفتگی را در بطن خود جای داده است. در این راستا بیدلیل نیست که هیچ دولتی در اسلامآباد نتوانسته به پایان دوران قانونی خود برسد. عمرانخان با سپری کردن چهار سال از دوران نخستوزیری خود این تصور را بهوجود آورد که میتواند نخستین دولتی باشد که به این دستاورد میرسد ولی اختلاف با یکی از مهمترین اضلاع قدرت سیاسی یعنی ارتش، همان معضلی بود که همانند اغلب نخستوزیران پیشین دامنگیر او هم شد. مداخله بیش از حد خان در حوزههایی مانند سیاست خارجی (بهویژه فاصله گرفتن اسلامآباد از سیاستهای واشنگتن) و مسائل امنیتی (مانند رویکردهای خان در مسائل افغانستان) که به طور سنتی به ارتش تعلق داشت، زمینهساز فاصلهگیری ارتش از نخستوزیر و در نهایت همراهی ارتش با فرایند برکناری وی شد. اقداماتی همچون وارد کردن اتهامات سنگین سیاسی به عمرانخان و در روزهای اخیر، محروم کردن وی از مشارکت در انتخابات توسط کمیسیون انتخابات هم نتوانست موجب توقف وی شود و تنشها میان خان و ارتش تشدید شده و حتی شکل علنیتری به خود گرفت چنان که اتهام اخیر خان به سازمان اطلاعات ارتش در مورد دست داشتن در ترور یک خبرنگار پاکستانی نقطه اوج این تنشها را رقم زد. در سایه چنین اختلافاتی است که در قضیه ترور عمرانخان اکنون انگشت اتهام به سوی ارتش نشانه رفته است. بر این اساس برخی، اظهارات چند روز پیش رئیس سازمان اطلاعات ارتش پاکستان در خصوص احتمال وقوع حادثه تروریستی در جریان اجتماعات طرفداران خان را نوعی هشدار به وی تلقی کردند، از همان نوع هشدارهایی که قبلاً به بینظیر بوتو هم داده شده بود. با توجه به محبوبیت فزاینده خان در میان مردم و پیروزی چشمگیر حزب وی در انتخابات اخیر پنجاب، به نظر میرسد کشمکش میان خان و ارتش به نقطه بسیار حساسی رسیده است.
اقتصاد پاکستان، گرفتار در تقابل شرق و غرب
با اینکه عمرانخان با شعار بهبودی شرایط اقتصادی و معیشتی مردم پاکستان بر سر کار آمد، آمارها نشان میدهد اقتصاد این کشور در دوران چهار ساله دولت وی روندی منفی را طی کرده است. رویکرد خان در محور قرار دادن «اقتصاد» به جای «امنیت» و یا در واقع امنیت اقتصادمحوری که در سند امنیت ملی منتشر شده از سوی وی ذکر شده بود، نخستوزیر را به سوی نزدیکی هر چه بیشتر به چین کشاند. از سوی دیگر، همین موضوع به عنصر تعیینکننده سیاستهای اسلامآباد در افغانستان نیز تبدیل و موجب شد بسیاری از ملاحظات سیاسی و امنیتی ارتش پاکستان در برابر این کشور از سوی خان نادیده گرفته شود. نارضایتی فزاینده واشنگتن از روابط رو به رشد اقتصادی پکن و اسلامآباد و همچنین روی کار آمدن طالبان در افغانستان پیامد چنین رویکردی بود. با برکناری خان از نخستوزیری پاکستان، شهباز شریف باوجود روابط بسیار نزدیکش با چینیها به دنبال برقراری تعادل در سیاست خارجی بر آمده است. ثمرات این تغییر رویکرد خیلی زود و در قالب تحولاتی چون خروج پاکستان از لیست خاکستری اف ایتیاف و وعده تحقق کمکهای صندوق بینالمللی پول، خود را نشان داده اما در سوی دیگر ممکن است بیاعتمادی چینیها را هم به دنبال داشته باشد. قرضهای سنگین پاکستان به چین (سهم ۳۰درصدی چین از بدهیهای خارجی پاکستان) و یا پروژههای کلان و تأثیرگذاری چون «سی پک» یا همان کریدور اقتصادی اسلامآباد - پکن، بخشی از ابزار چینیها برای اعمال فشار بر اسلامآباد را تشکیل میدهند.
خبرنگار: میر احمدرضا مشرف
نظر شما