به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج در چنین روزی در سال ۱۲۷۶چشم به جهان گشود، وی بنیانگذار شعر نوین و ملقب به پدر شعر نو فارسی است، او در سالهایی که فضای شعر در رکود و سکون بود، با سرودن اشعاری متفاوت، به شیوه و سبکی نوین، انقلابی در ادبیات ایجاد کرد، به گونه ای که تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید و پس از آن نیز پیروانش به تبعیت از او شعر را وارد صحنه تازهای کردند.
حتی میتوان گفت امروز بسیاری از جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار انقلاب و تحولی است که نیما نوآور آن بود. اما سؤال اینجاست که چرا شاعران جوان کمتر تحت تأثیر اویند و به تبعیت از او شعر میسرایند و نکته مهمتر این که چرا اقبال مخاطبان به ویژه نسل جوانتر نیز به اشعار نیما کمتر از پیروانش است. «مصطفی علیپور» شاعر و پژوهشگر به این سؤالات پاسخ میدهد و از دلایل کم توجهی شاعران و مخاطبان نسبت به شعر نیما میگوید که مشروح آن را در ادامه خواهید خواند.
علیپور در ابتدای سخنان خود میگوید: به عنوان کسی که سالها معلمی شعر کردم و با نسل جوان و سلوک شعری آنها آشنا هستم؛ شاید بتوان برای این مسئله دو علت را در نظر گرفت. نخست اینکه نسل جوان ما در امر نوشتن اصولاً قدری مسامحهگر و آسانگیر است و سعی میکند همه چیز را به سادگی بگیرد و مسیر را کوتاهتر انتخاب کند. البته این مسئله نیز ناشی از تعریف نادرست و غلطی است که اصولاً از ذات و ادبیت شعر دارد.
عنصر تخیل تنها یکی از وجوه ادبیت شعر است
وی ادامه میدهد: بر همین اساس شاعران امروز تصور میکنند تخیل اساسیترین عنصر شعر است و این که یک سطری را بنویسند و چندین عنصر تصویری و زیبایی شناسی در آن باشد حتماً تبدیل به شعر میشود اما به گمان من اصلاً اینطور نیست. نیما در هیچ بخش از تئوری و نظریههایش که میتوان گفت اگر بالاتر از شعرهایش نایستد اما تنه به تنه شعرهایش مطرح است، به چنین نکتهای اشاره نکرده است. بلکه نگاهی که نیما به ادبیت و ذات شعر دارد چیز دیگری است و عنصر تخیل تنها یکی از وجوه ادبیت شعر است. در واقع شعر را باید در جای دیگری جستوجو کرد، اما این چیزی است که بخش قابل توجهی از ذهن شاعران جوان ما را درگیر کرده، در غیر این صورت شاعران کارکشتهتر و کسانی که به نوعی به مکتب دوره نیما نزدیکتر هستند و نگاه کلاسیک تری به شعر و دوره نیما دارند به سمت آنچه شعر بیوزن خوانده میشود نمیروند و یا آثاری را خلق میکنند که از سطح شعر جوان امروز بالاتر است.
شاعران جوان سهلگیرند و نوشتن شعر نیمایی دشوار
به گفته علی پور، میتوان اینطور استنباط کرد که شاعران جوان در وهله اول آسانگیرند و نکته دوم این است که اصولاً آنها تعریف نادرستی از شعر دارند. شاید بتوان به یک نکته دیگر هم اشاره کرد که نوشتن شعر نیما اصولاً کار بسیار دشواری است. توجه کنید برای اولین بار بود که در تاریخ ادب فارسی یک فرم و ساختار تازه و معماری و مهندسی در شعر فارسی اتفاق میافتد که از یک سو به لحاظ ریتم و موسیقی و وزن ریشه در سنت دارد و از سویی دیگر در نگاه، فکر و جهان بینی ریشه در مدرنیزم دارد.
این پژوهشگر میافزاید: این چیزی است که شاعران جوان ما نمیتوانند آن را بفهمند و اصولاً جهانبینی و سنت برایشان مهم نیست. عمده اینها در عمرشان حتی یک دو بیتی از منظر حفظ ضرورتها به اقتضائات وزنی هم نتوانستند بنویسند. یک بخشی از این مسئله ناتوانی شاعران جوان یا کسانی است که چنین رویکردی دارند. نکته مهم دیگر این است که نیما مانند همه شاعران بزرگ بومی و جهانی برای شعر «زبان» قائل است. واقعیت این است که شاعر خلاق، شاعری است که برای شعرش زبان تولید میکند نه این که بر پایه عناصر نثر معیار شعر بنویسد. این که کار سخت و مهمی نیست! شما میتوانید ساختار نثر معیار، دانشگاهی یا محاورهای را بدون اینکه هیچ یک از عناصر زیبایی شناسی و زبانی را به آن اضافه کنید در بستری از تخیل و پیچیدگیهای ذهنی خیال انگیز بریزید و فکر کنید شعر نوشتهاید!
وی ادامه میدهد: تمام تلاش نیما تولید زبان شعر بوده است. به طور مثال ببینید که قدرت نظامی در نحو و واژهسازی چقدر شگفتانگیز است، او که برای بیان روایتهایش واژه کم نداشته اما دست به واژهسازی میزند و ببینید که نیما چقدر تحت تأثیر اوست، یا حتی از نظر ساختاری چقدر متأثر از مولاناست.
