گاهی افراد در روابطی که با هم دارند، دچار اختلاف میشوند. بعضی از این اختلافها تا جایی ادامه پیدا میکند که از طریق صلح و سازش قابل حل نبوده و ناچاراً یکی از طرفین با مراجعه به دادگستری، علیه طرف دیگر اقامه دعوا مینماید. در قانون ایران هر شخص حق طرح دعوا علیه دیگری را دارد؛ اما قانونگذار برای طرح شکایت در مراجع دادگستری، شرایط اولیه را در نظر گرفته تا در صورت رعایت آن، علاوه بر جلوگیری از اتلاف وقت، نتیجه بهتری را به دست آورند.
شرایط اقامه دعوی
دکتر کاتوزیان، تعریف دعوا را اینگونه بیان کردهاست:" دعوی حقی است که به موجب آن، اشخاص میتوانند به دادگاه مراجعه و از مقام رسمی بخواهند که به وسیله اجرای قانون، از حقوقشان در برابر دیگری حمایت شود. " با توجه به این تعریف، کلیه اشخاص حق رجوع به دادگاه را دارند، ولی تنها زمانی میتوانند این حق را اعمال کنند که حق/حقوق آنها توسط دیگران نادیده گرفته شده و یا مورد تضییع قرار گرفته است.
بنابراین، برای اینکه دعوا مطرح شده از سوی مراجع قضایی قابل پیگیری باشد، نیازمند وجود شرایط ذیل است:
منجز باشد
یکی از شرایط اولیه اقامه دعوا، منجز بودن دعوا است. یعنی حقی که به موجب آن دعوایی علیه دیگری مطرح میشود، بین دو یا چند امر مردد نبوده و یا تحقق آن موکول به تحقق شرطی در آینده نباشد. به عبارت بهتر، زمانی که فرد شکایت میکند حق برای وی ایجاد شده و وجود فعلی داشته باشد.
ذینفع بودن
کسی که دعوایی علیه دیگری مطرح میکند، باید در آن دعوا نفعی داشته باشد در غیر این صورت نمیتواند آن را مطرح کند.
در این باره ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر میدارد:
"هیچ دادگاهی نمیتواند به دعوایی رسیدگی کند مگراینکه شخص یا اشخاص ذینفع یا وکیل یا نماینده قانونی آنها رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند. وظیفه دادرس حلوفصل دعاوی حاضر است از این رو خواهان باید ثابت کند که نفع او موجود و فعلیت دارد. نفع احتمالی کافی نیست. "
نکته : منفعتی که قانون در این خصوص در نظر گرفته باید دارای سه شرط ذیل باشد:
-ابتدا باید نفع به وجود آمده باشد. در نتیجه قبل از آن قابلیت مطالبه ندارد. همچنین اگر قبل از مطالبه، از بین رفته باشد، دیگر نمیتوان آن را مطالبه کرد.
-نفع باید شخصی و مستقیم باشد. در نتیجه در صورت نادیده گرفته شدن توسط دیگران، تنها فردی که صاحب حق است میتواند اقامه دعوا کند و چنانچه فوت کند، ورثه او این حق را اعمال میکند.
-مورد آخر در خصوص نفع، قانونی و مشروع بودن آن است. از این رو موارد غیرقانونی مثل نزول، قمار و مشروبات الکلی ارزشی نداشته و قابل مطالبه نیست.
داشتن سمت
کسی که میخواهد دعوایی مطرح کند، یا باید خودش دعوا را مطرح کرده و حق خود را مطالبه کند یا توسط قائم مقام و نماینده خود اقدام نماید.
قائم مقام: یعنی جانشین اصیل. قائم مقام به دو صورت میتواند جانشین شخص اصیل شود.
-در صورت فوت شخص اصیل، ورثه به عنوان قائم مقام اقدام به اقامه دعوا و مطالبه امور حقوقی متوفی میکنند.
-شخص اصیل، خودش یک نفر را به عنوان قائم مقام تعیین و این حق را به وی انتقال میدهد.
نماینده: با اذن اصیل در دعوا حضور پیدا و از حقوق وی دفاع میکند؛ اما هیچ نفع مستقیمی در دعوا ندارد و آثار دعوا بر خود اصیل بار میشود. این در حالیست که قائم مقام به صورت مستقیم در دعوا ذینفع است و آثار دعوا متوجه وی نیز می شود.
اهلیت داشتن
اهلیت به معنای دارا بودن عقل، بلوغ و رشد است. به عبارت دیگر، شخصی که اقامه دعوا میکند باید عاقل باشد؛ زیرا دعوای شخص مجنون پذیرفته نیست.
سن بلوغ طبق قانون مدنی، برای پسر ۱۵ سالگی و دختر در سن ۱۹ سالگی تمام شمسی است.
رشد نیز به معنای داشتن عقل معاش است. به عبارت بهتر کسی که رشید است در تصمیمهای اقتصادی به صورت منطقی عمل میکند. سن رشد برای اقامه دعوا ۱۸ سالگی تمام است؛ بنابراین کسی که تنها به سن بلوغ رسیده باشد، نمیتواند دعوایی در خصوص امور مالی مطرح کند زیرا هنوز به سن رشد نرسیده و تنها در خصوص امور غیر مالی مجاز به طرح دعواست .
فائزه مجردیان- خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما