به گزارش گروه فرهنگی قدس، بازار کتاب مملو از داستانهای دینی است که بسیاری از آنها میان مخاطبان طرفداران فراوانی دارد و بارها تجدید چاپ شدهاند؛ داستانهایی عامهپسند که روی وقایع تاریخی مهمی دست گذاشتند و به زبانی ساده و جذاب برای مخاطبان به نگارش درآمدند. در عین حال کتابهایی که زبانی فاخر دارند و در روایتهایشان به زبان تاریخی وفادارترند نیز مشتریان خاص خودشان را دارند اما موج داستان نویسی عامیانه در این ژانر از ادبیات به قدری فراگیر شده که با خودش آفتهایی را هم به همراه داشته است. فاطمه سلیمانی از نویسندگان ادبیات دینی از جمله کسانی است که به دلیل نبود الگوهای مشخص داستانی در سیر ادبیات دینی از شیوه داستاننویسی برخی نویسندگان آثار دینی گلایه و بر لزوم ساختارهای قاعدهمند در قالب الگوهای نوشتاری تاکید میکند.
برخلاف تصور، بسیاری داستانهای دینی خوب نیستند
این نویسنده با انتقاد از کیفیت برخی کتابهای دینی در بازار میگوید: متاسفانه بسیاری از آثار داستانی مذهبی که در بازار دیده میشود به لحاظ محتوایی کتابهای خوبی نیستند و بسیاری از خطوط قرمز را اصلاً رعایت نمیکنند، به طور مثال میبینیم که داستان از زبان معصوم(ع) روایت شده در حالی که نویسنده حق ندارد زاویه دید معصوم یا دانای کل داشته باشد. یا اینکه شأن شخصیت مذهبی و واقعه تاریخی را رعایت نمیکنند و انگار در دام عامه پسند بودن میافتند و جالب اینجاست که اتفاقاً همین آثار هم پرفروشتر میشود نسبت به ادبیاتی که زبان فاخرتری دارد، به تاریخ وفادار است و داستان روایت میکند.
دراماتیزه کردن داستانهای مذهبی؛ ضرورت یا سلیقه شخصی؟
وی در ادامه با بیان اینکه وقایع تاریخی برای تبدیل شدن به داستان نیازی به دراماتیزه شدن ندارند، ادامه میدهد: زمانی که نویسنده قصد دارد یک واقعه تاریخی را به زبان داستان روایت کند لازم نیست حتماً یک داستان دراماتیک خاص برایش تدارک ببیند زیرا داستان اصلی به قدر کفایت دراماتیک است. البته میتوان چند شخصیت و داستان فرعی به کلیت مجموعه اضافه کرد که کلیت داستان از بازنویسی تاریخی صرف خارج شود، در غیر این صورت واقعه عاشورا خودش به اندازه کافی دراماتیک هست و من نویسنده چرا باید یک شخصیت فرعی را به آن وصله کنم که طی یک واقعهای با عاشورا آشنا شود.
سلیمانی در ادامه با تأکید بر اینکه اصول و مؤلفههای مشخصی برای داستان دینی وجود ندارد، تصریح میکند: متخصصانی در حوزه ادبیات هستند که هر یک نظرات خاصی دارند اما متأسفانه این نظرات به صورت یک الگوی نوشتاری یا به صورت دورههای آموزشی تجمیع نشدهاند و در واقع الگوی داستاننویسی مشخصی وجود ندارد. به نظرم ماجرای داستان دینی خیلی سلیقهای شده و هر کس نگاه مخصوص به خودش را دارد و در مجموع چارچوب مشخصی برای آن وجود ندارد. بد نیست برای روشنتر شدن مطلب مثالی بزنم؛ سیدمهدی شجاعی و مرحوم سعید تشکری دو نویسنده بزرگ آیینی ما هستند؛ آقای شجاعی با زبانی شاعرانه واقعه تاریخی را تبدیل به داستان میکند اما سعید تشکری یک شخصیت فرعی را به داستان اصلی اضافه و یک ماجرای دراماتیک خلق میکند که در بستر داستان اصلی اتفاق میافتد. هر دو شیوههای داستاننویسی درست هستند زیرا این دو نویسنده به شدت پایبند به رعایت اصول و خطوط قرمز هستند و شأن ائمه اطهار(ع) را رعایت میکنند. ما در هر دو شیوه میتوانیم داستانهای جذاب و خوبی داشته باشیم مشروط بر اینکه هم به داستان وفادار باشیم و هم به تاریخ اما متأسفانه نویسندگان جدیدی که داستان مینویسند چندان پایبند به این اصول نیستند.
