قدس آنلاین- ۵ بهمن ۵۸، نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار میشود و بنی صدر، نامزد ظاهراً مستقل انتخابات، در رقابت با نامزدهای حزب جمهوری و نهضت آزادی و جبهه ملی و... و با اخذ بیش از ۷۵ درصد آرا، برگزیده مطلق آرای مردم انقلابی ایران میشود. امام خمینی(ره)، ۱۰ سال بعد، یعنی در نامه فروردین ۶۸ به آیت الله منتظری، رسماً اعلام میکنند که از همان ابتدا و پیش از فرایند انتخابات و در حالی که همگان بنی صدر را یک اقتصاددان انقلابی و در خط امام میدانستند، به انحراف وی وقوف داشتهاند و با قسم جلاله تأکید میکنند که «والله من هیچ گاه به بنی صدر رأی ندادم». بنی صدری که رأیش را از مردم گرفته است و تنفیذ رأیش را از امام مردم، در کمتر از یک سال حاکمیتش، تا میتواند به کشور ضربه میزند، از تحریک و تشویق صدام حسین برای حمله نظامی به ایران (طبق مستندات متعدد فرماندهان وقت سپاه و اظهارات امثال کیانوری، دبیر کل حزب توده) تا عاملیت اصلی در سقوط خرمشهر و سرویس دادنهای اطلاعاتی متعدد به آمریکاییها (طبق اسناد منتشر شده از لانه جاسوسی). در تمامی این دوران سخت و عبرت انگیز، نیروهای انقلابی همچون بهشتی و خامنهای و هاشمی رفسنجانی، مظلومانه مقابل عملکردهای نادرست بنی صدر میایستند و به دلیل این ایستادگی، در میان فضاسازی رسانهای سنگین یاران بنی صدر، بشدت و با بدترین ادبیات تخریب و تکفیر میشوند. با اینکه اسناد نشان میدهند امام امت بر مبنای شناخت نافذ و دقیق خود، از همان ابتدا بنی صدر را شناختهاند و با وجود اینکه قانوناً و شرعاً این حق را داشتهاند که نظر تخصصی خود را در تنفیذ و یا در تمامی این دوران اعمال کنند، اما تنها زمانی امام، رسماً در مورد بنی صدر اعلام موضع شفاف میکنند که وی از کشور گریخته است و نمایندگان مجلس رأی به بی کفایتی سیاسی وی داده اند! چرا؟
۳۴ سال پس از تجربه ابتدای انقلاب و در آذر سال ۹۲، توافق ژنو بر سر برنامه هستهای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ۱+۵ در سوئیس امضا شد که مشخصاً از سمت دولت ایران، با هدف از بین رفتن تحریمهای ظالمانه آمریکاییها علیه ملت ایران برنامه ریزی شده بود. کمتر از دو سال بعد هم، در تیر ۱۳۹۴ با امضای توافق جامع اقدام مشترک (برجام)، عملاً طرفین پذیرفتند که در قبال سالهای متمادی تعلیق و تعطیلی بخشهای اصلی برنامه صلح آمیز ایران، بخش قابل توجهی از تحریمها نیز تعلیق گردد. اسناد و مستندات متعدد و قابل دسترس زیادی نشان میدهد که رهبر انقلاب از همان ابتدا هم امیدی به ثمر بخشی این مذاکرات نداشتند و بر مبنای شناخت نافذ و دقیق خود، بارها و بارها پیش از امضای ژنو و برجام این مضمون را تکرار کردند که «نباید به طرف مقابل اعتماد کرد، به لبخند او نباید فریب خورد، به وعده نقدی که میدهد ــ وعده نقد، نه عمل نقد ــ نباید اعتماد کرد؛ [چون] وقتی خرش از پل گذشت، برمیگردد و به ریش شما میخندد»! داستان البته تنها در اینجا تمام نمیشود، رهبر انقلاب، با آنکه قانوناً و شرعاً میتوانند در تمامی این دوران مانع ادامه مذاکراتی شوند که میدانند در ادامه آن منفعتی برای ایران وجود ندارد، اما باز هم مذاکره مشروط را میپذیرند و هنوز هم با وجود اینکه دهها سال تجربه و داده به ایشان میگوید که اعتمادی به اروپاییها هم نیست، (و اساساً برجام بدون آمریکا بیشتر به یک طنز شبیه است) اما رسماً دستوری برای خروج از برجام ندادهاند. چرا؟ راز داستان در این است که «ولایت فقیه»؛ پایههای نظری و عملی حاکمیت را عمیقاً بر «آگاهی» و «رشد» عمومی مردم و نخبگان جامعه بنا میکند و از همین رواست که به «رشد محوری» و «جمهوریت»، نه از باب یک نیازمقطعی و استحباب، بلکه به عنوان یک «دال مرکزی» و یک ستون محوری ملتزم است. ولی فقیه ملتزم است که ظرفیت فکری مردم را به صورت مستمر رصد کند و با هر فراز و فرودی در این ظرفیت اجتماعی، تصمیمات خود را نیز با هدف حفط و تقویت این سرمایه اجتماعی بروز کند. پس جای تعجبی نیست اگر امام، فسادی با عرض و طول بنی صدر را در صدر حاکمیت بپذیرد به این قیمت که خود مردم به این آگاهی برسند که شاخص فساد و صلاح چیست (که همین گونه هم شد) و تعجبی ندارد که رهبر انقلاب، قفل و عقبگرد را بر دستاوردهای هستهای ایران (حداقل در یک مقطع موقت زمانی) بپذیرند، به این قیمت که قفلهای ذهنی چنبره زده بر ذهن نخبگان و برخی از مردم بتدریج گشوده شود. چرا که این خود آگاهی، ارزشی دهها برابر تأسیسات هستهای و مانند اینها داشته و خواهد داشت. امیدوارم تجربه برجام هم به عاقبت خوش تجربه بنی صدر ختم شود.
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۸
کد خبر: 600652
ولی فقیه ملتزم است که ظرفیت فکری مردم را به صورت مستمر رصد کند و با هر فراز و فرودی در این ظرفیت اجتماعی، تصمیمات خود را نیز با هدف حفط و تقویت این سرمایه اجتماعی بروز کند.
منبع: روزنامه قدس
نظر شما