مریم احمدی شیروان/
هر چند که موعودگرایی و اعتقاد به مهدویت در تمام ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی و اندیشههای تمامی فرق و نحل وجود داشته و دارد اما مانند بسیاری دیگر از آموزههای وحیانی در معرض آسیبها و انحرافاتی نیز بوده است؛ کم نبودهاند افرادی که مدعی ارتباط با امام زمان(عج) بوده و یا حتی پا را از این فراتر گذاشته و خود را نماینده حضرت در بین مردم یا حتی صاحبالزمان معرفی کردهاند. در گفتوگو با حجتالاسلام حسین حجامی، پژوهشگر حوزه مهدویت و عضو هیئت مدیره انجمن علمی مهدویت حوزه علمیه قم، انحرافات و سوءاستفادهها از مهدویت را بررسی کردیم. آنچه در زیر میخوانید بخشی است از این گفت و شنود که امید آن داریم با کمک آن بتوانیم در مسیر درست، به سوی موعود گام برداریم.
از همان سدههای نخستین اسلامی شاهد شکلگیری انحرافاتی پیرامون مهدویت و مفاهیم مرتبط با آن بودهایم و امروزه در قالب ادعاهای دروغین و برداشتهای انحرافی که حتی در قالب جریانهای مشخصی بروز پیدا میکند، همچنان با این مسئله مواجهیم. علت آن را چه میدانید؟
مهدویت و انحرافات در اهل سنت و شیعه متفاوت است. برای اهل سنت بحث مهدویت به گونهای که در شیعه وجود دارد، نیست زیرا بین آنها خصوصیات حضرت مهدی(عج) به طور کامل مشخص نشده و تنها اشاره شده است که مهدی(عج) فرزند فاطمه(س) و از نسل امام حسن(ع) است؛ بر خلاف شیعیان که معتقد هستند مهدی(عج) از نسل امام حسین(ع) است. گاهی برای مهدی(عج) نسب عباسی و گاهی اموی را نیز ذکر کردهاند و از سوی دیگر معتقد هستند مهدی(عج) همان مسیح است. مشخص نبودن مشخصات و خصوصیات او سبب شده که ادعای مهدویت در اهل سنت آسان شود. آنها بر این باورند که خود مهدی هم تا زمانی که خدا به او اذن دهد، نمیداند مهدی موعود است؛ یعنی هر فرزندی متولد شود و سید باشد، ممکن است مهدی باشد. حتی افرادی در اهل سنت ادعای مهدویت کردهاند که سید هم نبودهاند و نسب سید برای خود درست کردهاند، اما در شیعه به این صورت نیست؛ زیرا خصوصیات مهدی(عج) به طور کاملاً مشخص در آن ذکر شده است. البته پیش از تولد امام زمان(عج) عدهای از شیعیان برای بعضی از امامان و یا افراد، ادعای مهدویت کردند اما پذیرفته نشد و پس از مدتی منقرض شدند. ادعای مهدویت در شیعه زیاد وجود نداشت. فقط یکی دو نفر بودند و البته آنها هم ابتدا با ادعای بابیت شروع کردند. از آنجایی که مهدویت در کانون توجه شیعیان قرار دارد، عدهای به فکر کسب منافع میافتند تا بتوانند خود را به عنوان کسانی که با مهدی(عج) ارتباط دارند معرفی کنند. این افراد از عواطف شیعیان و علاقه به امام زمان(عج) سوءاستفاده کردند تا به منافع خود برسند. شیعیان معمولاً در رفتار انحراف ایجاد میکنند ولی عدهای دیگر هم هستند که تخصص لازم را برای مطالعه در خصوص مهدویت نداشته و به روایات و منابع اولیه مهدویت رجوع میکنند. آنها سعی میکنند بدون اینکه استادی داشته باشند از این منابع برداشت اعتقادی کنند که همین سبب بروز انحراف در اعتقادات مهدویت میشود که متأسفانه در عصر حاضر شاهد افراد بسیاری با این رویکرد هستیم. مهدویت هم برای اهل سنت و هم برای عدهای از شیعیان طمع برانگیز است.
