عصر امامت پنجمین پیشوای شیعیان، امام محمد باقر(ع) همزمان با دوران حکومت بنی امیه بود. امویان همچون سفیانیان با مکتب اهل بیت(ع) دشمنی داشتند و با حربههای مختلف درصدد انحراف اذهان عمومی از آیین تشیع و فضای فکری و فرهنگی عصر نبوی بودند. در چنین شرایط دشواری امام باقر(ع) برای آشکار نمودن چهره کفر و نفاق اموی و تبیین حقانیت اهل بیت(ع) به مردم، گامهای بسیار ارزشمندی برداشته و به گسترش و ساماندهی جامعه شیعیان پرداختند. به مناسبت سالروز ولادت امام محمد باقر(ع) در این زمینه با حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد جواد یاوری، عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم قم به گفتگو نشستهایم. این استاد حوزه و دانشگاه پژوهشهای زیادی را درباره تاریخ و سیره معصومین(ع) درکارنامه علمی خود دارد که از جمله آنها میتوان به کتابهای «نظام آموزشی شیعیان امامیه» و «بررسی و تحلیل مناظرات شیعیان امامیه عصر ائمه اطهار» اشاره نمود.
اگر موافق باشید بحث را با مروری بر شرایط سیاسی دوران امامت امام محمد باقر(ع) شروع کنیم.
دوران امامت امام باقر(ع) همزمان با عصر حکومت بنی امیه بود. امویان که پس از سفیانیان به خلافت رسیدند همچون آنان با مکتب اهل بیت(ع) دشمنی داشتند و شرایطی را فراهم میکردند که مردم به سراغ اهل بیت نروند و جامعه شیعه شکل نگیرد. در دوران امام باقر(ع)، شرایط برای شیعیان دشوار میشود اما با روی کار آمدن عمر بن عبدالعزیر، حاکم اموی، شرایط کمی بهتر شد؛ زیرا او از بیم متزلزل شدن پایههای حکومتش، سیاست خلفای قبلی را در ارتباط با شیعیان امام کمی تعدیل کرد. پس از عبدالعزیز یعنی در دوره یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک شرایط برای امام و شیعیانشان سختتر از قبل شد؛ تا جایی که هشام بن عبدالملک امام را به شام احضار کردند و میخواست امام را تحت کنترل بگیرد و مواخذه کند. یعنی فشار حداکثری بر شیعیان اعمال میشد. حتی گاهی در برخی مناطق، تحت تاثیر جوی که حاکمیت به وجود آورده بود، شیعیان کمتر دسترسی به امام داشتند.
در چنین شرایط دشواری امام باقر(ع) برای آشکار نمودن چهره کفر و نفاق اموی و تبیین حقانیت اهل بیت(ع) برای مردم، چه اقداماتی را انجام دادند؟
نخستین اقدام امام باقر(ع)، مطرح کردن مشروعیت خودشان برای خلافت مسلمین بود. آن حضرت پیوسته تاکید داشتند که خلافت حق اهل بیت(ع) است و قریش آن را از ما ربودند. دوم اینکه امام(ع) خلافت بنی امیه را زیر سوال برده و به مردم گوشزد میکردند که حکام اموی نامشروعند، اذن الهی ندارند و از طرف خدا نیامدهاند. امام همچنین به شیعیان تاکید داشتند که همکاری با حکومت ستمگر بنی امیه جایز نیست و آنها نمیتوانند شما را به سعادت برسانند. برای نمونه یکی از شیعیان به نام عقبة بن بشیر اسدی نزد امام باقر(ع) آمد و گفت: آیا میتواند جایگزین یکی از کارگزاران حکومت که به تازگی فوت کرده بشود و برای بنی امیه کار کند؟ امام او را به شدت منع فرمودند. یکی دیگر از اصحاب امام باقر(ع) به نام عبدالغفار بن قاسم میگوید: از امام پرسیدم نظر شما درباره نزدیک شدن به والی و سلطان و کارگزار آنها شدن چیست؟ امام فرمود من جایز نمیدانم؛ زیرا رفت و آمد شما نزد سلطان جابر بنی امیه باعث میشود محبت دنیا به دل شما راه پیدا کند و مرگتان را فراموش کرده و دنیاطلب شوید؛ زیرا آنها علم ندارند، راه شناخت هدایت را بلد نیستند و کارشان دنیوی است. اما نظام امامت الهی در عین حال که به دنیای شما توجه دارد، شما را به سعادت اخروی میرساند. دیگر آنکه با کار کردن برای بنی امیه، نسبت به آنچه خدا قسمت تو کرده ناراضی میشوی. به امام گفتم: عیالوارم و به دنبال تجارت میروم. امام فرمودند: اگر برای این هم سراغ آنها بروی جایز و روا نیست. سپس فرمودند: ترک دنیا یعنی سراغ اینها نروید، گنهکار نشوید و لقمه حرام وارد سفره شما نشود. امام باقر(ع) همچنین در روایتی فرمودند: «کسی که نزد سلطان ظالم برود، او را به تقوای الهی دعوت کند و از قیامت بترساند، برای او همچون پاداش جن و انس خواهد بود». یعنی نسبت به حاکمیت ظلم هم باید اعتراض نمود و هم آنها را به تقوای الهی دعوت کرد.
در روایتی دیگر امام خطاب به یکی از اصحابشان به نام جابر بن یزید جعفی میگویند: «علیه ظالمان و مفسدان با دل و جان ستیزه کنید». یعنی لازم است که در مقابل دشمنان ستیزه کنید؛ گاهی با زبانتان، گاهی با علمتان و گاهی با شمشیر. ولی به وسیله آنها در صدد دستیابی به مال و مملکت نباشید. اگر علیه ظلم میجنگید، در پی این نباشید که خودتان به حکومت برسید. بلکه هدفتان این باشد که آنها را از سر راه جامعه بشری بردارید و حکومت عدل الهی را تحقق بخشید. حتی گاهی امام باقر(ع) به حکام بنی امیه یادآوری میکردند: جهادی که شما در خارج از سرزمینهای اسلامی دارید درست نیست چون دین خدا را نابود میکنید در حالیکه در جهاد باید دین خدا و ارزشها منتقل شود. یعنی امام با اینکه در شرایطی سختی قرار دارند و حاکمیت ایشان را محدود و محصور کرده و پیوسته ایشان را احضار میکند و جاسوس میفرستد، سعی میکند از طریق نصیحت والیان و حاکمان، اندیشه سیاسی خود را تحقق ببخشد و جامعه شیعه را نجات بدهد. در یک جمعبندی کلی درباره اندیشه سیاسی امام باقر(ع) باید گفت: ایشان هم مشروعیت خود را بیان کردند؛ هم حکومت وقت را زیر سوال بردند و هم جامعه شیعه را از بحرانها نجات دادند.
