این شب شعر که با هدف یادمان شهدای مدافع حرم به همت مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی و با حضور شاعران برجسته آیینی برگزار شد، تا در روزهای سوگ اهل بیت(ع) با حضور شاعران برجسته کشور و با شعرخوانی شاعرانی چون سعید بیابانکی، حمیدرضا شکارسری، حامد عسکری، غلامرضا طریقی، هادی منوری، غلامرضا شکوهی، ابوطالب مظفری، احمد شهریار، محمدمهدی سیار، پونه نکویی و... در جوار بارگاه ملکوتی علی بن موسیالرضا(ع) با کاروان نینوا همراه شود.
در شب شعر «لشگر عشاق» حمیدرضا شکارسری اولین شاعری بود که در جایگاه حاضر شد و چند قطعه شعر خواند:
عاشقان مثل شمع آب شدند/ تا که مضمون آفتاب شدند
سر سپردند، سوختند ولی/ شب تاریخ را شهاب شدند
محو میشد شهاب در دل شب/ پس شکفتند ماهتاب شدند...
غلامرضا طریقی دومین شاعری بود که در جایگاه شعرخوانی حاضر شد و شعر زیر را به شهید «داود مرادخانی» تقدیم کرد:
قرار بود که با عشق همقدم باشی/ که حافظ حرم حافظ حرم باشی
قرار بود پس از سالها علمداری/ محافظ حرم صاحب علم باشی
کنار سفره هیأت نیامدی امسال/ که میهمان خود صاحب کرم باشی
چه صاف و ساده رسیدی به شهر هفتم عشق/ بدون آنکه گرفتار پیچ و خم باشی
دریغ و درد که با همقطار دیرینت/ دلت نخواست که اینبار هم قدم باشی
نگاه کردی و دیدی علم نخواهد ماند/ کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
سید سکندر حسینی، شاعر افغانستانی، شاعر دیگری بود که «سوگنامه تلخ چراغ» را برای شاعران و حاضران قرائت کرد.
گفتی شهادت نوشته است این رستگاریشدن را
غلامرضا شکوهی، شاعر مشهدی، شعرش را که شامل عباراتی درباره مدافعان حریم بود، قرائت کرد:
میآیی و میزداید شب سوگواریشدن را/ خورشید از رویت آموخت از شب فراریشدن را
در کوچهباغ نگاهم تصویری از رفتنت ماند/ پی برد تا آستانت دل رهسپاریشدن را
وقتی که در زینبیه جان را سپر کرده بودی/ شام از حضور تو میریخت طرح بهاریشدن را
آموخت از مکتب تو بیگانه با آب و آتش/ دل کوره غم شدن را چشم آبشاریشدن را
آیینه وقتی تو را دید از کثرت عشق ترکید/ یعنی ز رنگ تعلق جز عشق عاریشدن را
زخم زبان هم نیازرد روح تو را در دل شام/ بر شاخهها سبز خواندی رسم قناریشدن را
وقتی دفاع از حرم را بر عهده خود گرفتی/ گفتی شهادت نوشته است این رستگاریشدن را
در انتظارت نشستیم تا صبح مهدی بتابد/ ای لشکر شهر عشاق دیدیم جاریشدن را
محمدمهدی سیار شاعر دیگری بود که این ابیات را برای مدافعان حرم قرائت کرد.
تکیه بر شمشیر زد پرسید یاری هست؟ یاری هست؟/ تا مرا یاری کند مردی... سواری هست؟ یاری هست؟
پیش رو یک دشت تنهایی است تنهایی است تنهایی است/ غرق خون، از نو ولی پرسید یاری هست؟ یاری هست؟
ناگهان در آن سکوت هلهلهآلود، آوایی/ پرسشم را پس هنوز امید آری هست؟ یاری هست؟
آری آری هق هقی نه حق حقی آمد رجزواری/ طفل را با تیغ و تیر اما چه کاری هست؟ یاری هست؟
این گلو خشک است مردم یک سر سوزن مروت آه/ یا کفی از آب قدر شیرخواری هست؟ یاری هست؟
ناگهان پاسخ رسید آری گلو تر میکند تیری/ همدمی اینک برای سوگواری هست؟ یاری هست؟
نیست یارای کلامم در جهان آیا کلامی هم/ در جواب مادر چشمانتظاری هست؟ یاری هست؟
در سکوتی هلهلهآلود میتابد صدا در دشت/ باز میتابد صدا در دشت یاری هست؟ یاری هست؟
هادی منوری شاعر دیگری بود که به جایگاه آمد و چندین قطعه به یاد شهدای کربلا و شهدای مدافع حرم خواند:
عشق نام کوچک تو بود/ و آسمان در گودی چشمانت راه خویش را پیدا کرده بود/ بدنت را که آوردند/ شهر شلوغ بود/ و بدنت آنقدر بزرگ شده بود/ که آفتاب از شانههاش بالاتر بود.
حامد عسکری شاعر دیگری بود که به جایگاه حاضر شد. این شاعر قبل از قرائت شعرش گفت: شرمسارم که خانوادههای شهدای مدافع حرم این جا نشستهاند و قرار است من از صفای صدق آنها بگویم.
