حقوقِ بشر، اساسیترین و ابتداییترین حقوقی است که هر فرد بهطور ذاتی، فطری و به صِرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود. اساساً حقوق بشر در مورد حق و حقوقی است که یک فرد بهعنوان یک انسان از آنها برخوردار است.
بهانه پرداختن به این موضوع، فرارسیدن 12 آذرماه است که در تقویم تاریخ رسمی کشور و به مناسبت سالروزتصویب قانونی اساسی بهعنوان «روز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» نامگذاری شده است. به همین مناسبت و در ادامه، بخشهایی از گفتگوی خبرنگار روزنامه قدس با «حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا دانشور ثانی»، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی و معاون حقوقی بنیاد بهرهوری موقوفات آستان قدس رضوی را میخوانید. وی دانشآموخته مقطع دکترای رشته حقوق جزا و جرمشناسی و سطح 4 حوزه علمیه خراسان است.
نظر اسلام و آموزههای دینی برای پرداختن به موضوع رعایت حقوق چگونه است؟
ابتدا باید عرض کنم که در زمان ائمه اطهار(ع) و حتی تا حدود 150 سال پیش در کشورایران، قانون نوشته و مکتوبی وجود نداشت و در جامعه و در بین مردم، احکام رسمی از یک طرف و دستورات حاکمان هم از طرف دیگر فصلالخطاب بود. از طرف دیگر در اسلام، قوانین بر اساس وحی الهی تعیین میشود که منابع اصلی آن قرآن و سنت و سیره رسول اکرم(ص)، و سنت و سیره حضرات معصومین(ع) است.
بهطورکلی در اسلام قوانین به دو دسته تقسیم میشوند. اول «قوانین فقهی»، دوم «قوانین اخلاقی». البته اسلام نسبت به آداب و رسوم جاری در هر جامعهای احترام گذاشته و چنانچه آن آداب و رسوم مخالف قوانین فقهی و اخلاقی نباشد، تأکید بر رعایت آن دارد و آن را مورد تأیید قرار میدهد. آداب و رسوم یک جامعه که ناشی از انتخاب رفتارهای مناسب و پسندیده یک جامعه در بستر تاریخ است و نوعاً دارای مصالح زیادی هم میباشد از نظر اسلام محترم شمرده شده است.
در رابطه با توصیه حضرات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و به ویژه حضرت امام هشتم(ع) در زمینه رعایت حقوق، مقررات و قوانین، روایات زیادی وارد شده است که هم به رعایت قوانین فقهی که مشتمل بر موارد زیادی از اوامر و نواهی است مشاهده میشود و هم دستورات و قوانین اخلاقی، و هرگاه حضرت رضا(ع) در شرایطی قرار میگرفتند و یا مورد سؤال واقع میشدند، به رعایت این نکات یا قوانین اشاره میکردند.
جایگاه رعایت حقوق بشر در آموزههای دینی را بیان کنید؟
قوانین فقهی به طورکلی، به دو دسته تقسیم میشوند که شامل «قوانین اساسی» و «قوانین عادی» است. امروزه هم حقوق عرفی از همین دو دسته قوانین تشکیل شده است.
قوانین اساسی که به آن «حقوق فطری» و «حقوق بشر» هم میگویند، اساس مقررات حقوقی هر جامعه و هر مکتبی را تشکیل میدهند.
حقوق فطری یا حقوق بشر در حقیقت حقوقی است که افراد بشربدون رعایت آن نمیتوانند به حیات شخصی یا اجتماعی ادامه دهند. مانند: حق حیات، حق آزادیهای فردی، حق ازدواج، حق شغل، حق سکونت، حق برخورداری از کرامت انسانی و... ویا در باب موضوع آزادی، مواردی مانند: آزادی عقیده، آزادی مذهب و آزادی گفتار مطرح است و ما در اسلام و در سخنان و فرمایش حضرات ائمه اطهار(ع) و سخنان حضرت امام هشتم(ع) مشاهده میکنیم که این فرمایشات، سراسر توصیه به رعایت این حقوق میباشد.
یک نکته ضروری که باید اینجا بیان شود این است که آزادیهای بیان شده بهصورت مطلق و کلی نیست و در هر مکتب و هر جامعهای و هر نظام و حقوقی حتی در قوانین بینالمللی، استثنائاتی بر آنها وارد شده است. مثلاً افراد در انتخاب شغل آزاد هستند تا زمانی که نوع شغل آنها آسیبی به نظم و اخلاق جامعه وارد نکند. آزادی بیان تا وقتی مطرح است که به حیثیت افراد، نظم جامعه، کرامت انسانی دیگران و نظم عمومی آسیبی نرساند.
