تحولات لبنان و فلسطین

هنگامی که شاه اسماعیل یکم در شهریور سال ۸۹۳ خورشیدی، در نبرد چالدران شکست خورد و بخش‌هایی از شمال‌غربی ایران به دست عثمانی‌ها افتاد، ازبک‌ها به طمع تصرف نواحی شمال شرقی خراسان، دست به حملات گسترده‌ای زدند.

علی‌سلطان؛ مدافع حرم شاه ‌خراسان

این وضعیت، در پی مرگ شاه اسماعیل و به سلطنت رسیدن فرزند خردسالش، شاه تهماسب یکم بدتر شد. ازبک‌ها به طور مداوم مرزهای خراسان را درمی‌نوردیدند و توانسته بودند تا حدود مرو را به تصرف خود دربیاورند و دست به تهدید مشهد بزنند؛ شهری که چند سال پیش با همت شاه اسماعیل از دست مهاجمان ازبک نجات یافته ‌بود. به دلیل این وضعیت، رفت و آمد زائران با مشکلات فراوان روبه‌رو و شرایط زندگی مجاوران حرم رضوی، سخت و غیرقابل تحمل شد. با این حال، شاه تهماسب به دلیل درگیری با عثمانی‌ها، قادر به انجام اقدام جدی علیه ازبکان نبود. این وضعیت تا حدود سال ۹۱۵ خورشیدی ادامه داشت.

قرعه به نام علی‌سلطان افتاد
با فرارسیدن سال ۹۱۵ خورشیدی، تکاپوی ازبکان برای اشغال خراسان بیشتر شد؛ شاه تهماسب که در حال فراهم آوردن مقدمات انعقاد پیمان صلح با عثمانی‌ها بود، تصمیم گرفت سپاهی را به فرماندهی یکی از سردارانش، برای عقب راندن ازبک‌ها و نجات زائران و مجاوران حرم رضوی از آزارهای مداوم آن‌ها گسیل کند. قرعه انجام این مأموریت به نام یکی از سرداران شجاع ایران وابسته به ایل ذوالقدر (از طوایف قزلباش) به نام «تاتی‌ اوغلی»، مشهور به «علی‌سلطان» افتاد و او برای عقب راندن ازبکان راهی خراسان شد. طبق روایت حسن‌بیک روملو در کتاب «احسن ‌التواریخ»، علی‌سلطان در رأس قشون ایران به سرعت خود را به خراسان رساند و بدون مقدمه به نیروهای ازبک که در نزدیکی مشهد مستقر بودند، حمله کرد. شجاعت سربازان ایرانی موجب شد با وجود کم بودن تعداد آن‌ها نسبت به دشمن، موفق به تار و مار کردن نیروهای اشغالگر شوند. خبر این پیروزی در شهر مشهد، موجی از شادی و شعف به وجود آورد و علی‌سلطان و یارانش در میان استقبال پرشور زائران و مجاوران وارد مشهدالرضا(ع) شدند. 

دفاع کامل؛ از شرق تا غرب
علی‌سلطان زیاد در مشهد توقف نکرد. با ورود شاه تهماسب به این شهر و دستور او مبنی بر بیرون راندن ازبکان از دیگر مناطق خراسان، علی‌سلطان و یارانش روانه میدان نبرد شدند. آن‌ها در نخستین حمله، هجوم ازبکان به نواحی اطراف خواف را سرکوب و آن‌ها را تا نزدیکی مرو تعقیب نمودند و ازبکان از بیم حمله سنگین ارتش ایرانی، از این منطقه نیز عقب‌نشینی کردند و به این ترتیب، آرامش و امنیت در نواحی شرقی خراسان برقرار شد. 
علی‌سلطان بلافاصله مأموریت یافت که این اقدام را برای نواحی غربی نیز انجام دهد. سپاه ایران به فرماندهی او، خود را به منطقه استرآباد که مورد هجوم ترکمانان واقع شده ‌بود، رساند و توانست آرامش را به آن ناحیه نیز بازگرداند. از این زمان به بعد، علی‌سلطان مدتی را به عنوان حاکم شیراز، بر فارس حکومت کرد. تا اینکه دوباره در سال ۹۳۷ خورشیدی، مأموریت یافت شهر قندهار را از دست نیروهای هندی که آن را اشغال کرده‌ بودند، آزاد کند. علی‌سلطان به همراه ارتش ایران، ابتدا خود را به خراسان و شهر مشهد رساند و پس از زیارت بارگاه منور رضوی، به سوی محل مأموریت خود حرکت کرد.

آخرین نبرد
با رسیدن نیروهای ایران به قندهار، حاکم هندی شهر دروازه‌ها را بست و به قلعه‌بانی مشغول شد. به دستور علی‌سلطان شهر به محاصره نیروهای ایرانی درآمد و این محاصره حدود ۶ماه به طول انجامید؛ سرانجام با کمک تعدادی از اهالی شهر و تدبیر علی‌سلطان، بخشی از باروی شهر خراب شد و نیروهای ایران به داخل قندهار راه پیدا کردند و توانستند شهر را از اشغال نیروهای هندی نجات دهند؛ اما در وسط معرکه نبرد، علی‌سلطان که مانند همیشه در خط اول جبهه به هدایت نیروها و جنگ مشغول بود، هدف تیری قرار گرفت و بر زمین افتاد. 
او بر اثر جراحت ناشی از همین تیر، دار فانی را وداع گفت. پسر بزرگ وی، ولی‌سلطان طبق وصیت پدر، پیکر او را با احترام تمام به مشهد انتقال داد و پس از تشییعی باشکوه که در آن جمع زیادی از زائران و مجاوران نیز حضور داشتند، در حرم رضوی به خاک سپرد.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.