داستاننویسی دینی نیازمند یک چارچوب تعریف شده است
سلیمانی با بیان اینکه داستاننویسی دینی به دلیل حساسیتهایی که دارد نیازمند یک چارچوب و الگو است، با برشمردن مؤلفههای لازم برای نگارش داستانهای دینی یادآور میشود: گام نخست این است که در نگارش زندگی یک شخصیت باید بخش جذاب او را انتخاب کنیم. به طور مثال درباره زندگی امیرالمؤمنین(ع) باید انتخاب کنیم که پیش از خلافت یا پس از آن را بنویسیم یا دوران ۲۵ سال سکوت ایشان را دستمایه نگارش داستان قرار دهیم. بنابراین انتخاب یک مقطع جذاب امری مهم است. دوم اینکه داستان باید شروعی هیجانانگیز داشته باشد. به عبارتی قصه باید با عدم تعادل و ماجرایی شگفتانگیز آغاز و با یک ماجرای خاص تمام شود و در این میان حتماً به خط قرمزها پایبند باشد. من در داستان «به سپیدی یک رؤیا» نقطه اوج داستان زندگی حضرت معصومه(س) را روایت کردم؛ جایی که امام رضا(ع) از مدینه خارج میشوند و این واقعه هولناکی برای این خانواده است. اینکه قصه از یک نقطه خاص شروع شود در واقع این قلاب داستان است و هجرت حضرت یک عدم تعادلی در آن دوران بوده است. نکته مهم دیگر این است که شخصیتهای فرعی به شخصیتهای اصلی غالب نشوند. به طور مثال وقتی من داستان شخصیت امام جواد(ع) را روایت میکنم یک شخصیت فرعی در مرکز قرار نگیرد که همه داستان حضرت را روایت کند و مخاطب دیگر چیزی از امام(ع) نبیند. گاهی شخصیت اصلی این قدر از داستان دور میشود که مخاطب چیزی بیشتر از آنچه پای منبر و روضه شنیده دستگیرش نمیشود.
به گفته این نویسنده؛ برخی داستانها به صورت موازی دو زمان حال و گذشته را روایت میکنند، به طور مثال داستانی که از زمان حال میگذرد و به دوران حضرت امیر(ع) بازمیگردد. در این شیوه داستانگویی باید تعادل را رعایت کرد و مراقب بود حجم داستان امروزی بیشتر نشود و بر وجهه تاریخی آن غلبه نکند تا بتواند سلایق مختلف را نگه دارد.
فهم محتوایی در ممیزان وزارت ارشاد وجود ندارد
نویسنده «یک خوشه انگور سرخ» در بخش دیگری از سخنان خود به ممیزیهای ارشاد و میزان اشراف آنها به اصول داستانهای دینی اشاره میکند و میگوید: وزارت ارشاد انگار یک شابلون دارد که روی همه داستانها میاندازد و براساس آن اندازهگیری میکند که چه چیزی را باید حفظ یا حذف کند. البته این مختص داستانهای دینی نیست و شامل همه گونهها میشود. ممیزیهای ارشاد دست نویسنده را میبندد و گاهی اجازه نمیدهد حق مطلب آن طور که باید ادا شود و در نتیجه من فکر میکنم فهم محتوایی در ممیزان وزارت ارشاد وجود ندارد.
سلیمانی در ادامه با اشاره به تیراژ بالای برخی کتابهای دینی و نقش ناشران در معرفی این کتابها میگوید: برخی کتابها وارد پویشها، تخفیفات و مسابقاتی میشوند که طبیعتاً روی فروش آنها تأثیر میگذارد. به نظرم کتابهای بسیار کمی در ایران هستند که خودشان راهشان را باز میکنند. اما در این میان نقش ناشران هم بسیار مهم است؛ وقتی کتابی منتشر میشود ناشر آن را وارد بازار کتاب میکند و به باقی ماجرا کاری ندارد اما ناشرانی هم هستند که پیگیر معرفی و فروش کتاب میشوند. به طور مثال کتابی تیراژ هزارتایی دارد اما ۲۰۰ نسخه آن را به افراد مختلف میدهد تا کتاب را بخوانند و نظرشان را در فضای مجازی به اشتراک بگذارند و برای آن کتاب تبلیغات میکند. واقعیت این است که ناشر باید روی کتاب کار کند و به نظرم نقش ناشر در معرفی کتاب از نویسنده پررنگتر است.
