روایتها یکی است؛ «مردی تنها و زخمی نه در داخل تونلهای زیر زمینی، بلکه بر روی زمین با تنی مجروح و خسته با دستی قطع شده و نفسهایی به شماره افتاده، صورتی با چفیه پوشانده با نگاهی نافذ روی یک مبل نشسته میان خانه و شهری ویران در آخرین تلاش برای مبارزه با اشغالگر سرزمینش، چوبی را به سمت پهپاد اسرائیلی که به او نزدیک شده است، پرت میکند.»
فیلم همین است اما مخاطب را میخکوب میکند. فیلم تمام میشود و برای هر آنکس که آن را دیده، انگار چیزی آغاز میشود؛ چیزی که خیلیها میگویند نامش مقاومت است و من میگویم: نه! مقاومت سالهاست آغاز شده و ادامه هم یافته است اما از دیروز چیزی دیگر خلق شده که نمیدانیم نامش چیست اما حتما روی دیگر زندگی است، انگار یحیی دوباره زنده شده، انگار ماجرایی تازه آغاز شده، وضعیتی که غم و شادی را توامان با هم دارد.
فیلم یکی از ترسناکترین فیلمهایی است که شاید انسان امروز تاکنون دیده باشد؛ تصاویری که در آن جسارت و مقاومت به غایت موج میزند و بیننده را تسخیر میکند. فیلم تمام شده اما هنوز تصاویر ادامه دارد؛ اسلحهای با چسب بسته شده که شده منبع الهام شاعران، شیشه عطر، تسبیح، ناخنگیر و کتاب اذکار.
نویسنده و مترجمی که رهبر مقاومت شد
قهرمان فیلم یحیی سنوار است با کنیه ابوابراهیم. ریشه یحیی، «حیّ» است، به معنای «زندگی»؛ ریشه عبری دارد و به معنای تعمید دهنده است. قهرمان آن فیلم ۴۷ ثانیهای نویسنده و مترجم بود و اگر وضعیت سرزمین مادری او چنان نبود یک نویسنده و مترجم باقی میماند و چه بسا آثار متعددی خلق میکرد. شاید اگر فلسطین کشور جنگ ها نبود و نبوغ یحیی سنوار در همان ابعاد فرهنگی به خدمت گرفته میشد، دنیا با یک نویسنده و مترجم قَدَر روبرو میشد نه یک طراح نظامی و جنگی؛ البته هنوز زود است قضاوت کنیم این موهبت جنگ بوده که چهره یحیی نظامی و یکی از رهبران مقاومت را غالب بر یحیی فرهنگی کرده است یا نه!
اما آنچه مسلم است این است که در آن سوی چهره نظامی و سیاسی یحیی إبراهیم حسن السِنوار، معروف به یحیی سنوار، چهره هنرمندی رخنمایی میکند که اهل اندیشه، تفکر و فرهنگ و ادب است و صاحب چندین جلد کتاب تالیفی و ترجمهای که او این آثار ادبی را در زمان نسبتاً طولانی زندانی بودن در زندانهای رژیم صهیونیستی تالیف و منتشر کرده است.
سنوار که از همان دوران نوجوانی وارد مبارزات مردمی برای آزادی فلسطین شده بود، در سال ۱۹۸۸ طی عملیاتی توسط ارتش رژیم صهیونیستی دستگیر و به چهاربار حبس ابد محکوم شد! او حدود ۲۲ سال از زندگانی خود را در زندانهای مخوف رژیم صهیونیستی گذراند و اما در این مدت بیکار ننشست و در زندانهای اسرائیل زبان عبری را یاد گرفت . او به زندان اسرائیل، «آکادمی» میگفت؛ مکانی برای یادگیری زبان، روانشناسی و تاریخ دشمن. او مانند بسیاری از فلسطینیهای دیگر که به عنوان «زندانی امنیتی» شناخته میشدند، به زبان عبری مسلط شد و از روزنامهها و برنامههای رادیویی اسرائیل، همچنین کتابهایی درباره نظریهپردازان، سیاستمداران و روسای اطلاعات صهیونیستی برای یادگیری استفاده میکرد.