اهمیت مباحث مرتبط با این حوزه سبب شده است که حتی غرب با استفاده از ابزارهای هنری و رسانهای وارد صحنه شود و تحت عناوین آخرالزمانی در پی جریانسازی به نفع خود باشد. به نظر شما هدف آنها چیست؟
نگاه غربیها به منجیگرایی از دو زاویه قابل بررسی است. نخست اینکه غرب به فکر ترویج منجیگرایی خود است و این امر بیشتر به مسیحیان صهیونیست برمیگردد که بسیار بیشتر از یهودیان به موضوع اسرائیل بزرگ به عنوان زمینهساز ظهور حضرت مهدی(عج) اهمیت میدهند. زاویه دیگر مربوط به تخریب چهره مهدویت در اسلام بخصوص بین شیعه است. در گذشته پس از ادعای مهدویت توسط مهدی سودانی و افراد دیگر، آنها سعی کردند به مفاهیم مهدویت مانند موضوع مرجعیت که به عنوان نایب امام زمان مطرح است و میتواند کارهای زیادی انجام دهد، آسیب بزنند. اقدامی که سبب میشد آنها بتوانند حرکتزایی مهدویت در اهل سنت و مفاهیم مربوط به مهدویت مانند مرجعیت که حافظ کیان شیعه است را بکوبند. غربیها تلاش کردند مهدویت را در فیلمهایشان مطرح کرده و حرکتهای انحرافی را در بین شیعیان ایجاد کنند. حتی در بین اهل سنت افرادی مانند غلام احمد قادیانی با ادعای مهدی موعود و عیسی مسیح بودند که در زمان سلطه انگلستان بر هند، از طرف آنها و برای اینکه مفهوم جهاد را زیر سؤال ببرند و بتوانند در آنجا حکومت بیشتری داشته باشند، حمایت میشدند. ولی اصل عمده این است که آنها میخواهند چهره مهدویت را تخریب کنند تا بتوانند با همین ایده مهدویت، بخش زیادی از جمعیت اهل سنت را دور خود جمع کنند.
گذشته از برخی سوءاستفادهها و منفعتطلبیهای شخصی، شاهدیم که جریانهای انحرافی داخل جهان اسلام و حرکتهای غربی در این زمینه، مسیر و هدف مشترکی پیدا میکنند؛ چرا؟
علت آن این است که هر دو آنها دنبال یک مسئله هستند. نظام غرب دنبال این است که مهدویت را از بین برده و حرکتزایی شیعیان را نابود کند و در بین شیعیان مرجعیت و روحانیت شیعه که حرکتزا بودند را از بین ببرد. در بین جریانهای داخلی هم باز مرجعیت و روحانیت در مقابل آنها قرار میگیرند بنابراین هر چه در مقابل منافع آنها قرار گیرد به او حمله میکنند. علت اینکه جریانهای انحرافی غربی سعی کردند مهدویت را در جهان شیعه به انحراف بکشانند و اگر کسی ادعای مهدویت کرد به او پر و بال دهند، نیز همین است. اینکه حتی در سازمانهای جاسوسی خودشان افرادی را پرورش میدهند تا ادعای مهدویت، نیابت یا ادعاهای دیگری مانند یمانی بودن و... مطرح کنند نیز به این دلیل است که آنها هدف مشترکی را دنبال میکنند و دلیل اصلی آن وجود دشمنان مشترک است. اگر نه هر کدام هدف خاص خود را دارند. مانند مسیحیان صهیونیست و یهودیان که ولو اینکه آنها هدف مشترکی ندارند اما چون دشمن مشترکی به اسم مسلمانان دارند اختلافات خود مانند مسئله آخرالزمانی، نزول حضرت مسیح و به وجود آمدن حضرت مسیح را کنار گذاشته و با هم برای نابود کردن دشمن مشترک که علما و فقهای شیعه هستند، متحد میشوند.
