تحولات لبنان و فلسطین

به گواه تاریخ، مهین‌بانو فقط یک بار به مشهد سفر کرد و به پابوس آمد.

شرح یک سند 400 ساله از اسناد آستان قدس رضوی/ سلطانُم؛ شاهزاده خانم خادم

شاهزاده خانم تا آخر عمرش ازدواج نکرد. اهل کتاب بود و سیاست. نامه‌نگاری‌هایش با «خرم‌سلطان» ملکه دربار عثمانی و «حمیده ‌بانوبیگم» ملکه دربار گورکانیان، مشهور است.

سیاست‌ورزی و دانش‌اندوزی مجالی نمی‌گذاشت تا به چیز دیگری فکر کند. اهل مطالعه و مباحثه در علوم دینی هم بود. حکیم «نورالدین کاشی» کتاب «کافیه» (در دانش صرف و نحو) را به خاطر وی به فارسی برگرداند. مولانا «عمادالدین علی قاری» معلم قرآنش بود که از مشهد به دربار فراخوانده شده بود. برای همین‌ها هم در همه دربار پرطمطراق صفوی، مردی پیدا نکرد که همسفر زندگی‌اش بشود؛ چه در روزگار پدرش «شاه‌اسماعیل» و چه در سال‌های حکمرانی برادرش «شاه‌تهماسب». «مهین‌بانو» برای همه مردهای دربار، دست‌نیافتنی ماند.

برادر هنرمندش که جوان‌مرگ شد، سه پسر او را بزرگ کرد؛ طوری که انگار پسرهای خودش بودند. «حسین‌میرزا»، «ابراهیم‌میرزا» و «بدیع‌الزمان ‌میرزا» زیر سایه مهین‌بانو بزرگ شدند. ابراهیم‌میرزا ۱۵ سالش نشده بود که «گوهر سلطان‌بیگم» دختر شاه‌ تهماسب را برایش خواستگاری کرد. شاه جوان، حرف خواهر رشیده‌اش را زمین نمی‌گذاشت. ابراهیم‌میرزا این ‌طوری داماد شاه شد. شاه چند سال بعد، والی‌گری خراسان را به ابراهیم‌میرزا سپرد. پسر مهین‌بانو حالا والی خراسان بود و مهین‌بانو می‌توانست با خاطری آسوده‌تر آرزوهایش را برای حرم قدسی برآورده کند؛ جایی که آرزو داشت خادمش باشد. مهین‌بانو که حالا لقب «سلطانُم» داشت، همه دارایی‌هایش را صرف عمران و آبادی حرم رضوی و ارض اقدس کرد.

دربار صفوی یک «سلطانُم» دیگر هم داشت که همسر شاه تهماسب یکم بود و مادر «شاه اسماعیل دوم» و «شاه سلطان محمد». او هم مانند شاهزاده خانم مهین‌بانو (خواهر همسرش) از زنان پرقدرت دربار صفوی بود.

هر چه دارم وقف «آستانه مقدسه رضویه»

به گواه تاریخ، مهین‌بانو فقط یک بار به مشهد سفر کرد و به پابوس آمد. او که خود را خادم بارگاه منور رضوی می‌دانست، در حرم قدسی، پنجره طلا را سامان داد و از دارایی‌های شخصی‌اش خرج کرد تا برای این بارگاه منور، قندیل‌های مرصع بسازد. او همچنین در نزدیکی حرم قدس رضوی، کاروانسرایی بزرگ ساخت که تا قرن‌ها بعد به نام خودش پا برجا بود.

مهین‌بانو در ۹۶۹ قمری در ۴۳ سالگی درگذشت. ابتدا در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به امانت به خاک سپرده شد و بعدها بقایای پیکرش به کربلای معلی منتقل شد. او پیش از مرگ، دارایی‌اش را وقف «آستانه مقدسه رضویه» کرد.

«جواهر و نفایس و چینی‌آلات هر چه داشتند بعضی را نذر حضرت صاحب‌الزمان و خلیفه‌الرحمن علیه صلوات من الله الرحمن و پاره‌ای را نذر حضرت امام همام ضامن ثامن مفترض‌الطاعه واجب‌العصمه علیه و آبائه الصلوه و السلام و التحیه فرموده به مشهد مقدس و روضه اقدس فرستادند».

دیگر بانویی که در درباره صفوی لقب سلطانم داشت، یعنی همسر شاه تهماسب و همسر برادر مهین‌بانو، پس از مرگ در حرم مطهر حضرت رضا(ع) به خاک سپرده شد.

کاروانسرای سلطانم که جزو موقوفات مهین‌بانو است، بعدها در اواخر قاجار و روزگار پهلوی به «سرای سلطانم» بدل و جزئی از بازارهای اطراف حرم شد. این سرای تاریخی سال ۱۳۵۳ هنگام اجرای طرح‌های توسعه حرم مطهر رضوی تخریب شد و در حال حاضر جزئی از حرم مطهر است.

جهت اخراجات تعمیرِ خان شاهزاده سلطانم

چندین و چند سند در مرکز اسناد سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود که در آن‌ها می‌توان نشانی از سلطانم را جست. این سند که عکسش کار شده، یکی از اسناد مرتبط با شاهزاده سلطانم است که در این مجموعه حفظ شده و از خلال آن می‌توان به گوشه‌ای از جلالت سلطانم و نیز به دقت در نگهداری از موقوفات او پی برد. متن سند از این قرار است: 

«شمسا لفلک السیاده و النقابه و النجابه و الافاده و الافاضه و الغز و الاقبال، میرزا شاه تقی‌الدین محمد الرضوی المتولی!

مبلغ شصت و هفت تومان و هفتصد دینار عراقی به موجب تفصیل ضمن، جهت اخراجات تعمیرِ خان شاهزاده سلطانم که در معامله سنه بارس‌ئیل (تاریخ ترکی) به معرفت وکلاء عالیحضرت، والارتبت، متعالی‌منزلت، فرشته‌خصلت، گل‌رفعت، سیادت و نقابت و اقبال پناه نجابت و هدایت و اجلال دستگاه فضیلت و کمالات انتباه حقایق و معارف دستگاه مغنی القابی عالیجاهی و اصل و عاید العبد الاقل تاج‌الدین محمد شد و این دو کلمه حسب‌القبض قلمی گردید. بتاریخ شهر ذیقعده‌الحرام سنه ۱۰۸۵(قمری) مبلغ مذکور بالتمام واصل العبد الاقل شد.

سجع مهر: تاج‌الدین/ سجع مهر بالای سند: اعترف بما فیه لدی، العبد تاج الدین الموسوی الخادم» (مهر درج شده به تاریخ ۱۰۶۶قمری)

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.