یعنی اگر معنای حماسه و مجاهدت درست منتقل نشود تنها یک معنا باقی میماند که همه پیکره روایت ناقص و غیر هنرمندانه را زیر میگیرد و نابود میکند و آن معنا «منتگذاری» است. منتگذاری مضمونی است که شاید در نیت مؤلف نباشد، ولی به خاطر ضعف بیان و عدم طراحی درست شاکله اثر هنری، این مضمون بر سایر مضامین میچربد و هر اثری را مال خود میکند. روایت ناهشیار رنج و دشواری ما را در موقعیت آنان که رنج بردهاند قرار نمیدهد، بلکه ما را در جایگاه کسانی که برخی برایمان رنج کشیدهاند قرار میدهد و این گونه است اثر هنری و رسانهای ناپخته، مضمونی جز منتگذاری را منتقل نمیکند.
اگر اثر هنرمندانه، رشید و جدی باشد، ما در موقعیت آنان که دشواریها و رنجها را متحمل شدند قرار میگیریم و در نهایت با این همذات پنداری به آگاهی تاریخی میرسیم و به آنان افتخار میکنیم و با آنان همعهد و همزمان میشویم و این همعهدی نتیجه اثر هنری رشید است.
اما اثر ناپخته و عجول از هنرمند ناوارد نمیتواند ما را به زمان واقعه ببرد و با ما از زمانی دیگر گفتوگو میکند و رنجها را به رخ ما میکشد و به اصطلاح عوامانه در چشم ما فرو میکند، نتیجه این رویکرد، گریز از عهد است و این نوع آثار هنری و رسانهای ما را هرچه بیشتر از عهد با مجاهدان و شهیدان دور میکنند. ما از تکرار بیهنرانه حرف خسته میشویم و از قیافه منت گذارانه اثر میرنجیم. این گونه است که آثار ناکامل و خام به ضد خود تبدیل میشوند.
ضرورتی ندارد این روایت مربوط به واقعهای دور باشد، حتی در روایت حماسههای نزدیک انقلاب اسلامی هم ماجرا همین است. آنان که به هر طریق در این وادی میکوشند باید بسیار هشیار باشند و بکوشند تا با تحلیل درست و اطلاعات کامل و با هنرمندی تمام روایت کنند وگرنه به عنوان راوی با منتگذاری اجر واقعه را از بین میبرند و با ایجاد صدای تهی از معنای اصیل به غوغا و در نتیجه نشنیده ماندن واقعهها کمک میکنند. راه نجات این است که هنرمند باید با مجاهدان و شهیدان همعهد و همزمان شود تا بتواند غیرمتبخترانه و صمیمی و دقیق روایت کند و روایت او روایت نعمت باشد که مخاطب را به موضوع شکرگزاری میرساند نه حکایت منت که سبب کفران بیشتر مخاطب میشود.
انتهای پیام/
نظر شما