به گزارش قدس آنلاین به نقل از ساعت ۲۴ ، انجمنهای حزبی امریکا اینبار یک رویارویی جدید سیاسی را آشکار ساختند؛ نه بین چپ و راست، بلکه بین باز و بسته. دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان، با همان صراحت و ایجاز همیشگی در یک سوی این خط ایستاده و اعلام کرده است: «باور ما، امریکانیسم (امریکا گرایی) و نه گلوبالیسم (جهانیسازی) است.» در سوی دیگر این رویارویی سیاسی، شاخه برنی ساندرز در حزب دموکرات ایستاده است.
امریکا در این رویارویی و شکاف جدید سیاسی تنها نیست. در سراسر اروپا، شماری از سیاستمداران صاحب نام، به این ادبیات روی آوردهاند که دنیا جایی کثیف و تهدید آمیز است و ملتهای عاقل باید دیوارهایی ایجاد کنند تا از این تهدیدات دور بمانند. چنین گفتمانی باعث شده تا یک دولت فوق ناسیونالیست در مجارستان روی کار بیاید و یک دولت نیز در لهستان پیشنهاد دهد ترکیبی از بیگانه هراسی (مدل شبیه ترامپ) و نادیدهگیری هنجارهای قانون اساسی در جامعه به کار گرفته شود. احزاب پوپولیست و اقتدارگرای اروپا چه از جناح راست و چه از جناح چپ اکنون تقریبا دو برابر حمایتی را که در سال ۲۰۰۰ در اختیار داشتند، به دست آوردهاند. شماری از این احزاب در ۹ کشور اروپایی یا دولت را به دست گرفتهاند یا در ائتلاف حاکم مشارکت دارند. تاکنون، تصمیم بریتانیا مبنی بر خروج از اتحادیه اروپا، بزرگترین جایزه آنتی گلوبالیستها (مخالفان جهانی شدن) بوده است: رای ماه ژوئن انگلیسیها به ترک موفقترین باشگاه تجارت آزاد جهان ناشی از غریزه تنگ نظرانه رایدهندگان بود و احزاب جریان اصلی سیاست را به دو نیم تقسیم کرد.
اخبار مربوط به تقویت جایگاه مخالفان جهانی شدن، تقریبا جریانی روزانه پیدا کرده است. در ۲۶ جولای، دو مرد که ادعا میکردند با داعش بیعت کردهاند، گلوی یک کشیش کاتولیک ۸۵ ساله را در کلیسایی نزدیک روئن فرانسه پاره کردند. این، جدیدترین فقره از یک رشته جنایتهای تروریستی در فرانسه و آلمان بود. خطر این است که افزایش حس ناامنی منجر به پیروزیهای انتخاباتی بیشتر برای احزاب طرفدار دنیای بسته شود. این بزرگترین خطر برای جهان آزاد از زمان کمونیسم به این سو است. هیچ چیز به اندازه مقابله با این تهدید اهمیت ندارد.
دیوارهای بلندتر، کیفیت زندگی پایینتر
بیایید یادآوری کنیم چه چیزی در خطر است. سیستم چند بعدی نهادها، قوانین و ائتلافها، برای هفت دهه است که رونق و شکوفایی اقتصادی را در غرب پشتیبانی میکند. این سیستم بازسازی اروپای بعد از جنگ جهانی را ممکن ساخته، با متصل ساختن چین به اقتصاد جهانی دنیای بسته کمونیسم شوروی را منزوی نگاه داشته، و بیشترین کاهش فقر را در تاریخ رقم زده است.
دنیای «دیوار سازها» فقیرتر و خطرناکتر خواهد بود. اگر اروپا به چند تکه تقسیم شود و امریکا تا حد یک کشور انزوا طلب و گریزان از مسائل جهانی عقبنشینی کند، قدرتهای کمتر ملایم خلأ را پر خواهند کرد. دونالد ترامپ اخیرا به صراحت گفت که اگر متحدان امریکا در منطقه بالتیک (شمال اروپا) با تهدید روسیه روبرو شوند از آنها دفاع نخواهد کرد. اینگونه اظهارات بسیار غیر مسوولانه است. امریکا سوگند خورده که هر گونه حملهای علیه یکی از اعضای ائتلاف ناتو را حمله به کل اعضا قلمداد میکند. اگر ترامپ میتواند به یک معاهده بیاعتنا باشد، متحدان چگونه دوباره به امریکا اعتماد کنند؟ ترامپ حتی اگر انتخاب هم نشود، تا همین جای کار به بسیاری از دردسرسازان دنیا قوت قلب داده است. ولادیمیر پوتین از او حمایت میکند. حیرتانگیز اینکه ترامپ از روسها خواسته به هک کردن ایمیلهای دموکراتها ادامه دهند.
