به گزارش قدس انلاین، روندی که اروپا و امریکا در پی بروز ناآرامیهای اخیر ایران در پیش گرفته است، به قدر کافی دلایل به بست رسیدن مذاکرات رفع تحریمها را روشن میسازد؛ جایی که این کشورها با امید به متزلزل شدن مواضع مذاکراتی ایران به اتفاقات داخلی کشورمان چشم دوختهاند.
در همین ارتباط روزنامه ایران در گفتوگو با عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا بهطور ویژه رویکرد ۳ کشور طرف گفتوگو را به بحث گذاشته است که از نظر میگذرد.
سه کشور اروپایی طرف مذاکرات پس از حضور «جو بایدن» در کاخ سفید به نوعی ایفاگر یک نقش میانجیگرانه برای بازگشت امریکا به توافق هستهای بودند اما به نظر میرسد با تعلل امریکا برای تصمیم گیری، اروپا از نقش واسطهای خود فاصله گرفته و به یک طرف اصلی جنگ ترکیبی علیه ایران تبدیل شده است. دلایل این چرخش را چه میدانید؟
سیاست اروپاییها در دهه گذشته در قبال ایران همواره یک سیاست کجدار و مریز بوده است. به این معنا که آنها به طور همزمان سعی میکردند در کنار سیاست تهدید، به ظاهر سیاست میانهروتری را هم در پیش بگیرند. بعد از تحولات اخیر در ایران، یعنی بهصورت مشخص در سه ماهه گذشته، جنس سیاست تظاهر به «میانهروی» در اروپاییها به سیاست «خصمانه» تغییر کرد. در این مدت، مذاکرات برجامی متوقف شده و پیگیری خاصی هم در این زمینه انجام نگرفته است. دلیل اصلی این ماجرا هم این است که کشورهای اروپایی دچار نوعی «خطای تعمیم» شدهاند. اقلیتی از ایرانیان در کشورهای اروپایی مختلف، بویژه سه کشور آلمان و فرانسه و انگلیس زندگی میکنند. در این سه ماه گذشته اقلیتی از بین آن اقلیت، بواسطه فعالیت سیاسی و ارتباطاتی که با برخی گروهکهای اپوزیسیون دارند جریانی ضد ایرانی را در شهرهای اروپایی شکل دادهاند. در همین راستا، فضاسازی رسانهای توسط این افراد و از سوی رسانههای غربی که عمده فعالیتشان در تضاد با سیاستهای جمهوری اسلامی بوده و نوعی فعالیت معاندگونه دارند، شکل میگیرد. این هجمه به حدی زیاد بوده که سیاستمداران اروپایی خواست این اقلیت را تعمیم به نظر اکثریت جامعه ایرانی داده و به نوعی دچار خطای تعمیم شدهاند. این خطای محاسباتی سبب شده رفتارهایی از خود بروز بدهند که حتی به نظر بعضی از پژوهشگران میانه رو اروپایی عجیب و غیرقابل انتظار است.
به نظر میرسد اروپاییها در پیگیری رویکرد فشارعلیه ایران در برخی مواقع از ایالات متحده هم پیشی گرفتهاند. چرا؟
اروپا بعد از پایان ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، دچار نوعی سرخوردگی شده است. ترامپ در دوران ریاست خود، با صراحت و شفافیت درباره یک شکاف تاریخی و عمیق سخن گفت و آن اینکه در امریکا کارگزاران سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که باید سفره هزینههای خود را از اروپاییها جدا کنند. امریکاییها همواره اصرار داشتهاند در لشکرکشیهای بیثمری که در افغانستان و عراق و هرجای دیگر جهان داشتهاند، اروپاییها باید آنها را همراهی کنند اما دیگر نمیخواستند در هزینههایی که اروپاییها میدهند با آنان شریک شوند. شعار ترامپ، «اول امریکا» بود. این شعار خیلی زود تبدیل به «تنها امریکا» شد. تفسیر این شعار این شد که امریکا باید فقط هزینه تهدیداتی را که برای خودش متصور است، بدهد. شعار «تنها امریکا»، اروپاییها را دچار چالش هویتی کرد. این احساس در اروپا شکل گرفت تا متحدی که همواره در کنارشان بود و از آن هم حمایت میکرد، آنها را رها کرده و احساس تنهایی به آنان دست داده است. با آمدن جو بایدن، این چالش ذهنی و هویتی در اروپا باقی ماند که اثر آن را میتوان در جنگ اوکراین مشاهده کرد و این احساس تنهایی سبب شده که ما نوعی از رفتارها را از اروپاییان شاهد باشیم.
