تحولات لبنان و فلسطین

استاد دانشگاه گوتینگن آلمان گفت: قرآن کریم، یک منبع و کتاب آسمانی است که در آن نقصی وجود ندارد که بعداً تکمیل شود بنابراین مصون از تحریف است. این کتاب منبع اصلی علوم انسانی اسلامی چه برای شیعه و چه برای اهل سنت است و در این زمینه اختلافی نداریم.

قرآن منبع اصلی علوم انسانی اسلامی است
آیت‌الله اسماعیل گندمکار؛ استاد دانشگاه جرج گوتینگن آلمان به بیان نکاتی درباره اهمیت تحول در علوم انسانی و مبانی علوم انسانی غربی و تفاوت آن با علوم انسانی اسلامی پرداخت.
متن این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید؛
 ابتدا درباره اهمیت علوم انسانی در جهان غرب و دنیای اسلام توضیح بفرمائید.
علوم انسانی مورد توجه تمام پاردایم‌های فکری در جهان از جمله پاردایم اسلامی و غربی است. اندیشه‌ها و مکاتب غربی در زمینه فلسفه علوم انسانی کارهای زیادی انجام داده‌اند. جریان فکری در غرب از یونان باستان شروع می‌شود و تا دوران مدرنیته و پست‌ مدرنیته ادامه دارد. افرادی همانند پروتاگوراس، گرگیاس، افلاطون، ارسطو و استاد اینها یعنی سقراط، بحث‌های زیادی در زمینه علوم انسانی داشته‌اند. همچنین در ایران باستان، مصر باستان و هند باستان مباحث فلسفه علوم انسانی و چیستی دانش یا دانش‌هایی که مربوط به انسان هستند وجود داشته است. 
فلسفه علوم انسانی هم حوزه معرفت‌ شناسی، پدیدارشناسی و هرمنوتیک را شامل شده است. فلسفه علوم انسانی در دیدگاه اسلامی هم برای دانشمندان مسلمان مطرح است. علوم انسانی غربی دارای مؤلفه‌ها و چهارچوب‌های خاص خود است و بر اساس دیدگاه‌های شیعی، سنی، معتزله، اشاعره، امامیه و حتی جریانات عرفانی و صوفیانه مطرح شده است. در فلسفه علوم انسانی اسلامی هم نگاه به فلسفه مشاء، هم نگاه اشراقی و همچنین فلسفه ملاصدرا مطرح است.
فلسفه علوم انسانی، بعد از انقلاب اسلامی و معاصر با آن در عراق و توسط شخصیت‌هایی همانند شهید محمدباقر صدر، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، شهید مرتضی مطهری، علامه حسن‌زاده آملی، مرحوم محمدتقی جعفری، آیت‌الله جوادی آملی و سایر متفکران شیعی مطرح شده است. در فلسفه علوم انسانی غربی به عرصه‌های انتزاعی، تحلیلی و بعضا بر اساس کلام مسیحی جدید ورود پیدا کرده‌اند. همچنین فلسفه علوم انسانی غربی تحت تأثیر فلسفه قاره‌ای با محوریت آلمان و فرانسه قرار گرفته است که عمدتاً بُعد فلسفی آن تحت تأثیر فلاسفه آلمانی همانند هگل، گادامر، شلایرماخر و ... و بعد هنری آن تحت تأثیر فلسفه هنر فرانسوی است.
تجلی علوم انسانی غربی را در آثار شکسپیر، برتولت برشت، آناتول فرانس و امثالهم مشاهده می‌کنیم. همچنین این فلسفه در سینما، هنرهای تجسمی، کوبیسم، نقاشی کلاسیک، رنگ روغن و پرتره‌سازی به نمایش در آمده است به نحوی که می‌خواهد مریمی سکولار به تصویر بکشد تا از دین قداست‌زدایی کند. در زمینه فلسفه علوم انسانی غیراسلامی می‌توانیم به روسیه هم اشاره کنیم که آنها و مخصوصا رمان‌نویسان روس، هم تحت تأثیر نگاه‌های غربی و هم مارکسیستی و مائوئیستی هستند. تلاش زیادی هم صورت گرفته تا این اندیشه‌ها به عنوان پشتوانه فلسفه علوم انسانی غربی، به تمام جهان و کشورهای اسلامی و مخصوصا ایران پمپاژ شود. 
