بیشتر مردم سعی می کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند، که آنها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می دانند؛ در صورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد، بلکه بیشتر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد. آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت و بی توجهی به امور مادی دنیا است.

قناعت، بخل ورزیدن و مصرف نکردن نیست!!

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، قناعت در لغت به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت به چیزی است که نصیب شخص می شود. در احادیث گاهی کلمه قناعت  به معنای مطلق رضایت  به کار رفته است. 
در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال می شود. صفت قناعت موجب می شود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و اضافه  بر آن را نطلبد. بنابراین می توان گفت قانع کسی است که به اندک بسنده می کند و ناخشنود نمی شود و به سهم خویش راضی است.
عقل سالم قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، بر می گزیند و آن را به سود شخص می داند. و از جمله آثاری که به دنبال دارد: بی نیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری می کند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبت  به جهان و نفس خود بیشتر می شود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه می کند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا می کند.
بنابراین روشن می گردد که قناعت جلوه ای از حالت و ملکه زهد است که در رفتار و سطح معیشت زندگی انسان پدید می آید و در واقع زندگی زاهدانه همان زندگی با قناعت ساده و به دور از آزمندی، رفاه زدگی، تجملگرایی و تنوع طلبی است.
امیر المومنین (علیه السلام) نیز قناعت را به زندگی ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است: "به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند؛ زیرا مومن به اندکی که کفایتش کند قناعت دارد".[5]
به طور کلی باید توجه داشت که قناعت، بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.

تفاوت قناعت با بخل:

قناعت، بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد

باید گفت که قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الاهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آن گاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری افراد نیازمند استفاده نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است، در حالی که بخل صفت رذیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.

هیچ کس از قناعت کار عزیز تر نیست!!

امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند تمام امور مومن را به خودش واگذار کرده، ولی به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند، مگر نمی بینی خداوند در این باره فرموده: «عزّت مخصوص خدا و رسول او و مومنان است»؟ بنابر این سزاوار است مومن همیشه با عزّت باشد و زیر بار ذلت نرود. (کافی، ج 5، ص 63) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شایسته نیست که مومن خود را ذلیل کند. (سید بن طاوس، الیقین، ص 336) بی گمان، یکی از چیزهایی که سبب عزّت و بزرگی انسان می شود و او را از ذلّت و خواری نجات می دهد قناعت است. امیر مومنان (ع) فرمود: هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 392) قناعت وسیله عزّت است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391) قناعت سبب عزّت و بی نیازی از مردم است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391)  قناعت پایدارترین عزّت است. (غرر الحکم و درر الکلم، ص 391)
کسی که به آنچه خدا برای او مقدّر کرده است راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوی آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد. و این درست بر خلاف دستورات اهل بیت علیهم السلام است. امام صادق علیه السلام فرمودند: چه زشت است برای مومن که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار و ذلیل کند. (کافی، ج 2، ص 139)

ذکر یک نکته:

نه فقر به خودی خود و بدون در نظر گرفتن ارزش های دینی، ارزش ذاتی دارد و نه ثروت و مالی که از راه حلال به دست آید مذموم است. فقر و غنا هر دو از ابزارهای امتحان الاهی اند که می توانند مایه پیشرفت و تعالی، و یا انحراف و انحطاط انسان واقع شوند. اکنون انسان اگر بخواهد در کار و تلاش دنیایی، گرفتار حرص و طمع نشود، باید اعتدال و میانه روی را سرلوحه برنامه هایش قرار دهد، میانه روی و اعتدال همان صفت پسندیده ای است که آموزه های دینی و عقل ما را به آن فرا می خواند. اگر انسان توانست در مقابل خواسته های نفسانی که وی را به حرص و طمع دعوت می کند که نتیجه اش طغیان و سرکشی است، مقاومت کند. به حد اعتدال خواهد رسید. در اعتدال و میانه روی، نه فقر است که انسان از آینده خود بیم ناک باشد، و نه طمع و خواسته های روز افزون که انسان را از یاد خدا غافل و از مسیر تعالی منحرف سازد. و این همان قناعتیاست که به رعایت آن در زندگی فراخوانده شدیم؛ یعنی اکتفا کردن به حد متعارف زندگی براساس معیارهای دینی، و پرهیز از تجمل گرایی، و دوری از شکوه و گلایه از وضعیت موجود.

خلاصه سخن اینکه:

بنابر این، انسان باید همیشه در زندگی اعتدال و میانه روی را از دست ندهد و قناعت را پیشه خود سازد، که در غیر این صورت، روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید.


منابع: 
سایت اندیشه قم 
سایت اسلام کوئیست 
کافی، ج 2 و ج 5

تبیان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.