مانند دفاع ویژه از شعارهای حقوق بشری؟
بله؛ آنها میخواهند نشان دهند که در برابر ارزشهای لیبرال دموکراسی که غرب برای خود تصویر کرده، هویت اصلی و غالب را دارند؛ مسألهای تحت عنوان حقوق بشر، کاملاً موضوع سلیقهای است. اروپاییها از حقوق بشر در روابط بینالملل بهطور شخصی و بر اساس منفعت خود تفسیر میکنند. جریان غالب اروپایی با وجود نزدیکی که به رژیم صهیونیستی دارند اقدامات این رژیم را از جمله نسل کشی و اشغالگری نفی میکنند ولی در عین حال هیچ اقدام حقوقی انجام نمیدهند. یا مثلاً شدیدترین مسائل حقوق بشری را متحدین عرب آنها رقم میزنند و هیچ اقدام مقابلهای را علیه آنان انجام نمیدهند، حتی یک محکومیت لفظی هم از زبان آنان مطرح نمیشود.
بنابراین میتوان این طور ارزیابی کرد که هدف اصلی اروپا از پیگیری این اهداف حقوق بشری درباره جمهوری اسلامی حربهای برای گرفتن امتیازات بیشتر در زمین مذاکرات است؟
برجام برای اروپا یک فرصت تاریخی بود تا نشان دهد که کلیتی به نام اروپا هنوز هم میتواند در معادلات منطقهای و بینالمللی نقشآفرین باشد. بعد از اینکه مذاکرات برجامی دچار چالش شد، مخصوصاً بعد از روی کار آمدن دولت جدید در ایران که روی خواستههای اصولی و منطقی خود تأکید کرد، اروپاییها باز هم دچار یک نوع سرخوردگی شدند. در واقع تنها دستاورد یک دهه گذشته اتحادیه اروپا از منظر بازیگری بینالملل، دچار چالش جدی شد. این رفتار اروپاییها نه از سر امتیازگیری بلکه از این منظر که نوعی سردرگمی است، تفسیر میشود، یعنی اگر اروپاییها میخواستند از این طریق فشاری به روی ایران بیاورند تا بخواهند امتیازات بیشتری را در مذاکرات برجامی بگیرند، اشتباه بزرگی مرتکب میشدند.
آیا اروپاییها امکان پیگیری آلترناتیوی برای توافق هستهای دارند؟
برجام یک توافق چند جانبه و چند وجهی بود. ایران در سالهای پس از امضای این توافق، عملاً دستاورد خاصی از آن حاصل نکرد، حتی قبل از خروج ترامپ از برجام هم عملاً دستاورد اقتصادی خاصی برای ایران شاهد نبودهایم، ولی ایران میتوانست یک فرصت خوب برای اروپاییها باشد که بتواند به آنها در فعالیتهای منطقهای کمک کند. ایران یک بازیگر نظم آفرین و امنیت ساز در منطقه حساس غرب آسیا است. این منطقه برای اروپا «همسایگی دور» تعریف میشود. همسایگی دوری که میتواند چالشهای امنیتی را از نزدیک شدن به مرزهای اروپا دور کند. قطعاً اگر افغانستان، سوریه، یمن و عراق با ثبات باشند و خیلی از چالشهای امنیتی در منطقه خاورمیانه وجود نداشته باشد تسری ناامنی به اروپا هم اتفاق نخواهد افتاد. این یک فرصت طلایی است که اروپاییها آن را با دور شدن از مذاکرات از دست میدهند.
نوع مواجهه جمهوری اسلامی را با رویکرد بازیگران اروپایی چطور ارزیابی میکنید؟
ایران بازیگر تخریب گر و بازیگر ناامن کننده نیست اما سرریز چالشهای بیثباتی سیاسی در کشورهای منطقه به سمت اروپاییها است. ایران میتواند کمک زیادی به اروپاییها کند تا این ناامنی به آنجا تسری پیدا نکند. از چند ماه آینده به مرور اروپاییها به این نتیجه خواهند رسید که دچار «خطا در تحلیل» شدهاند. با توجه به چالشهایی که برای سال آینده شمسی در منطقه پیشبینی میشود، به نظر میرسد منطقه به ناامنی بیشتر دچار شده و این اروپاییها هستند که سرریزی ناامنیها میتواند برایشان چالشهایی را به همراه آورد. آنها در دورههای قبلتر هم بعضاً دچار خطای تحلیلی شده و در یکی دو نوبت سفرای خود را فراخواندند و بعد از مدتی مجبور شدند فعالیتهای خود را از سر بگیرند. این بار هم به نظر میآید که بعد از مدتی چند ماهه، با تغییری که در رویکرد خود میدهند مجدداً پیشنهادهایی را برای ادامه مذاکرات مطرح کنند. ولی این فرصتها همانطور که وزیر امور خارجه هم اشاره کردهاند همیشگی نیست. شاید چهار ماه دیگر وضعیت ایران تغییر کند و ایران با همین شرایطی که امروز حاضر است با اروپا گفتوگو کند در ۴ ماه آینده راضی نباشد.
نظر شما