یکی از آزادیهای مورد نظر که از جمله موارد حقوق فطری محسوب میشود، حق انتخاب مذهب است. به این معنا که هر کسی آزاد است یکی از ادیان و مذاهب موجود را انتخاب کند و اسلام این موضوع را محترم شمرده است و افراد را در پذیرش دین، نه بهصورت ابتدا و نه به صورت استمرار، اجبار نکرده است. یعنی اینکه به آزادی مذهب اشاره شده است. یک شخص در هنگام رسیدن به سن بلوغ و تکلیف و در هر مقطعی از زندگی خود میتواند هر دین و مذهبی را انتخاب کند. اسلام، مسیحیت، یهودی و...، اما کسانی که پس از انتخاب یک دین، مقررات و دستورات آن دین را رعایت نمیکنند، این موضوع به آزادی مذهب مربوط نیست و بحث دیگری است که تحت عنوان آزادی عمل میتواند مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین پس از انتخاب هر دین و هر مذهبی، فرد مکلف باید قوانین و دستورات آن دین را رعایت کند. در زمینه آزادی مذهب در روایات زیادی از حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) وارد شده است که پذیرش اسلام اجباری نیست و افراد باید با اختیار و اراده و میل و رغبت به اسلام روی آورند.
در واقعهای در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) بعد از دعوت رسمی پیامبر(ص) از گروهی (طایفهای)، آنها به اسلام ایمان نیاوردند و تلاش تبلیغی پیامبر(ص) و صحابی ایشان به نتیجه نرسید. عدهای از پیامبر(ص) خواستند با اعزام لشکری این افراد را مجبور به پذیرش اسلام کنند، ولی پیامبر(ص) به شدت مخالفت کردند و فرمودند: دوست ندارم پروردگار را ملاقات کنم درحالیکه بندگان او را به زور به پذیرش اسلام مجبور کرده باشم.
بنابراین با توجه به آیه «...لا اکراه فی الدین...» که در قرآن آمده، اسلام آزادی مذهب را تأیید کرده است. حتی شأن نزول این آیه در جایی است که عدهای از جوانان شهر مدینه از اسلام برگشتند، پدران اینها از پیامبر اسلام(ص) خواستند که اجازه بدهند فرزندان خود را بهعنوان اشخاص مُرتدّ (ارتداد در دین) بکشند. پیامبراسلام(ص) اجازه نداند و امر این موضوع را به خداوند واگذار کردند و بعداً این آیه شریفه نازل شد: «لا اکراه فی الدین» یعنی در دین اجباری نیست. اگر نمیخواهند در اسلام باقی بمانند اختیار آن با خودشان است.
البته این موضوع یک توضیح دارد و آن اینکه بر اساس دستورات فقهی، حکم ارتداد در دین، در جایی جاری میشود که فرد علاوه بر برگشت از دین اسلام، در حد گسترده بر علیه اسلام و نظام اجتماعی اسلام، تبلیغ کرده و فعالیت کرده و قصد ضربه زدن به اعتقادات مسلمین و جامعه اسلامی را داشته باشد، وگرنه صرف بازگشت اسلام به فتوای بسیاری از مراجع عظام تقلید، حکم ارتداد را ندارد.
در قرآن مجید هم که حکم سلب حیات از کسانی که مرتد شدند، آمده است، مخصوص همینگونه افراد میباشد. شأن نزول آیه مربوطه به کشتن مرتد یا سلب حیات از او این است که عدهای از بزرگان قریش بعد از اینکه دیدند پیامبر اکرم(ص) در مدینه به شدت در حال گسترش اسلام هستند، برای اینکه با اسلام مقابله کنند تصمیم گرفتند ابتدا به مدینه آمده و اعلام گرویدن به اسلام کنند و بعد از یک مدتی که اعتماد پیامبر(ص) و مسلمانان را به خود جلب کردند، با اعلام این مطلب که اسلام دین الهی نیست، از اسلام خارج شده و با این کار خود به نظام اجتماعی اسلام و اعتقادات مسلمانان ضربه بزنند، لذا حکم ارتداد مبنی بر سلب حیات مرتدین نازل شده است.
نسبت سنت و سیره امام هشتم(ع) و رعایت حقوق بشر چگونه است؟
حضرت رضا(ع) در جملات و فرمایش گهربار خود نسبت به رعایت حقوق فطری (بشری) و حقوق عادی (قوانین عادی) و مسائل اخلاقی تکیه زیادی کردهاند.
در زمینه تأکید بر حفظ کرامت انسانی که یکی از حقوق اساسی در زمینه حقوق فطری است، ایشان سخنان و جملات بسیار گهرباری داشته است و سیره آن حضرت هم رعایت این کرامت انسانی بوده است.