دیوار سازها، پیشاپیش آسیبهای جدی ایجاد کردهاند. بریتانیا به لطف خروج از اتحادیه اروپا، با چشمانداز رکود اقتصادی روبروست. اتحادیه اروپا نیز وضعیت متزلزلی دارد: اگر فرانسویها سال آینده به ریاستجمهوری مارین لوپن ناسیونالیست رای دهند و به دنبال بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شوند، احتمال فروپاشی اتحادیه اروپا بسیار قوت میگیرد. ترامپ همانطور که پول را از جیب مشتریان کازینوهای خود بیرون میکشد، اعتماد را نیز از دل نهادهای بینالمللی بیرون کشیده است. وقتی رییسجمهور احتمالی بزرگترین اقتصاد دنیا تهدید میکند که معاهدات تجاری جدید را بلوکه خواهد کرد، معاهدات فعلی را دور خواهد ریخت و حتی از سازمان تجارت جهانی خارج خواهد شد، هیچ شرکت و کمپانی خارجی نمیتواند با تعادل فکری و ثبات خاطر به سال ۲۰۱۷ نزدیک شود.
در دفاع از جهان باز
مقابله با دیوارسازها، نیازمند گفتمان قدرتمندتر، سیاستهای متهورانهتر، و تاکتیکهای هوشمندانهتر است. مدافعان نظم جهانی باز، میبایست مواضع خود را به شکلی صریحتر اعلام کنند. آنها باید به رایدهندگان یادآوری کنند چرا ناتو برای امریکا اهمیت دارد، چرا اتحادیه اروپا برای اروپا اهمیت دارد، چگونه تجارت آزاد و سیاست باز در مقابل خارجیها باعث غنی شدن جوامع میشود، و چرا جنگ با تروریسم نیازمند همکاری و مشارکت کارآمد است. بسیاری از دوستان جهانی شدن، در حال عقبنشینی هستند و زیر لب از “ناسیونالیسم مسوولانه “ سخن میگویند. فقط تعداد معدودی از سیاستمداران – مثل جاستین ترودو در کانادا و امانوئل مارکون در فرانسه- برای دفاع از دنیای باز، شجاعت کافی به خرج دادهاند. آنها که به چنین سیاستی معتقدند، باید برای تحقق آن بجنگند.
آنها همچنین باید آگاهی یابند که جهانی شدن، در کدام قسمتها به کار بیشتر نیاز دارد. تجارت، بازندههای بسیاری ایجاد میکند، و مهاجرت سریع میتواند جوامع را مختل کند. اما بهترین راه برای رسیدگی به این مسائل، ایجاد کردن موانع و دیوارهای حائل نیست. بلکه باید سیاستهایی شجاعانه اتخاذ کرد که ضمن حفظ منافع و مزایای نظم جهانی باز، عوارض جانبی و زیانآور آن را نیز مهار کرد. بگذارید کالاها و سرمایهگذاریها آزادانه در جریان باشند، اما شبکه تامین اجتماعی را نیز برای ایجاد فرصتهای جدید و در حمایت از آنها که مشاغل خود را از دست میدهند، تقویت کنید. برای مدیریت بهتر جریان مهاجرت، در زیرساختهای عمومی سرمایهگذاری کنید، اطمینان یابید مهاجران کار میکنند و قوانینی به کار بگیرید که سیل مهاجرت افراد را محدود کنند؛ همانطور که قوانین تجارت جهانی به کشورها اجازه میدهد سیل واردات را محدود کنند) . اما مدیریت جهانی شدن را مساوی با کنار گذاشتن جهانی شدن، قلمداد نکنید.
نظر شما