از بچگی فولاد سرد را در آغوش گرفت تا آن دَم که نفسی داشت. دستان او به فولاد چسبیده بود اما دل و روحش حسین(ع) را محکم بغل کرده بود. وقتی ۹سال داشت برای خودش علم برنجی کوچکی داشت و وقتی در ۷۷سالگی چشم از جهان فروبست، صاحب یکی از بزرگترین جریدههای عزاداری امام حسین(ع) بود.
علامتی که برای پیام سوگواری سالها به دوش کشید و با آن میدانداری هیئت کرد. خیابانهای شهر هم زور بازوی غلامحسین را به خود دیدهاند و هم با حسینی بودنش آشنا هستند. او بارها علم بزرگ را در خیابانهای منتهی به حرم مطهر رضوی به دوش کشیده است، همین ارادت هم از او شاهحسین ساخته است، مردی که علم عزاداری امام حسین(ع) را با عشق ساخت و در واپسین روزهای عمرش تقدیم موزه آستان قدس رضوی کرد.
بچههای شاهحسین دور علم جمع میشوند
«این علم باشد حقیر اما حسین بن علی(ع) / میپذیرد از غلامش چونکه مصباح الهداست» این نذر شاهحسین برای امام حسین(ع) است. او که در تمام عمر سعی کرد بر شکوه و جلوه این علم سوگواری بیفزاید تا به بهترین شکل سوگواری حسین(ع) و اهل بیت(ع) او را منتقل کند. پرهای رنگارنگ این علم زیبا در پیشگاه حاضران سر فرود میآورند، بر گوشه و کنارش نقش فانوس و شیر به چشم میآید و بر گلدانهایش گلهای مصنوعی گذاشته شده است. فرزندان مرحوم غلامحسین غیور مرادی به رسم سالهای قبل در دهه اول محرم خود را به موزه رساندهاند تا علم را نظافت کنند و گرد و خاکش را بگیرند. از ۱۰ فرزند شاهحسین چهار پسر و سه دختر در قید حیات هستند و در دهه اول پای علم دور هم جمع میشوند.
اثری به وسعت ایران
محمدآقا که سومین پسر مرحوم شاهحسین است، میگوید: «آن طور که نقل شده پدرم از همان کودکی دوست داشتند این فضا و علمگردانی را در میان جمع خودشان رونق بخشند. به همین خاطر از سن جوانی ساخت علمی را شروع کردند که بعداً در نوع خودش یکی از خاصها بود».
تکهتکه این علم زیبا از نقاط مختلف ایران جمعآوری شده و از پایهگذاری چارچوب فولادی تا تکمیل آن حدود ۶۰ سال سپری شده است. محمدآقا میگوید: «پدرم راننده کامیون بودند، از اصفهان گرفته تا تهران و بقیه نقاط ایران فانوس، شیر، گلدسته و... را تهیه و بر علم اضافه میکردند. به حدی بر حجم و وزن این علم اضافه شده بود که بعداً آن را به جای یک نفر سه نفر حرکت میدادند و بعدتر هم پنج نفر، البته نفرات باید همقد میبودند».
سلام با علم در صحن عتیق
شاهحسین عاشق ظهر عاشورا بود، آن زمان که هیئتها با علمها وارد صحن عتیق (انقلاب اسلامی فعلی) میشدند، هر هیئت وارد میشد بزرگترها در وسط صحن علمگردانی میکردند. شاهحسین با زور بازویش میدانداری هیئت «منتظرین قائم آل محمد(عج) بنیهاشمی» را انجام میداد و با علم، سلام پایان علمکشی را میداد. دوست داشت برای عزاداری امام حسین(ع) جلوههای سوگواری را نمایش دهد.
محمد غیورمرادی میگوید: «وقتی ورود علمها به داخل حرم مطهر رضوی ممنوع شد، مرحوم شاهحسین خیلی ناراحت بود، انگار یک چیزی از او گرفته بودند. علم با هیئت منتظرین قائم آل محمد(عج) بنیهاشمی حمل میشد اما بعدتر به واسطه خاص بودن و جلالی که داشت به هیئتهای مختلف برده میشد».