آیا علوم انسانی اسلامی تأثیری بر علوم انسانی غربی داشته است؟
علوم انسانی از دوران قبل از اسلام، به یونان باستان و کشورهای عربی و هند قدیم منتقل شده است که مثلا در سه طبقه دانش هند، رد پاهایی از عرفان میترائیسم را به خوبی مشاهده می‌کنیم. همچنین اثرگذاری زرتشت بر فلسفه علوم انسانی شبه‌قاره هند وجود داشته است. بعد از دوران اسلامی هم وارد حوزه تمدنی علوم انسانی می‌شویم که بنده برای اولین بار، اسم آن را علوم انسانی با تمدن قرآنی می‌گذارم یعنی رفرنس فلسفه علوم انسانی اسلامی، قرآن است و پایه دیگر آن اهل بیت(ع) هستند همانگونه که پیامبر اسلام(ص) فرمود: «إنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَدا»
امروزه در لابراتوار جهانِ اندیشه در شرق و غرب عالم، فلسفه علوم انسانی قرآنی و اهل بیتی با نگاه شیعی، رویکردی جدید برای جهان اندیشه دارد و معتقد است که معارف پیشینی از جمله چیستی خدا، چیستی علم، چیستی اراده، چیستی حیات، چیستی خلقت و ... را می‌توانیم با استفاده از قرآن تئوریزه کنیم.
 نگاه فلسفه پوزیتیویستی به علم چگونه است؟
پوزیتیویسم با رویکردهای گوناگون از جمله توسط آگوست کنت، لاکاتوش، پوپر و دیگران مطرح شده است. اینها هم راجع به چیستی علم و هم اینکه علم باید دارای دو خصوصیت تحقق و توجیه باشد، به بحث و بررسی پرداخته‌اند. از نظر پوزیتیویست‌ها سخن علمی، سخنی است که نه فقط در شرایط آزمایشگاهی، بلکه در هر شرایطی توجیه‌پذیر و تحقق‌پذیر باشد تا گزاره علمی در شرایط خاص محقق شود. در اینجا نگاه دیالکتیکی وجود دارد و جامعه شناسی آنها هم بر اساس ماتریالیسم تاریخی مطرح شده است. در فلسفه مکتب قاره‌ای، بحث بر سرِ چیستی است و مثلا گفته می‌شود خدا چیست؟ انسان چیست؟ و... اما در فلسفه مکتب پوزیتیویستی، بحث بر سر خروجی است. در فلسفه تحلیلی آمریکایی و فلسفه آنگلوساکسون، هم به بُعدِ چیستی و هم اجرایی و تحقق می‌پردازند.  
نوع نگاه علوم انسانی غربی بر اساس ماتریالیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم و اصالت فرد است و دنبال قداست‌زدایی از حقایق و مفاهیم و توجه به انسانی منفک از معنویت است. به تعبیر بنده فلسفه علوم انسانی غربی با اغراضی همانند مسخ انسان و نگاه غیر واقع‌بینانه به انسان، هستی و خدا تجویز شده است. افرادی همانند توماس هابز و جان لاک و امثالهم چنین رویکردی دارند و در مجموع به یک آنارشیسم کامل مبتلا هستند و با وجود تلاش‌های علمی که در زمینه انسان، خدا و هستی انجام داده‌اند اما تلاش‌های آنها ناقص است و کلیت سوژه را در نظر نمی‌گیرند بلکه نگاهی سلولی و مولکولی دارند و این موضوع را در نظر نمی‌گیرند که انسان، موجود رها شده در عالم نیست.
با این اوصاف غرب در فلسفه علوم انسانی خود دچار تناقض آشکار است و به همین دلیل انسان و جامعه غربی را دچار بحران‌های مختلفی همانند بحران معنویت، بحران مشروعیت، بحران معرفت، بحران حقیقت و بحران هویت کرده است.
علوم انسانی از منظر اسلامی و از پایگاه اهل بیتی دارای چه خصوصیاتی است؟
از منظر علوم انسانی اسلامی هستی طبیعت نیست بلکه خلقت است که افرادی نظیر آیت‌الله جوادی آملی و حکیم باباطاهر، به خوبی به این مسئله پرداخته‌اند. آنها هستی را وجود مستقل نمی‌دانند بلکه معتقدند هستی و انسان، وجودِ رابط هستند یعنی به خدا ربط دارند. در حکمت اسلامی، ربط بین خدا و انسان و تک تک ذرات عالم مطرح است. آن خداشناسی که قرآن معرفی می‌کند یک خداشناسی کامل است. لفظ «صمد» فقط یکبار در قرآن آمده است و مهمترین پایه تمام صفات خداوند، همین صمد است یعنی خداوند در ذات، اسماء و افعال و از جمیع جهات صمد است.
