همه میدانیم که یکی از طُرق شناخت شخصیتی از شخصیتهای بزرگ، قضاوت بزرگان و سخن اشخاص عالیمقام درباره اوست. هر اندازه شخصیت معرّفیکننده بالاتر باشد، ارزش و اعتبار شخصیت مورد تعریف، بالاتر میرود و هر قدر تعبیرات و واژههای تعریف و شناسایی، عمیقتر و معتبرتر باشند، نشانگر عظمت و مقام رفیع انسانِ مورد شناخت خواهند بود.
مینگرید که مقامات علمی و عملی یک روحانی را، از تصدیق اجتهاد استادش یا یک مقام رفیع علمیِ دیگر بهدست میآورند، و اگر یک مجتهد بزرگ و فقیه یگانهای، وی را مجتهد خوانده باشد و یا عدالت او را تصدیق کرده باشد، بسیار ارزنده و با اعتبار، تلقّی میشود.
اکنون بنگرید که در اینجا حضرت امام زین العابدین علیه السلام، در صدد تعریف و شناساندن مقام والای زینب کبری برآمده که خود امام معصوم، حجت بالغة الهی و امین خدا بر بندگان میباشند و دو واژه در این مقام بهکار بردهاند که بیسابقه است و در مورد دیگری به کار نبردهاند و آن، عنوان «عالمة غیر معلّمة» و «فهمة غیر مفهمة» عالمه و دانشمند بیآموزگار و خردمند و با فطانتی که کسی با او کار نکرده است.
آری! اگر امام زین العابدین علیه السلام، زنی را عالمه بخواند و فَهِمَه قلمداد کند، بزرگترین افتخار اوست و حاکی از علوّ مقام وی میباشد؛ زیرا علمیت و کاردانی او را تصدیق کرده؛ دانش و فهم او را گواهی نموده است.
اکنون در مورد زینب کبری، به این دو واژه بسنده نکرده و کلمه «غیر معلّمة» و نیز «غیر مفهّمة» را هم ضمیمه فرموده که به جِدّ، عقول خردمندان را از درک مقام زینب به حیرت انداخته است؛ زیرا با ضمیمه این ضمائم، اعلام میکند که زینب، بینیاز از معلّم و آموزگار بوده و کسی را شایستگی نیست که آموزش او را عهدهدار شود و خلاصه، علم زینب از عالم اعلا و معلّم او، ذات لایزال خداوند ذوالجلال است.
او بانویی فهیم و خردمند است که بر اثر آموزش و کار مربّی، بدین مرتبه از فهم و کمال دست نیافته؛ بلکه در محضر ربوبی، کسب چنین فهم و درک و درایتی را کرده و خلاصه، علم زینب کبری علیهاالسلام، علم لدنّی است، نه اکتسابی و آموزشی.
و اگر در قرآن، راجع به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله میخوانیم: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی»(نجم:5) خدای شدید القوی به پیامبر تعلیم داده است؛ در اینجا نیز میخوانیم که زینب، عالمهای است که خداوند به او آموزش داده است و از اینرو، این جملهای را که حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام درباره حضرت زینب گفتهاند، سرآمد همه فضائل و مناقبِ آن بی بی دو جهان است و هیچیک از اوصافی که دیگران برای آن بانوی بزرگ ذکر کردهاند، به پایه این توصیف عالی و شکوهمند نمیرسد.
شاید همین نکته موجب شده که امام سجاد علیه السلام، اوّلاً به استقبال حمد و ستایش خدا میرود و آنگاه این فضیلت و منقبت را برای عمّه محترمه خود ذکر مینماید و گویا میخواهد بفرماید: خدا به ما خاندان پیغمبر، منّت گذاشته و این خانواده را به وجود پر افتخار تو عمّه محترمه، سرافراز و سربلند ساخته و از اینرو، ما خدا را حمد میکنیم.
وجه مناسبت ذکر این مطلب که «عالمة غیر معلّمة و فهمة غیر مفهّمة» این است که گویا امام زین العابدین علیه السلام میخواستند بگویند این خطبه جامع، پر بها و تکاندهنده، رشحهای از علوم بیمنتهایی است که خدای بزرگ به تو عطا فرموده است و این خطابه سراسر فصاحت و بلاغت در چنین شرائط و احوالی در توان یک انسان معمولی نیست.
کسی میتواند چنین اقدامی بکند که از افاضات غیبیِ حضرت حق سبحانه و تعالی، بهرهمند گردیده و قلب او مجلای تجلّیات، انوار غیبی و الهی باشد و این تویی که بدین مقام قدسی، دست یافته و رسیدهای.
و ممکن است نظر امام علیه السلام از ذکر این مطلب، این باشد که بگویند: ای عمّه معظّمه! ای انسان دریا دل و علیگونه! که همچون پدر ارجمندت امیرالمؤمنین، قلبت کانون علم خدایی است، مصیبت را تحمّل نموده و این مردمان منحطّ و بیهدف را رها کن.
تو کجا و این سستعنصرها کجا؟! همان به که با اینها سخن نگویی، دریغ است که همچون تویی که محرم اسرار الهی و خزانه علوم و معارف غیب پروردگار میباشی، برای این نابخردان که دنبالهروی یزید و ابن زیادند سخن بگویی. مستمعان تو باید اشراف آسمانی و فرشتگان عوالم بالا باشند.
جمله «فَفِی البَاقِی مِنَ المَاضی اعتِبار» ممکن است اشاره به این مطلب باشد که ما از مردمی که با پیامبر خدا وفا نکردند، چه انتظاری داشته باشیم؛ مردمی که بهترین خلق خدا، پدرت علی علیه السلام را خانهنشین ساخته و بالاخره او را مظلومانه کشتند؛ مردمی که با برادرت امام حسن مجتبی علیه السلام، بدانگونه رفتار کردند.
و ممکن است اشاره به این جهت باشد که ما هر چند مظلوم واقع شدیم؛ عزیزانمان را به شهادت رساندند و ما را به اسارت گرفتند؛ ولی بالاخره این ستمگران رسوا شدند و مردم این را فهمیدند که ظلم و ستم، پایان خوبی ندارد؛ بلکه سرانجام آن، بدبختی، رسوایی و فضاحت است و همین ما را بس.
نظر شما