دوران امام باقر(ع) از یک سو اوج تقیه اهل بیت(ع) است. از سوی دیگر در این عصر با گسترش تشیع و افزایش شمار شیعیان در سراسر بلاد اسلامی مواجهیم. چطور آن حضرت با وجود شرایط سخت زمان خود و حفظ تقیه، به ساماندهی جامعه شیعه پرداختند؟
از زمان امیرالمومنین(ع) مساله تقیه وجود داشت و پیروانشان را به حفظ تقیه سفارش میکردند. اما اوج تقیه در عصر امام باقر(ع) است. آن حضرت در حدیثی فرمودند: «تقیه دین من و پدران من است. کسی که به آن عمل نکند ایمان ندارد»؛ زیرا میخواستند جامعه شیعه را حفظ کنند. البته برای خود امام تقیه معنا ندارد. چون حکام جور، امام را میشناسند. ذهبی از علمای اهل سنت در توصیف امام باقر مینویسد: «محمد بن علی از کسانی است که علم، عمل، آقایی، شرف، وثاقت و متانت را دارد و از این جهت شایسته خلافت است». یعنی در آن زمان ارجحیت امام باقر(ع) برای خلافت برای مردم واضح بود و حاکمیت بنی امیه در مقابل خود جریانی را میدید که ادعای خلافت داشت؛ بنابراین چون امام، اندیشهها و جایگاهش را میشناختند نمی توانستند در برابرش بیگدار به آب بزنند و برای کنترل ایشان و جلوگیری از گسترش تشیع، شیعیانشان را تحت فشار قرار میدادند. در واقع تقیه برای حفظ جان شیعیانی بود که با ائمه در ارتباط بودند. در آن دوره افرادی که رفت آمد زیادی با امام داشتند، از برجستگان و نخبگان شیعه بودند و در صورت اسارت یا شهادت آنها، نظام سیاسی شیعه مختل میشد؛ بنابراین امام به آنها برای حفظ تقیه تاکید داشتند. این نکته را هم عرض کنم که تقیه بیشتر در مواردی لازم بود که شیعیان در اقلیت بود مثلا در همین عصر امام باقر(ع) ما شیعیان را میبینیم که برای تبلیغ دین وارد قم میشوند و هیچ مشکل خاصی هم ندارند چون جمعیت آن منطقه یکپارچه شیعه است ولی آنجاهایی که جمعیت ترکیبی است تقیه خود را بیشتر نشان میدهد.
با وجود لزوم حفظ تقیه و شرایط سخت این دوران، امام باقر(ع) برای گسترش تشیع و بیاثر کردن سیاستهای ضد شیعی حکام اموی، گامهای مهمی برداشتند و مبلغان خود را برای تبلیغ سیره و معارف نبوی و مذهب تشیع به مناطق مختلف به ویژه شهرهای ایران فرستادند. مثلا دو نفر از یارانشان را از کوفه به خراسان فرستادند تا امام باقر(ع) را به مردم معرفی کنند و احکام را به اینها یاد بدهند. همچنین فرزند خود امام به نام علی بن محمد باقر(ع) برای تبلیغ دین به ایران آمدند و الان مقبره ایشان در مشهد اردهال کاشان قرار دارد. در واقع گسترش تشیع در ایران را از زمان امام سجاد(ع) به ویژه امام باقر(ع) داریم. به گونه ای که مردم از ایران با پای پیاده برای تشکر از امام باقر(ع) خدمت ایشان میرسیدند. لذا در زمان آن حضرت، تشیع در مناطق مرکزی ایران مانند قم، کاشان، ساوه و ری و سپس در شرق ایران یعنی خراسان گسترش بسیاری یافت. یعنی امام با درایت این فضا را شکل دادند و سازماندهی کردند.
امام صادق(ع) در حدیثی فرمودهاند: «پدرم امام باقر(ع) جامعه شیعه را از دیگران متمایز کرد. این تمایز به چه معناست و چطور خود را نشان داد؟
اهل بیت(ع) خلیفه خدا روی زمین هستند و یکی از وظایف مهم آنها امت سازی است؛ یعنی جامعه را برای تشکیل امت اسلامی بازسازی میکنند. امام صادق فرمودهاند: «پدرم، امام باقر(ع)، کاری کرد که شیعیان از دیگران متمایز شدند». منظور از شیعیان افرادی است که معتقد به اندیشه سیاسی امامان باشند؛ یعنی نپذیرفتن حکومت جور، پیروی از سیره پیامبر(ع) و احیای دین مبین اسلام. مراد از تمایز آنها هم این است که در جامعه به گونه ای زیست کنند که در جامعه به عنوان شیعه شناخته شوند؛ یعنی هم استقلال و تمایزاتشان را داشته باشند و هم به آیین و قوانین و سنتهایش پایبند باشند. این شرایط با تلاشهای امام باقر(ع) کاملا فراهم شد و حکام بنی امیه کاملا مستاصل شدند؛ زیرا با جریانی مواجه شدند که به تعبیر امام باقر(ع) اگر میخواستی در جامعه در هر رشتهای فردی تراز اول پیدا کنی به سراغ شیعیان میرفتند.
زهرا دلپذیر
نظر شما