تحولات لبنان و فلسطین

۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۸
کد خبر: 982124

به همت بنیاد شیخ انصاری دومین نشست از سلسله‌نشست‌های «منزلت فقه و اخلاق در دستگاه استنباطی امام خمینی» با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی و با موضوع «عقلی و شرعی بودن اخلاق و تأثیر آن در فقه» در مدرسه امام کاظم برگزار شد.

عقلی و شرعی بودن اخلاق و تأثیر آن در فقه

حجت الاسلام والمسلمین مبلغی در سخنرانی خود در این نشست در رابطه نسبت فقه و اخلاق، بیان داشت: نسبت فقه و اخلاق از مباحث پیچیده و غامضی است که ضرورت آن روزبه‌روز با چالش‌ها و مسائل اجتماعی روشن‌تر می‌شود و اخلاق را به مسئله اصلی تبدل می‌کند. طبق روایت معروف که هدف دین شمرده شده است، سختی مسئله را دوچندان می‌کند که برای بررسی آن باید سه عنوان کلی فلسفه دین، فلسفه شریعت و فلسفه فقه مورد کندوکاو قرار گیرد.

وی افزود: با توجه موضوع جلسه، سؤال را باید در قسمت فلسفه فقه پیگیری کرد به عبارتی سؤال این است که اخلاق چگونه می‌تواند در دستگاه استنباطی تأثیر داشته باشد؟ برای این منظور چندین رویکرد وجود دارد؛ ۱- رویکرد فرا فقهی به اخلاق ۲- رویکرد قاعده گرایی در اخلاق ۳- رویکرد معیار گرایی در علم اخلاق ۴- رویکرد غایت‌گرایی.

این استاد حوزه در رابطه با رویکرد فرا فقهی به اخلاق ابراز داشت: در این رویکرد اخلاق مطلق و حاکم بر فقه است و بر گزاره‌های آن حکومت دارد؛ زیرا گزاره‌های اخلاقی در تعارض با فقه است و به سبب سلطه فقه، اخلاق به حاشیه رفته است در حالی باید به‌عکس، به سبب اهمیت اخلاق علم فقه را کنار گذاشت. در این رویکرد فقه منزوی شده و چون فقه ممثل شریعت و دستگاه کشف شریعت است، شریعت نیز باید به حاشیه کشیده می‌شود و اخلاق تنها بر اساس عقلانیت بشری به‌پیش می‌رود. در نتیجه با این تفکر نمی‌توان به تعمیق روش‌های فقهی رسید. امام خمینی نیز نسبت فقه و اخلاق را ازاین‌حیث نمی‌داند.

وی در مورد رویکرد قاعده گرایی در اخلاق بیان داشت: در این رویکرد گزاره‌های اخلاقی قاعده‌مند شده و به‌مثابه قواعد اصولی در فقه به کار گرفته می‌شود. امام خمینی این نسبت را در بحث‌های خود بررسی نکرده‌اند البته تنها در بحث تجری، قبح تجری را با دلیل عقلی اثبات می‌کنند که وامدار علم اخلاق است و به‌مثابه قاعده اصولی در فقه کاربرد دارد.

حجت الاسلام والمسلمین مبلغی رویکرد سوم را معیار گرایی در علم اخلاق نامید و افزود: برخلاف رویکرد قبلی که خود روش استنباط بود، در این رویکرد علم اخلاق روش استنباط فقهی - اصولی نیست، بلکه تنها با ملاک و معیار علم اخلاق ارزش‌سنجی می‌شوند به‌طوری‌که علم فقه را وادار می‌کند در مسیر اصلی خود پیش رود و دچار افراط‌وتفریط نشود. علم اخلاق این رویکرد را باتوجه‌به اهداف شریعت و اهداف دین تنظیم می¬کند اینکه آیا هدف از قاعده فقهی حاصل شده است یا نه؟ به‌عنوان‌مثال خوارج که دین اسلام را محدود و مضیق می‌دانستند، حضرت علی می‌فرماید دین مضیق نیست و سعه دارد و یا در احتیاط‌های بسیاری که اخباریون ملتزم به آن بودند، علم اخلاق می‌گوید عسروحرج در دین نیست و نباید بااحتیاط‌های بسیار خود را به‌زحمت و تکلف انداخت. یا وقتی مجموع فتاوای فقهی باعث تفرقه و اختلاف در جامعه می‌شود، باید در آن فتاوا بازنگری صورت گیرد، زیرا وحدت امت اسلامی جزء خصلت اصلی دین است. این رویکرد می‌تواند نسبت فقه و اخلاق را به‌خوبی نشان دهد. امام خمینی نیز در بحث‌هایی مثل حیل ربا از این رویکرد بهره برده و می‌فرماید اگر حیل ربا، جواز از طرف شارع در مورد ربا است، باید این اجازه در شریعت بیان می‌شد و اگر از باب نابودکردن حکم فقهی است و حکمت حکم را به‌کلی از بین می‌برد، باید جلوی آن گرفته شود.

وی در رابطه با رویکرد چهارم(رویکرد غایت‌گرایی) بیان داشت: در این رویکرد کلان فقه باید به سمت اخلاق برود امام خمینی که غایت فقه را حکومت و غایت حکومت را انسان‌سازی می‌داند در این راستا برپایی فقه باید هماهنگ باارزش‌های اخلاقی باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.