اگر بیش از سه ماه تعطیلات، تکرار برنامه سالانه و رفتن به این کلاس و آن کلاس تقویتی باشد، فرصت لذت بردن، اندیشیدن، پرداختن به کارهای مختلف و ... از کودک و نوجوان گرفته میشود و او «مدرسه محور» و «درس محور» بوده و هوش هیجانی ضعیفی خواهد داشت و انسانی تک بعدی و بسیار شکننده بار خواهد آمد. اگر تعطیلات را به وقت گذرانی، بی برنامگی و بیهودگی نیز گذرانده، فعالیتهای فکری انجام نداده باشند و فقط تماشاگر منفعل فیلم و سریال و برنامههای دیگر باشند، در پایان تابستان از نظر قابلیت ذهنی در همان جای اول تابستان هم نخواهند بود و اغلب پسرفت میکنند. این گونه کودکان در شروع سال آموزشی گیج اند و مدتی طول میکشد تا ذهن شان دوباره در روند فعالیت فکری و جدی آموزش قرارگیرد.
چه باید کرد؟
در این خصوص میتوان از شیوههایی استفاده کرد که هم ذهن بچهها را تحریک کند و به خاطر بیکاری منفعل نشوند و هم به جای رفتن به کلاسهای گوناگون تفریح داشته باشند.در زیر به چند مورد آن اشاره میکنیم.
بیتردید همه بچهها از گردش در طبیعت لذت میبرند، اما این گردش چون اغلب با خانوادهها انجام میشود تنها روی صرف غذا و بازی هایی که بدون نظارت والدین جهت ایجاد خلاقیت صورت میگیرد، متمرکز است مثل بازی با تاب و سرسره یا در نهایت بازی با حشراتی چون پروانه و کفشدوزک.
ما برای خانوادهها و مسؤولان چند پیشنهاد داریم: این موضوع که آموزش و پرورش به تنهایی نمیتواند وظیفه تربیت بچهها را به عهده بگیرد امری بدیهی است، اما کمک ارگانهای مختلف به آموزش و پرورش میتواند راهگشای خوبی باشد. بیگمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری یکی از همین نهادهاست که میتواند با کمک آموزش و پرورش اوقات بسیار مفرح و آموزشی برای دانش آموزان ترتیب بدهد.
بدین صورت که با ثبت نام دانش آموزان در مدارس توسط آموزش و پرورش در قالب گروههای پژوهشی و بردن آنها به تفرجگاههای اطراف شهرها یا موزهها و ... نیروی خلاقیت و پرسشگری را در ذهن دانش آموزان زنده کنند.
از طرف دیگر همکاری محیط زیست یا منابع طبیعی هم در این خصوص میتواند بسیار کمک کننده باشد، چنانکه گردشهای «آشنایی با طبیعت» برای دانش آموزان ترتیب دهند و علاوه بر آن، بچهها را با فنون و اهمیت حفظ محیط زیست آشنا کنند.
در این راستا حتی آشنا کردن دانش آموزان با افراد مطرح در هر زمینه ای هم میتواند مشخص کننده راه آینده برای آنها باشد. گفتوگو و دیدار با یک نویسنده، یک هنرمند، یک مهندس موفق یا یک جانباز و... میتواند در ذهن بچهها جرقه ایجاد کند تا مسیر خود را بیابند. البته نباید برنامه آنها صرفا به این دیدارها و حضورشان در طبیعت و محیطهای گردشگری معطوف شود، بلکه باید از بچهها خواست تا آنچه را مشاهده کردهاند بنویسند تا بدین ترتیب تمرکز آنها روی آنچه مشاهده میکنند بیشتر شود.
این کار یک ارزش دیگر هم دارد، اینکه قطعاً برای ثبت نام بچهها هزینه هم دریافت شود و مبلغ آن توسط مدرسه اخذ و بین آموزش و پرورش و ارگانی که همکاری کرده تقسیم گردد. بدین ترتیب این کار یک منبع درآمد نیز ایجاد میکند. البته توجه داشته باشید که تحرک و فعالیتهای ورزشی قطعا برای بچهها سودمند است، اما بدین منظور به تعیین محل مورد نظر و وسایل - هر چند ابتدایی- نیاز است که در این خصوص هم انجمنهای محلی یا شورای محلات میتوانند نقش بسزایی داشته باشند.
حالا شما به این موارد، نوشتن شعر و داستان را هم اضافه کنید و بازدید از محلهای کاری و موزهها را هم بگنجانید. درست است که تا تعطیلات فرصت زیادی نمانده، ولی ما متخصص تصمیم گیریهای دقیقه نود هستیم، پس از همین حالا شهرداری، میراث فرهنگی، فرهنگسراها، منابع طبیعی و محیطزیست با هماهنگی آموزش و پرورش دست در دست هم بگذارند و برای بچههای جامعه همت کنند. بیگمان رها شدن تعداد زیادی از بچهها در کوچه و خیابان یا بیرون آمدن از یک کلاس و رفتن به کلاس بعدی نتیجه جالبی به همراه نخواهد داشت، زیرا اولی بچهها را بی بازده و دومی آنها را خسته میکند. پس برنامه ریزی کنید...
نظر شما