زبان شعر از فردیت خلاق شاعر میآید
به گفته این پژوهشگر شاعران امروز ما که محور پرسش شما هستند اصلاً مطالعه ندارند و فکر میکنند شعر مشتی احساسات و تخیل است و اغلب شبیه یکدیگر مینویسند. در حالی که زبان شعر است که در واقع از فردیت خلاق شاعر میآید و سبک شخصی به شاعر میدهد. اما وقتی همه بر پایه نثر معیار مینویسند یعنی مرجع زبانی شعر این دوستان شبیه هم است و همه شبیه هم خواهند شد، چرا که زبان عمدهترین ممیزه شاعران به لحاظ ادبیت و سبکی زبان است که از آن غافلند.
علیپور درباره رویکرد مخاطبان علاقمند به شعر نو و اشعار نیما میگوید: واقعیت این است که نیما شعر دیرفهم و دیریابی دارد، مانند بسیاری از شاعران بزرگ ما که اشعارشان به راحتی فهم نمیشود. نیما برای تولید زبان شعر تعمد داشته است. شما قطعات نیما را با نیماییهای او مقایسه کنید. قطعاتش به مراتب سادهتر است و روایتهای کوتاهی که نیما دارد در سادگی شگفتانگیز است. مانند داستان «عبدالله طاهر و کنیزک» که دقیقاً بازآفرینی نوروزنامه خیام است و در سادگی مثال زدنی است اما وقتی وارد حوزه شعر نیمایی میشود نیما دیگر آنجا در جستوجوی زبان خودش است که کار بسیار دشواری است.
مسیری که نیما برای شاعران پس از خود هموار کرد
وی میگوید: اگر می بینید که زبان شاعران بعد از او سادهتر و روانتر است، به این دلیل بوده که این مسیر را نیما هموار کرده است. من معتقدم اگر جای نیما و یکی از شاگردانش عوض میشد با استعداد و خلاقیتی که از او سراغ داریم قطعاً از همه اینها موفقتر بود. نباید این را فراموش کرد که نیما در جستوجوی زبانی بود که غیرقابل تقلید باشد و هرکس هم که از او تقلید میکند تحت تأثیر اوست. «مرگ رنگ» سپهری تحت تأثیر نیماست، یا به گفته شاملو او تحت تأثیر زبان نیماست، اخوان هم همینطور و هرکسی که تلاش میکند مانند نیما بنویسد به دلیل عنصر استقلال و فردیتی که نیما دارد، زیر سایه او قرار میگیرد. در حالی که شبیه شاملو و اخوان نوشتن بسیار باب شده است اما کمتر شاعری داریم که شبیه نیما بنویسد زیرا شبیه او نوشتن کار بسیار دشواری است و فردیت نیما صد در صدی است.
علی پور در بخش دیگری از توضیحاتش با اشاره به این که نیما در تولید ابهام، تعمد دارد، میگوید: منظور از ابهام امور پیچیده و سطحی زبان نیست که چند لغت سخت و نشانههای ریاضی و موسیقی را به خواننده عادی تحمیل کند، بلکه ابهام در ذات شعر نیماست یعنی ظرفیت حداکثری به شعرش میدهد و بقول دکتر شفیعی کدکنی با ابهامی که در ذات شعر ایجاد میکند شبکههای غایب معنا تولید میکند و به نظر من به عدد و شمار مخاطبان نیما میتوانیم از شعرش تأویل به دست بیاوریم و همین است که شعر او را ماندگار میکند. اما امروز شعر گفتن از تولید به مصرف شده است و شاعر همان مفهومی را که مد نظر خودش است، به خواننده انتقال میدهد. در حالی که حتی برخی از اشعار نیما شبیه غزلیات حافظ است و هربار خواننده از آن دریافت تازهای میکند.
متر و معیار توانایی شاعران سرودن شعر نیمایی است
وی در پاسخ به این سؤال که شعر امروز تا چه حد تحت تأثیر شعر نیماست، با لبخندی میگوید: خیلی نیست! اما من بارها گفتهام متر و معیار توانایی شاعران سرودن شعر نیمایی است. شاعری که نمیتواند شعر نیمایی بنویسد به گمان من اصلاً نمیتواند شعر بنویسد که البته برخی به خاطر این دیدگاه به من حمله هم کردند. متأسفانه وضعیت ناامیدکننده است اما با این حال بین شاعران پیرو نیما نمیتوانید دو شعر پیدا کنید که شبیه او باشد. من نگران نیستم که چرا تعداد شاعران نیمایی ما کم است، زیرا ورود به این حیطه کار دشواری است. جایی از اخوان مطلبی خواندم که اواخر عمرش در پاسخ به اینکه چرا شعر نیمایی نمینویسد گفته نیمایی نوشتن ذهن جوان و خلاق میخواهد. اتفاقاً بسیاری از شاگردان نسل دوم به بعد هم دیگر نیمایی نمینویسند و برایشان کار دشواری است اما پیروان نیما همچون زنده یاد قیصر امین پور یا سیدحسن حسینی که اینگونه مینوشتند اتفاقاً اشعار خوبی دارند و کارنامه مستقلی برای خودشان درست کردهاند.
علیپور در پایان میگوید: شاعران امروز کمتر پیرو شعر نیما هستند و حتی بسیاری از آنها نظریات نیما را هم نخواندهاند که اگر بخواهند نوآوری هم داشته باشند باید با چه سبک و سیاقی باشد. اما اخیراً نهضتی میان شاعران جوان شروع شده که شعر نیمایی را جزو تجربیاتشان قرار میدهند که این امیدوارکننده است. اما در مجموع جای نگرانی نیست، به دلیل اینکه نوشتن شعر نیمایی دشوار است که بتوان همه ظرفیتهای شعر را در آن رعایت کرد بنابراین طبیعی است که به آن سمت نمیروند.
انتهای پیام/
نظر شما