عزاداریهایم قبول شد
مرحوم شاهحسین دست به آچار بوده و بیشتر کارهای علم را خودش انجام میداده است، معمولاً در روزهایی غیر از محرم و صفر هم برای این علامت سوگواری وقت میگذاشته و سعی داشته است روز به روز درخشش و زیبایی آن بیشتر شود. به قول محمدآقا روزی رسید که انگار همه عزاداریهای شاهحسین مورد قبول واقع شده بود. یکی از دوستان شاهحسین که خادم حرم مطهر رضوی بود پیشنهاد اهدای علم به موزه را داد. علمی بزرگ که نظیرش در مشهد نبود و هر عزادار و بچه هیئتیاش دوست داشت آن را به دوش بکشد.
محمد غیورمرادی میگوید: «وقتی پیشنهاد رسید اول مرحوم شاهحسین مردد شد اما بعداً به خودش آمد و گفت چه بهتر از این؟ علم قرار است در کنار مضجع نورانی حضرت رضا(ع) قرار بگیرد. فکر میکرد این همه سال علمکشی و عزاداری هم از سوی امام حسین(ع) و هم حضرت رضا(ع) مورد قبول واقع شده است. خانواده هم همین حس را داشتیم و خوشحال بودیم. سال ۱۳۸۶ علم را به موزه منتقل کردیم و یک سال بعد هم پدر فوت شدند».
او میگوید: «خیلی خوب شد، قرار بود در حسینیه باشد که یک عده معدودی آن را ببینند اما به حرم مطهر رضوی منتقل شد که هر روز هزاران نفر آن را میبینند».
پول خودرو هزینه خرید شیرهای برنزی شد
علم چشمنواز به جا مانده از میدانداریهای غلامحسین غیورمرادی که حدود ۱۷سال است در موزه حرم مطهر نگهداری میشود، پر زرق و برق است، علمی که هیچ شباهتی به چارچوب فولادی ۷۰ سال پیش ندارد، حاج غلامحسین مانند یک عزیزکرده در این سالها به فکر علم بوده و حسابی به آن رسیده است.
در یک سوی آن شیرهای برنجی خودنمایی میکنند و سمت دیگرش نقرهکوبها و زرکوبها به چشم آدم برق میزنند. آن قدر بزرگ و پرطمطراق است که برای انتقال به موزه مرکزی در زمان علمبرداری پنج مرد چهارشانه زیر علم را میگرفتند تا چند متری حملش کنند.
این زیبایی و شکوه نتیجه زحمت غلامحسین غیور است که در طول دوران حیاتش تصمیم گرفته بود هر سال بخشی از درآمدش را برای تکمیل کردن و پر و بال دادن به علم هزینه کند. خاطرهای ماندگار از غلامحسین غیورمرادی در ذهن فرزندان و اطرافیانش باقی مانده است. روزی راننده کامیون جادهها به راه میزند تا راهی شهرستان شود و یک خودرو سواری بخرد، اما داستان برای او عوض میشود، حاج غلامحسین در این مسیر با دو شیر برنزی مواجه میشود که جان میدهد برای زیباییبخشی به علم بزرگ او. هر چه در چنته دارد میگذارد برای خرید دو شیر و بدون اینکه چهارچرخی خریده باشد به مشهد برمیگردد.
شاهحسین به جای غلامحسین
«یاعلی، یاعلی، یاعلی...» نوای یاعلی(ع) در میان خیل عزاداران که همراه علم بزرگ هیئت هستند به گوش میرسد، این ذکر را نخستین بار کسی که علم را به دوش میکشد بر زبان میآورد، به این معنی که وقتش رسیده تا جای خود را به علمبردار دیگری بدهد. از اهالی هیئت حاج غلامحسین غیور کمتر کسی به خاطر دارد که او در حال حمل علم، درخواست تعویض جای خودش را با کسی داشته باشد.
حاج غلامحسین قوی بود و تنومند و علم فولادی را با آن وزن و متعلقات به راحتی به دوش میکشید. همین قدرت او سبب شده بود بچههای هیئت به او لقب شاهحسین علمدار بدهند، از آن روزها بود که راننده کامیون جادهها را به جای غلامحسین، شاهحسین صدا میزدند. مردی که دلداده حسین(ع) بود.
نظر شما