ابراهیم بن عباس از ایشان روایتی را نقل میکند ومیگوید: هرگز ندیدم و نشنیدم که علی بن موسی الرضا(ع) به کسی بدی کند و از روی ظلم و جفا درشتی کند یا پای خود را در حضور دیگران دراز کند یا سخن کسی را قطع کند یا به خدمتگزاران خود دشنام دهد و یا حرف بد بزند، یا در حضور دیگران که تکیهگاهی ندارند، به جایی تکیه کند و یا در صورت توانایی حاجت کسی را برآورده نکند (بحارالانوار _ ج 74).
همه این موارد حاکی از رعایت کرامت انسانی است، یا در روایت دیگری که در کتاب بحارالانوار ج 74 آمده است، حضرت میفرمایند: حق مؤمن بر برادر مؤمن این است که او را خوار نکند، غیبت او را انجام ندهد و به او دروغ نگوید، در معامله با او غش و تقلب نکند. اگر مورد ظلم و ستمی قرار گرفت او را یاری کند و از مال و ثروت خود به او کمک کند و از همه مهمتر اینکه در دل، او را دوست بدارد.
از این روایات نتیجه میگیریم که رعایت حقوق اساسی همه انسانها واجب است و پیامبر اسلام(ص) وهمه حضرات معصومین(ع) این موضوع را به شدت رعایت میکردند. در یک واقعهای، پیغمبر اسلام(ص) با چند نفر از صحابی نشسته بوده و صحبت میکردند. جنازهای را از آن محل عبور دادند و عدهای او را تشییع میکردند، ناگهان پیغمبر(ص) تا جنازه را دیدند هم رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد و هم اینکه تمام قد ایستادند و به جنازه و تشییعکنندگان احترام گذاشتند. بعد از عبور جنازه، یکی از حاضرین به پیامبر(ص) اعتراض کرد که چرا خودتان را به زحمت انداختید و از جای بلند شده و احترام گذاشتید؟ زیرا این فرد به دین یهود بوده است. پیغمبر اسلام(ص) فرمودند: تغییر رنگ چهره من به خاطر یاد مرگ بود و احترام به تشییعکنندگان به خاطر این بود که آنها برای یک انسان احترام قائل شده و او را تشییع میکردند و اینکه تمام قد بلند شدم و احترام گذاشتم به خاطراین است که «الیس نفساً» یعنی آیا انسان نیست؟ (یعنی همینقدر که انسان بوده است کافی است برای احترام گذاشتن و یعنی کرامت انسانی وابسته به دین و مذهب و عقیده نیست).
در زمینه همین کرامت انسانی و رعایت حقوق فطری، امام هشتم(ع) یک روایت خیلی مهمی دارند که میفرمایند: «بعد از ایمان به خدا، نشانه بلوغ عقل هر انسانی این است که با مردم دوستی و محبت کند و به هر فردی چه نیکوکار و چه فاسد خوبی کند (بحارالانوار _ ج 74)». بنابراین کرامت انسانی افراد به خوب و بد بودن افراد مربوط نیست و محبت کردن به دیگران به مواردی مانند: مسلمان بودن، مؤمن بودن، شیعه و سنی بودن و... ارتباط ندارد.
نکته جالب این است که خیلی از دوستان صمیمی پیامبر(ص) در مدینه، یهودیان بودند که پیامبر(ص) را دوست داشتند؛ حتی پیامبر(ص) برای درمان خود به دوستان یهودی که او را دوست میداشتند و طبیب بودند مراجعه میکردند.
بنابراین یکی از آزادیهای افراد، آزادی حقوقی است؛ یعنی افراد از نظر حقوقی آزادی دارند. به این معنا که میتوانند هر کاری را انجام دهند به جز اعمالی را که قانونگذار و یا خداوند متعال ممنوع کرده است. مانند ظلم و تعدی به دیگران، تعدی به جان و مال و ناموس دیگران و سایر جرائم.
در این زمینه امام هشتم(ع) میفرمایند: اگر جلوی اعمال ممنوع قانونی را نگیرند و هر انسانی هر چیزی را که علاقه دارد، بدون مراقبت دیگران انجام دهد، این کار باعث میشود جامعه کلاً با فساد از بین برود. (بحارالانوار _ ج 74).
بنابراین افراد در انجام اعمال آزاد هستند، مگر اعمالی را که خداوند متعال در شریعت اسلام و قانونگذار در جامعه ممنوع اعلام کرده است. پس نتیجه میگیریم که تمام بیانات امام هشتم(ع) به رعایت قوانین، چه قوانین فقهی و چه قوانین اخلاقی میباشد و هیچیک از رهبران جامعه بشریت به اندازه معصومین(ع) بهویژه امام رضا(ع) مردم را به رعایت قانون و مقررات، توصیه نکردهاند.
نظر شما