در همین راستا، جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژهای در منظومه اهداف چین دارد. گرچه مناسبات اقتصادی، انرژی و دیپلماتیک میان ایران و چین در جریان است اما به نظر میرسد مقابله با هژمونی منطقهای آمریکا به عنوان نقطه اشتراک راهبردی میان دو کشور مدنظر قرار دارد. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای خاورمیانه نیز تلاش میکنند با تقویت مراودات با چین به نوعی برتری طلبی اقتصادی و سیاسی آمریکا را به چالش بکشند. امری که موجب تحولات گسترده و تغییر در آرایش گروهبندیهای سیاسی شده است.
موضوعی که «باری بوزان» نظریهپرداز حوزه امنیت در تحلیلی درباره آن میگوید: «جامعه بینالمللی جهانی، اکنون به وضوح از شکل دیرینه مرکزپیرامونی خود که هسته قدرت در آن نسبتاً کوچک و تحت سلطه غرب و رهبری آمریکاست، در حال دور شدن است و به سمت جهانی با هستهای منبسط و متشکل از قدرتهای بزرگ و منطقهای حرکت میکند».
در همین راستا، تحولات جنگ غزه و ناکامی اسرائیل و متحدان آن برای خروج موفق از جنگ فرسایشی نیز در تسریع حرکت چین بهسوی اهداف منطقهای مؤثر خواهد بود. بهنظر میرسد چین بیش از هر کشور دیگری از تحولات جنگ غزه سود برده و توانسته اهداف و منافع خود را به صورت چراغ خاموش پیش ببرد. جنگ غزه و اقدامات و حمایتهای آمریکا از رژیم اسرائیل و هزینههای این حمایت موجب شده آمریکا برگ برندهای در اختیار چین و روسیه قرار دهد تا با سرعت بیشتری بهسوی چشم اندازهای مدنظر خود در خاورمیانه حرکت کنند.
در چنین شرایطی، راهبرد چین در منطقه خاورمیانه بر این است که با قدرتهای منطقهای تعامل و ارتباط پایدار داشته باشد. به همین دلیل شاهدیم ایران و عربستان جایگاه برجستهای در مراودات و حصول اهداف چین دارند. چین درصدد است از طریق ایران به موازنهسازی قدرت در منطقه بپردازد و توازن قدرت میان خود و آمریکا را به صورت غیرمستقیم و به وسیله ایران محقق سازد و از قدرتیابی مجدد محور غربی جلوگیری کند. از همین منظر، توافق ایران و چین برای همکاریهای ۲۵ ساله و تمایل پکن برای انعقاد قرارداد را میتوان در همین راستا تحلیل کرد.
البته در عرصه مسائل سیاسی نیز، چین نگاه مداخله گرایانه و سیاستی تهاجمی همانند آمریکا ندارد و تغییر ساختارهای سیاسی یا رویکردهای حقوق بشری و دموکراتیک را در درون دولتهای منطقه دنبال نمیکند. به همین دلیل چین در ارتباط خود با ایران دچار چالش و تنش بسیار کمتری خواهد بود؛ زیرا همین موضوع به عنوان امتیازی برای چین محسوب میشود و جزو نقطه تمایزات این کشور در نحوه تعامل با دولتهای منطقه است.
افزون بر این، توسعه اقتصادی و محوریت اقتصاد در راهبردهای کلان چین موجب شده درصدد گسترش سرمایهگذاریهای خود در خاورمیانه باشد. براساس گزارشهای منتشر شده، پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۰ وابستگی چین به انرژی خاورمیانه به ۷۰ درصد برسد و در این بین همکاریهای اقتصادی با ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین ترتیب چین تلاش میکند با بهرهمندی از ظرفیتهای ایران در حوزه انرژی و کریدوری بتواند به چشم اندازهای اقتصادی نیز دست یابد.
نظر شما