دفعه آخری به دخترش گفت/ براش عروسک از حرم میاره
مادر کوه طاقتم که باشه/ جلوی اشک بچه کم میاره
بندای پوتینشو میبست، میگفت/ سه بار بخوابی، پاشی، برمیگردم
حالا بزار برم که دیرم شده/ الهی دور دخترم بگردم
سه هفته است هیچ کی خبر نداره / گردانشون کجا زمین گیر شده
اونجا توی محاصره موندن و/ این جا یه دختر کوچولو پیر شده
شبا تو اتاق خودش میخوابه / آخرین عکست رُ بغل میکنه
پیاله چشاش پره اشکه توش / بغضای خیس خوردشُ حل میکنه
دیشب میگفت سه روز دیگه مدرسه است/ کی توی صف منُ تماشا کنه ؟
کی با موتور منو بیاره خونه؟ / دفتر مشقمُ کی امضا کنه؟
زنگ زدن، خبر دادن بیسیمت / خاموشه و ازت خبر ندارم
گردانتون به بد کمینی خورده / قول نمیدن جایزتو بیارن
سایه رو سرم بودی و رفتی/ صدام پره خشه ، گلوم مث چرم
خوب جایی خونت روی خاکا ریخته / رو سفیدم کردی گلم دمت گرم
رفتن تو اون قدری نسوزوند / اونارُ که زخمای زبونشون سوخت
فدای اون پهلوون غیوری/ که اعتقادشُ به سکه نفروخت
آهای شماها که میگین همسرم / پول گرفته، منتی نداره
پول هایی که گرفتیم و بگیرین/ جنازه شوهرمو بیارین
شب شعر «لشگر عشاق» با تجلیل از روحالله بختیاری، کوچکترین جانباز مدافع حرم، به کار خود پایان داد.
بختیاری که در میان شاعران مورد تجلیل قرار گرفت، با بیان اینکه از فرمانده شهیدش حسین فدایی میخواهد که شهادتنامه او را امضا کند، آرزو کرد تا به او اجازه دهد باز هم به دفاع از حرم ائمه و معصومین(ع) بپردازد و در راه دفاع، به درجه عظمای شهادت برسد.
اهمیت برگزاری شب شعرهای موضوعی
سعید بیابانکی ضمن اجرای برنامه و شعرخوانی در حاشیه این مراسم، در گفتوگو با خبرنگار ما درباره تأثیر شعر و برگزاری شب شعرهای اینچنینی در زنده نگهداشتن وقایع تاریخی مهم صحبت کرد.
وی از شعر به عنوان ابزار مهمی یاد کرد که جلودار همه رسانههاست. بیابانکی گفت: با اینکه ما در شرایطی هستیم که عصر استیلای رسانههای دیداری، شنیداری، مجازی و مکتوب است اما به گمان من شعر هنوز از همه این رسانهها جلوتر و جدیتر است.
به اعتقاد این شاعر همه این رسانهها ابزار هستند در حالی که شعر ابزار نیست بلکه رسانهای مستحکم است که همه پیامها را در خودش دارد. با توجه به اتفاقاتی که پیرامون ما رخ میدهد، اولین هنری که همواره میتواند به این اتفاقات واکنش نشان دهد، شعر است و هنرهای دیگر پشت سر شعر قرار میگیرند.
شاعر «سنگچین» توضیح داد: اگر اتفاق، تلخ باشد شعر بهصورت سوگ خودش را نشان میدهد و اگر اتفاق، شیرین باشد به شکل دیگری خودش را نشان میدهد و اگر اتفاق توأمان تلخ و شیرین باشد شعر طنز به میدان میآید. اما به هر حال شعر از همه گونهها و همه رسانهها پیشتر است.
وی با بیان اینکه شعر در ثبت وقایع تاریخی و ماندگاریاش در تاریخ مؤثر است، افزود: شعر در ثبت و ماندگاری یک واقعه تاریخی مؤثر است اما تأثیر شعر، کوتاهمدت نیست و در درازمدت تأثیر آن را میتوان دید.
بیابانکی معتقد است آیندگان با ابزارهای متفاوتی ما را قضاوت خواهند کرد که قطعاً یکی از این ابزارها شعر است. همچنان که ما هم بخش زیادی از گذشتگان و تاریخ گذشتگان را با شعر شناخته و قضاوتش کردهایم. با توجه به اینکه شاعران هرگز دروغ نمیگویند چون ذات شعر این است که دروغ نمیگوید، پس بهتر از هر ابزار دیگری در حافظه تاریخ میماند و پاک نمیشود.
بیابانکی در پایان گفت: اگر بخواهیم تأثیر این شب شعرها بیشتر باشد، باید درکنار برگزاری این کنگرههای شعر، کنگره نقد شعر هم گذاشته شود تا این شعرها تراش داده شود و صیقل بخورند. چون اگر نقد نباشد، شعر در سطح میماند. ضمن اینکه خروجی این برنامهها حتماً باید بهصورت سند مکتوب در بیاید. چون سند مکتوب همواره باقی میماند. معمولاً از شب شعرها فقط یک سند تصویری باقی میماند که آن هم ابزاری برای پخش میخواهد. اما اگر سند مکتوب تهیه شود، این سند سالها ماندگار خواهد بود و برگزارکنندگان را به اهدافشان خواهد رساند.
نظر شما