این خداشناسی که در قرآن مطرح شده با خداشناسی که در مسیحیت وجود دارد کاملاً متفاوت هستند چون آن خدایی که در مسیحیت مطرح می‌شود صمد نیست چراکه خدایی که قرآن معرفی می‌کند بی نیاز از این است که همانند خدای مسیحیت، فرزند یا پدر و مادر داشته باشد و کسی که پدر و مادر داشته باشد و همین که مخلوق باشد، نیازمند است. 
یکی دیگر از مولفه‌های علوم انسانی اسلامی، هستی شناسی قرآنی است که هستی را فقط عالم دنیا معرفی نمی‌کند بلکه در نگاه قرآنی، روح انسان منشأ الهی دارد و بر خلاف مسیحیت، انسانی گناهکار نیست بلکه روح وی جنبه الهی دارد و این روح انسان قبل از جسم او وجود داشته است. همچنین انسان موجودی ابدی است و پیامبر اسلام(ص) هم فرموده‌اند که ما خلق نشده‌ایم تا فانی شویم بلکه خلق شده‌ایم تا باقی بمانیم. در علوم انسانی غربی، آنها به خوبی نمی‌دانند انسان چیست اما علوم انسانی اسلامی، می‌داند انسان، خدا و هستی چیست و چه صفاتی دارد.
یکی از مباحث اساسی در علوم انسانی اسلامی، تعریف علم است. در تعریف اسلامی از علم، علم ذات خداست و بر غیر او معلوم نیست و جای آن هم قبل از خلق عالَم است. خدای متعال، هم علیم، هم خالق و هم هادی است یعنی خلق کرده ولی آن را رها نکرده است. در این تعریف که از علم ارائه دادیم فقط خداوند عالم است. خداوند از این علم خود به اندازه‌ای که صلاح دانسته به چهارده نفر عطا کرده است و آنها این علم را به تمام افرادی که طالب هستند منتقل می‌کنند لذا اگر کسی می‌خواهد از علم واقعی برخوردار باشد باید ابتدا پیرو پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شود لذا صرف دانستن مفاهیم کافی نیست بلکه باور هم لازم است. این شبیه همان رابطه بین عقل و دل است که از سوی فلاسفه و عرفا مطرح می‌شود. در قرآن کریم همه این موارد مد نظر است.
بحث دیگر در علوم انسانی اسلامی، وحی و عصمت است. قرآن کریم بزرگ‌ترین منبع فکری جهان اسلام است که همه مکاتب فکری تاریخ را به چالش می‌کشد چون ابدیت قرآن کریم تسری دارد و قرار نیست کتاب آسمانی دیگری بیاید. این کتاب فقط مربوط به شرایع نیست بلکه دارای بخش اخلاق، سیر و سلوک معنوی انسان، ذکر، فکر، شکر، تهذیب نفس، حقایق و معارف است و بخش مهم آن هم همین حقایق و معارف است که برخی از احکام آن بین ادیان ابراهیمی مشترک هستند.
نکته دیگر اینکه قرآن عصمت دارد و تحریف نشده است. ما مسلمانان شیعه و سنی همگی روی قرآن اجماع داریم و معتقدیم قرآنی که الان در عربستان، مصر و دیگر کشورهای اسلامی وجود دارد مورد تأیید جهان تشیع نیز هست و هیچ اختلافی در باب رفرنس معرفتی در جهان اسلام نداریم برخلاف جهان مسیحیت که صد و چهار کتاب مقدس از جمله انجیل لوقا، انجیل مرقس و ... دارند و همه آنها هم دارای تناقضات فاحش هستند از جمله اینکه در کتاب یوحنا گفته شده حضرت عیسی(ع) آب زیادی در تُنگ شراب ریخت تا شراب به همه برسد اما در جای دیگر گفته شده شراب حرام است. در یک کتاب آنها گفته شده گوشت خوک حرام است و در جای دیگر گفته شده می‌توانید گوشت خوک بخورید. این نشان دهنده تناقضات بسیاری است که در کتاب مقدس مسیحیان وجود دارد.
