تحولات منطقه

۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۰
کد خبر: ۴۱۴۶۸۹

قدس آنلاین: خداوند هدایتگرانی را در نظر می گیرد و ابزار زبان را در اختیار آنان می گذارد. نتیجه این مقدمه عقلی این می شود که خداوند متعال برای اقوام دیگر امکان هدایتگری را قرار می دهد. چرا که وقتی آدم را خلق کرد، بشر برای هدایت شدن نیازمند به فرستادگان الهی با زبانی قابل فهم است.

راز ظهور انبیاء در خاور میانه
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، خداوند صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در اعصار مختلف برای هدایت انسان ها فرستاد تا به دور از شرک و گناه در کنار یکدیگر زندگی کنند و به عبادت خداوند متعال بپردازند؛ وقتی خوب توجه می کنیم این فرستادگان الهی عمدتا در منطقه خاورمیانه و اطراف آن حضور داشتند. برای بسیاری سوال است آیا فقط مردم این منطقه نیاز به هدایت داشتند؟ چرا خداوند پیامبران اش را در این خطه انتخاب کرد؟

این مباحث عمده پرسش هایی است که با حجت الاسلام دکتر حمید طباطبایی، استاد جامعه المصطفی (ص) العالمیه و پژوهشگر حوزه ادیان به بحث و گفت وگو گذاشته ایم که بخش نخست آن را می خوانید:

 

چرا همه پیامبران در منطقه خاورمیانه ظهور کردند، مگر فقط مردم این منطقه نیاز به هدایت داشتند؟

پاسخ به این پرسش نیازمند ارایه چند مقدمه است که اگر مخاطب از آن آگاهی یابد قطعا پاسخ خود را یافته است. مقدمه نخست پاسخی است به این سوال که: وقتی خداوند قومی را خلق کرد آیا امکان هدایت آنها را فراهم می کند یا خیر؟

 

به این سوال این گونه پاسخ می دهم: خداوند در قرآن کریم فرمود: «و لکل قوم هاد» ( و برای هر قومی هدایت گری است). خداوند نفرمود که برای هر قوم نبی یا پیامبر اولوالعزم می فرستد بلکه گفته هدایتگری را برایشان می فرستد. مثلا ابراهیم(ع) را می فرستد، ابراهیم(ع) نیز یاران و شاگردانی دارد که به عنوان هدایتگر شناخته می شوند.

 

در این بخش از بحث ممکن است برای برخی سوال شود که چه طور حضرت ابراهیم(ع) می تواند در اورشلیم شاگردی را تربیت کند که این فرد به کشور چین برود و با زبان چینی دست به هدایتگری مردمان آن سرزمین بزند؟

 

پاسخی که به این وجه از سوال داده می شود مقدمه دوم ما است. بدین بیان که پیامبران و اولیای الهی یا به عبارت بهتر حجت های الهی همگی به تمامی زبان ها تسلط دارند و هر وقت که بخواهند می توانند به آن زبان ها تکلم کنند. ما در روایات متعددی داریم که پیامبر(ص) به زبان های مختلف سخن می گفتند. امام رضا(ع) به زبان سانسکریت، یونانی و زبان های دیگر صحبت می کردند و زبان فارسی را با لهجه نیشابوری تکلم می کردند.

 

در روایت داریم که اباصلت از امام رضا علیه السلام سوال می کند چه طور می توانیم نشان امامت را بفهمیم؟ آن حضرت علیه السلام پاسخ می دهند: «آیا این سخن امیرالمومنین(ع) به تو نرسیده است که به ما فصل الخطاب داده شده است؟» اباصلت می پرسد: فصل الخطاب چیست؟ حضرت(ع) پاسخ می دهند: «فصل الخطاب یعنی دانستن همه زبان ها.»(۱)

لذا انبیا و اولیا نه تنها خودشان این قابلیت را داشتند، بلکه هرکسی که حجت الهی باشد می تواند این قابلیت را دارا باشد، حضرت سلیمان که زبان حیوانات را می دانست قطعا زبان های مختلف انسان ها را نیز می دانست.

 

بنابراین، از این حیث خداوند هدایتگرانی را در نظر می گیرد و ابزار زبان را در اختیار آنان می گذارد. نتیجه این مقدمه عقلی این می شود که خداوند متعال برای اقوام دیگر امکان هدایتگری را قرار می دهد. چرا که وقتی آدم را خلق کرد، بشر برای هدایت شدن نیازمند به فرستادگان الهی با زبانی قابل فهم است.

 

بحثی در اینجا میان برخی جامعه شناسان به ویژه جامعه شناسان غربی ایجاد شده آن است که می گویند اساس فطرت ادیان بر کفر است، یعنی آدمی از همان زمان تولد حتی چند میلیون سال قبل بر فطرت کفر متولد شده است و قرار نبوده تا سمت خدا برود و هدایت شود، چه تحلیلی در این رابطه وجود دارد؟

بله. این نظریه در بین جامعه شناسان ملحد وجود دارد اما جامعه شناسان خداباور اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان و .. این دیدگاه را رد می کنند و معتقدند تمام انسان ها بر فطرت توحید خلق شده اند چنان که شهید مطهری هم در آثار خود به این موضوع پرداخته است. اتفاقا در متون مقدس هندوییسم هم مفاهیم والای توحیدی وجود دارد، که همین نظریه را تایید می کند. گرچه در همین متون،‌ در عین حال معارف غیرتوحیدی نیز وجود دارد. در اوپانیشادها و متون مقدس هندوئیسم در عین این که سخن از بیش از دو هزار گونه خدا و بت وجود دارد، معارف توحیدی جالب توجهی نیز هست که دال بر سرچشمه توحیدی داشتن این کتاب ها و سپس در معرض تحریف قرارگرفتنشان است.

 

معارف واحد مشخص از انبیا یا کسانی که به خدا متصل بوده اند همواره دریافت و رواج یافته است و اگر موارد توحیدی در برخی آیین ها دیده می شود از همان حیث است اما این معارف به دلایل مختلف با معارف غیرتوحیدی مخلوط شده است به گونه ای که امروزه بعد از هزاران سال از سرآغاز بسیاری از این آیین ها فرایند تحریف آن ها قابل تحلیل و بررسی است.

 

بنابراین، به مرور زمان تغییراتی در این عقاید که اتفاقا ریشه های توحیدی هم دارند ایجاد شده است، پس مردمان سرزمین های دیگر به هر نحو دانسته یا نادانسته با این مفاهیم رو به رو بودند اما چرا قرآن اشاره ای به آنها نداشته است، از کجا بفهمیم که این آیین ها از کجا و چه طور آمده اند؟

خداوند در قرآن می فرماید «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ... » (و مسلما پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده‏ ايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكرده‏ ايم...) . در این آیه قرآن نیز اشاره می کند که لزومی ندارد تمام تاریخ بشر برای انسان بازگو شود. برخی بخش ها در قرآن تصریح شده و دلیل هم داشته است، قرآن کتاب هدایت است و یک سری ماجراهایی که تاثیر هدایتبخش دارد را بیان می کند، قرآن تاریخ را نمی گوید.

 

برخی نظر به آیه «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» به معنایی ظاهری باور دارند و حتی معتقدند یکایک نظریات علوم جدید اعم از تجربی و ریاضی و فیزیک و ... را باید در قرآن یافت. در حالی که این برداشت از این آیه کریمه صحیح نیست. قرآن دائره المعارف تاریخ یا علوم تجربی نیست. اگر قرار بود قرآن کل تاریخ را بیان کند تصور کنید که ما برای داستان انبیا، فقط باید شرح زندگی تاریخی یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر را می خواندیم. در این صورت با چه حجم عظیمی از اطلاعات روبه رو می شدیم که بسیاری از آن هم هیچ کاربردی در هدایت و زندگی بشر نداشت. پس اساسا قرآن کریم در مقام این نبوده که بخواهد تمام تاریخ بشر را ذکر کند تا اسامی یا جزئیات تاریخی پیامبران در همه اقوام را برای ما شرح و بسط دهد.


۱ . عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 251: یا اباصلت، اَنَا حُجّة اللّه عَلی خَلْقه و ما کان اللّه لِیتَّخذ حجّةً عَلی قومٍ و هُو لا یعرف لُغاتِهم اَو ما بلغتَ قول امیرالمؤمنین علیه السلام اوتینا فَصل الخَطاب فهل فَصل الخَطاب الاَّ معرفة اللُّغات؟

شبستان

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.