چرا تیراژ برخی کتابهای دینی بالاست؟
اما مجید ملامحمدی، شاعر و داستاننویس ایرانی درباره تیراژ بالای برخی کتابهای دینی این طور میگوید: تیراژ بالای برخی کتابهای دینی دلایل متفاوتی دارد که به نوع چاپ، شکل و فرم روی جلد کتاب، زیبایی قطع، فونت و تایپوگرافی آن برمیگردد و حتی مهمتر از این موارد، عنوان کتاب است که تأثیر زیادی بر اقبال خواننده و علاقه مخاطب در تهیه کتاب دارد. البته موارد دیگری مانند موضوع کتاب و جذابیت آن و همچنین شهرت نویسنده کتاب و شیوه مناسب توزیع نیز همه جزو عواملی است که تأثیرات خوبی در جلوهنمایی بهتر کتاب و همچنین تیراژ بالای آن دارد.وی در پاسخ به این پرسش که چطور باید داستان تاریخی و دینی نوشت که هم مخاطبپسند باشد و هم به تاریخ وفادار، اظهار میکند: آثار تاریخی چه درباره سیره چهارده معصوم و اهل بیت(ع) و چه تاریخ اسلام و قصص قرآنی، به نوعی نیاز مخاطب امروز و به ویژه نسل کودک و نوجوان شیعه است که باید به زبانی خوب و به قلمی جذاب، نثری شیوا و شیرین و بهروز بیان شود.
نکته دیگر اینکه مخاطب امروزی غیر از کتابهای داستانی متفاوتی که مطالعه میکند نیاز دارد با آموزههای اخلاقی و دینی و به جا مانده از روایات، آیات و حکایتهای تاریخی آشنا شود و نویسنده در اینجا علاوه بر اینکه با تاریخ و متون کهن دینی و مذهبی آشناست باید مخاطب خودش را هم به خوبی بشناسد و با خواستهها و ذائقه مخاطب به ویژه کودک و نوجوان امروزی آشنا باشد تا بتواند مفهوم را به خوبی به او انتقال دهد و بر ذهن و روانش تأثیر بگذارد.
از بازآفرینی و خیال تا تطابق با کتب معتبر و مستند
طبیعتاً نویسنده به تاریخ وفادار خواهد بود و در این میان اگر از زندگی و سخنان معصومین(ع) استفاده میکند باید منطبق بر کتابهای معتبر و مستند شیعی باشد و در بخشهایی هم داستان نیاز به بازآفرینی و خیال دارد که بیرون از زندگی معصومین(ع) و با وفاداری کامل به تاریخ و کتاب دینی این بخشها به تصویر کشیده میشود.
عضو انجمن قلم ایران و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان درباره افزایش قیمت کتابها و تأثیر آن در بیمیلی مردم به خواندن کتاب یادآور میشود: هر چه کتاب گرانتر باشد طبیعتاً قدرت خرید مردم و به خصوص کودکان و نوجوانان هم پایینتر میآید.
ما نویسندگان دوست نداریم این اتفاق بیفتد و علاقهمندیم کتاب با قیمت مناسب و در خور شأن مخاطب چاپ شود و به دست بچهها برسد. خوشبختانه ناشران مهم و معتبر به این موضوع توجه دارند و همواره تلاش میکنند تا جایی که ممکن است قیمت کتابها بالا نرود و حتی از هزینههای خودشان کم میکنند که قیمت کتاب را پایینتر نگه دارند تا راحتتر به دست مخاطب برسد، اما به نظرم برای این مسئله باید متولیان امور فرهنگی چارهای بیندیشند. افزایش قیمت کاغذ و هزینههای چاپ تأثیر بسزایی در بالا رفتن قیمت کتاب دارد و زمانی که قیمت کتاب بالا میرود تیراژ پایین میآید و روند چاپهای بعدی هم با سرعت کمتری پیش میرود. از دیگر سو وقتی کتاب کمتری چاپ شود به دست مخاطب هم کتاب کمتری میرسد و این اتفاق خوبی نیست.
نظر شما