با توجه به شفاف نبودن و کلی بودن اغلب مفاهیم و روایات حوزه مهدویت، هوشیاری مردم در برابر این انحرافات چگونه میتواند محقق شود؟
بله، همان طور که اشاره کردید مهدویت مسئلهای پیچیده است و مردم به تنهایی نمیتوانند در برابر انحرافات ایستادگی کنند بلکه باید روشهای شناخت جریانهای انحرافی را بشناسند. آنها نباید مستقیم به روایات مهدویت مراجعه کرده و از آنها برداشت کنند. حتی به افرادی که گاهی لباس روحانیت نیز بر تن دارند نمیشوند اعتماد کرد. در بحثهای مهدویت مشاهده میشود بسیاری از افراد که به روایات تمسک کردهاند، سابقه روایات را نمیدانند زیرا اگر بدانند متوجه میشوند که هر روایتی قابل استناد نیست. به طور نمونه در کتاب «الهدایه الکبری» از حسین بن حمدان خصیبی آمده است که مهدی(عج) فرزند ندارد و عدهای از روحانیون که آشنایی کمتری دارند به این روایت رجوع کرده و برای اینکه جریان احمد اسماعیل کاطع که ادعا میکند فرزند امام زمان(عج) است را باطل کنند، به آن استناد میکنند. در حالی که مذهب نویسنده این کتاب با مذهب ما متفاوت است. او محمد بن نصیر نمیری را به عنوان نایب امام زمان(عج) قرار داده و تابع اوست. محمد بن نصیر نیز منظورش از فرزند نداشتن، امام حسن عسکری(ع) است. محمد بن نصیر نمیری در اثر آموزشهایی که نزد عمر بن فرات بغدادی فرا گرفت، دارای عقاید انحرافی و کفرآمیز شد. او با اینکه امامت حضرت هادی(ع) را قبول داشت، اما درباره آن امام افکار غلوآمیزی پیدا کرد و پس از وفات امام حسن عسکری(ع) به طور آشکار ادعای نیابت کرد و چنین القا نمود که امام هادی(ع) خدای جهانیان است و وی فرستاده و پیامآور اوست. اما ما به دلیل عدم آشنایی به پیشینه روایات، به آنها تمسک میکنیم و همین عدم آشنایی سبب میشود دچار مشکل شویم. مردم برای اینکه در مهدویت مطالعه کنند حتماً باید به کتابهایی که مورد تأیید مراکز مهدویت است رجوع کنند و مطالعه آنها حتماً زیر نظر استاد باشد، خود به طور مستقیم به منابع مراجعه نکنند و اگر جایی برای آنها ابهامی پیش آمده از اهل فن سوال کنند. اینکه آنها پزشک، مهندس یا فرد موفقی در زندگی باشند دلیلی نیست که در برابر تحلیل مسائل دینی هم میتوانند برداشت درستی داشته باشند. لازم است همه به متخصص هر حوزه و نه مدعی تخصص مراجعه کنند.
به نظر شما راه تشخیص یک جریان اصیل که در حوزه مهدویت فعالیت میکند و با اعتقاد صحیح در مسیر ظهور حرکت میکند، از یک جریان انحرافی که به دنبال منافع شخصی است و یا در مسیر تحقق اهداف دشمنان دین گام برمیدارد چیست؟
جریانهای انحرافی به دنبال ترویج احساسگرایی هستند. یعنی سعی میکنند احساسات افرادی که در جلساتشان شرکت میکنند، برانگیزند. آنها ذکرها و دعاهایی شبانهروزی برای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) به افراد میدهند و به ظاهر ارتباط عاطفی با امام زمان(عج) را زیاد میکنند. محصور و محدود شدن به این بحث، نشانه آن است که این جریان در آینده به انحراف کشیده خواهد شد.
فعالیتهای مهدوی باید فردمحور نباشد. اینکه فردی برای خود جایگاهی درست کرده و خودش را در رأس آن فعالیت قرار میدهد، نشان میدهد که به احتمال زیاد این جریان در آینده به انحراف کشیده خواهد شد. قداستسازی برای افراد نیز از دیگر نشانههای جریانهای انحرافی است. جریانهای انحرافی با روحانیت و مراجع تقلید و آنهایی که با مهدویت صحیح آشنایی دارند، دشمنی دارند. مردم اگر دیدند که جریانی مهدوی از دعوت روحانیون و اهل فن برای سخنرانی در مجالسشان پرهیز میکند، بدانند این جریان در آینده مشکلساز خواهد بود. جریانهای انحرافی تشکیلات سازمانی دارند. فرمانده ظهور، افسر ظهور، سرباز ظهور و... هم نشانههایی از انحراف است.
معمولاً این جریانها سعی میکنند مشکلات افراد را از طریق دعا، ورد و... حل کنند. ضمن اینکه آنها به دنبال درمانگری هستند. البته این مورد غیر از بحث پزشکی حتی طب سنتی است. اگر جریانی را دیدید که توسط دعا، ذکر خاص و... برای حل مشکل اقدام کرد، نشان از انحرافی بودن آن است.
نظر شما