 ولی یک آیه در قرآن کریم وجود دارد که خداوند فرموده است من ضمانت می‌کنم که این کتاب آسمانی تحریف نشود و آن آیه این است که «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت» (حجر/ ۹) خدای متعالی این ضمانت را نسبت به انجیل و تورات نکرده است و دلیلش هم وجود خاتمیت در اسلامِ شریف است.
بنده در سمینار جهانی «دیالوگ ادیان» که با حضور سیزده کشور جهان در بلاروس برگزار شد، تعبیرم این بود؛ هر پیغمبری که آمده، شرایع وی کامل‌تر از پیغمبر قبلی بوده است چون اگر کامل‌تر نبود دلیلی نداشت خدای متعال او را بفرستد. لذا قرآن کریم، یک رفرنس و کتاب آسمانی است که در آن نقصی وجود ندارد که بعداً تکمیل شود بنابراین قرآن کریم مصون از تحریف است. این قرآن، رفرنس اصلی علوم انسانی اسلامی چه برای شیعه و چه برای اهل سنت است و در این زمینه هم اختلافی نداریم.
 احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چه جایگاهی در علوم انسانی اسلامی دارند؟
یک منبع مهم برای علوم انسانی اسلامی، شخص پیامبر اکرم(ص)، احادیث ایشان و سیره وی است و ما احادیث مشترک زیادی بین شیعه و سنی داریم که قطعی الصدور هستند هرچند که برخی احادیث ساختگی هستند و با قرآن سازگاری ندارند اما معیار عالمان شیعی، قرآن است یعنی اگر حدیثی، با قرآن کریم در تضاد باشد دستور است که آن حدیث را بر سینه دیوار بکوبید. یکی دیگر از منابع اصلی رفرنس فلسفه علوم انسانی اسلامی، معارف حضرت رسول اکرم(ص) و معارف امیرالمؤمنین(ع) است که بخشی از آن در نهج البلاغه است که توسط سید رضی بر اساس منطق و زیبایی بلاغت و بیان، در سه بخش شامل، خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار گردآوری شده است و چندین ترجمه از آن هم وجود دارد و شروح گوناگونی هم بر آن نوشته شده است.
رفرنس دیگر برای علوم انسانی اسلامی، احادیث اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هستند و مخصوصا از دو امام یعنی امام صادق(ع) و امام باقر(ع) احادیث بسیار بیشتری به دست ما رسیده است که در کتب اربعه شیعه، بحار الانوار، و آثار حدیثی دیگر شیعیان وجود دارند. همچنین مکاتب حکمی و فلسفی همانند مشاء، اشراق و حکمت متعالیه صدرایی و حکمت نوصدرایی، اندیشه‌های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، از پشتوانه‌های فلسفه علوم انسانی اسلامی هستند. رهبر معظم انقلاب نه فقط یک رهبر سیاسی بلکه یک دانشمند، جامعه‌شناس و مفسر و روشنفکر هستند که ورود بسیار جدی در علوم و معارف اسلامی دارند. بنده ایشان را فقط یک رهبر نمی‌دانم بلکه ایشان یک دانشمند علوم انسانی هستند. 
تلاشی که خود بنده در معرفی علوم انسانی اسلامی و اهل بیتی دارم را تحت تأثیر جمله‌ای از رهبر معظم انقلاب انجام می‌دهم که فرمودند با شجاعت وارد نقد فلسفه علوم انسانی غربی شوید. امروزه فلسفه علوم انسانی غربی در بخش‌های راسیونالیسم یا عقل‌گرایی، اومانیسم یا انسان‌گرایی و سکولاریسم مورد نقد ماست. ما در مقابل  اصالت عقل معتقد به اصالت وحی هستیم چون اصالت وحی، علم الهی و اصالت عقل، علم بشری است و علم بشری هم قابل مقایسه با علم الهی نیست. اندیشه‌هایی که امروز در هاروارد، کمبریج، سوربن و دانشگاه‌های دیگر دنیا به بشریت ارائه می‌شوند هیچکدام قطعی نیستند بلکه همگی دستخوش نسبیت هستند و اگر پارادایم عوض شود نظریه هم عوض می‌شود لذا علوم انسانی غربی هم دستخوش تغییر می‌شود بنابراین تغییر در علوم انسانی، تحت تأثیر معارف قرآن و اهل بیت(ع) جهان فکری جدید و نورانی را فراروی مراکز آکادمیک، حوزه‌های علمیه، پژوهشگاه‌ها و جهان رسانه قرار می‌دهد.
منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.