نوشتن از تجربیات متضاد زندگی
سنوار در زندان شروع به نوشتن یک اثر ادبی کرد. رمان «خار و میخک» حاصل همان تجربهآزمایی او در حوزه ادبیات است که در زندان، این رمان را نوشت. رمانی که این روزها بسیار نام او را شنیدهایم پس از قرارگرفتن در لیست پرفروشهای آمازون، با فشار رژیم صهیونیستی از تمام سایتها حذف شد. این رمان در سال ۲۰۰۴ در یکی از زندانهای اسرائیل در «بعر شوا » نوشته شده است. نام «خار و میخک» این کتاب، نمادی از زندگانی در غزه است؛ زندگی در غزه شامل دردها و سختیهایی است که نشان دهنده خار است و نویسنده آن را با میخک آمیخته که نمایانگر شادی است.
عنوان کلیشهای «الشوک و القرنفل» یا «خار و میخک» عنوانی دوتایی است که در ادبیات زندگینامهای اخیر عربی بسیار رایج است تا تجربیات متضاد زندگی را به خوبی نشان دهد. در این رمان همانطور که از عنوانش پیداست؛ عشق و خشونت، امید و ناامیدی، لطافت و قدرت به تصویر کشیده شدهاند.
خار و میخک، داستان یک سفر آموزشی و تکاملی معنوی را روایت میکند که از دیدگاه مردی به نام «احمد» روایت میشود و داستان دو خانواده در غزه و هبرون و دو جنبش مقاومت در هم تنیده است. این رمان علاوه بر خلق صحنههایی حماسی از مقاومت، برخی مسائل اجتماعی فلسطینیها را نیز بیان کرده است. برای مثال، در این رمان، به انتخاب سخت برخی از آوارگان فلسطینی برای کار در اسرائیل اشاره میشود که برخی آن را فرصتی برای بهبود شرایط زندگی خود برای خانواده خود می دانستند، در حالی که برای برخی دیگر خیانت محسوب میشد. از سوی دیگر، در مکالمات میان احمد و سایر شخصیتها، برخی مسائل اعتقادی و اختلافات گفتمانی میان برخی فلسطینیها و دیدگاهشان نسبت به سایر گروههای مقاومت تشریح میشود. سنوار در این کتاب، به سادگی و فقر زندگی فلسطینیها به طور مفصل پرداخته و همچنین به بیمیلیِ ساکنان کرانه باختری درباره شرکت در مقاومت علیه اسرائیل هم اشاره کرده و از آنها گله میکند.
شاد و خوشدل باش!
عنصر تخیلی در رمان «خار و میخک» عمیق است اما وابسته به زندگانی واقعی سنوار! نویسنده در پیشگفتار «خار و میخک»، به کار بردن عنصر خیال را در این رمان صرفاً برای تحقق ویژگیهای روایی میداند و مینویسد: «هر چیز دیگری در این کتاب، کاملا واقعی است؛ یا آن را زیستهام و یا بسیاری از این رویدادها را از زبان کسانی که خود و خانوادهها و همسایگانشان در طول دههها در سرزمین عزیز فلسطین تجربه کردهاند، شنیدهام و دیدهام.»
اما آنچه این رمان را واقعیتر میکند همخوانی پایان زندگی سنوار با یکی از بخشهای کتاب است. او در جایی از کتاب نوشته است؛ « مادرم میعاد فرا رسید! خودم را دیدم که بر پایگاههایشان حمله میکنم و سپس به شهادت میرسم و آنگاه من را در جوار پیامبر میبینی که ندایم میدهد: شاد و خوشدل باش!»
سکانس ۴۷ ثانیهای پایان مقاومت ابوابراهیم در آخرین دقایق زندگیاش، رویای شاعر و نویسنده را ماندگار کرده است؛ یحیی همانطور که در اثرش پیشبینی کرد شاد و خوشدل به سوی معبودش میشتابد.
«خار و میخک» در ایران
رمان «خار و میخک» توسط دو ناشر در ایران در حال ترجمه است؛ نشر کتابستان و سوره مهر. طبق آنچه در منابع خبری آمده است؛ این رمان در ۳۰ فصل تنظیم شده با ترجمه اسماء خواجهزاده به زودی از سوی انتشارات کتابستان منتشر خواهد شد. همچنین نشر سوره مهر قراراست این کتاب را با ترجمه هانیه کمری وارد بازار کتاب کند.
نظر شما