قدس آنلاین: ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!

آیا خداوند هدایت را به مردم خاورمیانه محدود کرده است؟!

به گزارش قدس آنلاین، پیامبران آمدند برای هدایت انسان هایی از جنس خودشان، اما چگونه است که این هدایتگری در برهه های مشخص در منطقه ای خاص اتفاق افتاد. چرا پیامبران در خاورمیانه ظهور کردند؟

این مباحث محور گفت وگوی خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام محمدرضا طباطبایی، پژوهشگر جامعه المصطفی(ص) العالمیه و کارشناس ادیان است که بخش اول آن چندی قبل در گروه اندیشه منتشر شد. آنچه که در ادامه می آید بخش دوم این گفت وگو است که حاصل آن را می خوانید:

 

معمولا برای افراد سوال ایجاد می شود چطور ممکن است برای این همه جمعیت در یک منطقه یک پیامبر هم نباشد. مثلا چین اکنون یک میلیارد نفر جمعیت دارد. چرا نباید برای مردم چین یا هند یک پیامبر آمده باشد؟

اولا همان طور که گفتیم طبق نظر بسیاری از جامعه شناسان فطرت اصلی این ها بر توحید بوده چنان که رگه های توحید در متون مقدس همه این ها وجود دارد. ثانیا نمی توان جمعیت قدیم را با جمعیت کنونی مقایسه کرد. ثالثا مرزبندی های جغرافیایی کنونی در هزاران سال پیش اصلا معنا و مفهومی نداشته است که مثلا چین از خاورمیانه جدا شود. در مفهوم قرآن مرزبندی جغرافیایی وجود ندارد. قرآن کریم از امت سخن می گوید نه کشور. لذا یک امت می تواند جمعیت کشورهای مختلف و حتی در قاره های مختلف را در بر بگیرد:

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» ﴿النحل: ٣٦﴾

«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!»

 

آیا قبل از حضرت آدم نیز انسان هایی بوده اند؟ هدایتگران بشر آیا همواره و در هر زمانی بوده اند؟

بله. این مقدمه سومی بود که در پاسخ به سوال ما کارگشاست. مسیحیان بر اساس کتاب مقدس که سن انبیا و دوره های زمانی آنان را ذکر کرده است عمر خلقت را حداکثر 5700 سال می دانند. در حالی که ما مسلمانان چنان که علم نیز این نظریه را تایید می کند عمر خلقت را بسیار بسیار بیش از این می دانیم. چرا که معتقدیم پیش از آدم جد ما، انسان های دیگری نیز خلق شده بوده اند. در آیه شریفه ای در قرآن کریم آمده است:

«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» ﴿البقرة: ٣٠﴾

«(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»

بر اساس این آیه شریفه قرآن می فرماید: قبل از آدم، انسان هایی بوده اند، فرشتگان اعتراض می کنند این چه موجودی است که خلق شده؟ مگر فرشتگان آدم را از قبل دیده بودند که می دانستند او چه می کند؟ در تفسیر علت این اعتراض برخی مفسران مانند علامه طباطبایی بر اساس برخی روایات از جمله روایتی از امام رضا(ع) می گویند قبل از آدم، انسان های دیگر نیز خلق شده بودند و فرشتگان آنها را دیده بودند. بنا بر این ممکن است برخی از کسانی که در مناطقی دورافتاده از دنیا مانند جنگل های آمازون و .. زندگی می کنند در زمره انسان هایی باشند که از تبار انسان های قبل از حضرت آدم بوده باشند. لذا تکلیفی که بر نسل آدم نسبت به اعتقاد به توحید وجود دارد را نداشته باشند. بنا بر این نسل برخی از این انسان ها، از همان نسل آدم و نسلی که خداوند آنان را مکلف به پرستش او کرده است، نباشند. لذا وجود معارف و آیین های توحیدی در بین آنها متوقع نیست. گرچه ما با قرائنی معتقدیم که حتی بین این گونه از انسان ها نیز هدایتگرانی از جنس خودشان قرار داده است.

 

چطور چنین چیزی ممکن است؟ آیا این هدایتگرانی که می گویید وسایل پیشرفته ای داشته اند که از قاره ای به قاره دیگر می رفته اند؟ مثلا یک پیامبر در خاورمیانه چطور برای اقوامی در آمریکای لاتین هدایتگری می کرده است؟‌

یک حجت الهی در باور ما همان طور که می تواند به زبان های دیگر بدون این که تعلیمی دیده باشد سخن بگوید، انتقال او از مکانی به مکان دیگر نیز با قدرت های الهی امر سخت و دشواری نیست. چنان که در مساله معراج پیامبر اسلام (ص) این موضوع مطرح و حل شده است. پیامبران متعددی معراج های فراوانی داشته اند. مانند حضرت خضر علیه السلام. لذا بحث محدودیت مکانی برای ما وجود دارد نه برای حجت های الهی.

 

اما از این موضوع که بگذریم باید توجه داشته باشیم که وضعیت کنونی کره زمین و قاره ها از همان ابتدا به این شکل نبوده است. انشقاق قاره ها از همان ابتدای زمین به این صورت نبوده و از حدود صد و پانزده میلیون سال پیش این انشقاق رخ داده است. لذا این احتمال وجود دارد که انسان های خلق شده پیش از آدم که به اعتقاد برخی از مفسرین آنان نیز هدایتگرانی داشته اند، همراه با رسولان خود با انشقاق قاره ها از مردم سایر مناطق کره زمین جدا شده باشند. ضمن این که ضرورتی ندارد معتقد باشیم همه این هدایتگران باید در سطح پیامبرانی مانند پیامبران اولوالعزم و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلوات الله علیهم اجمعین باشند.

 

جواب دیگری که برای این سوال اخیر داده می شود این است که استقرار مردم جهان در مناطق مختلف دنیا، بعد از طوفان نوح بوده است. دو دیدگاه درباره طوفان نوح وجود دارد. یکی دیدگاه جهانی بودن طوفان و دیگری دیدگاه منطقه ای بودن آن. بر اساس دیدگاه نخست، که با چالش هایی جدی مواجه است، طوفان کل جهان را در بر گرفت و پس از فرونشستن آن فرزندان نوح هر کدام در مناطقی از دنیا ساکن شدند. لذا همه این ها و نسل هایی که از آن ها پدید آمدند هدایتگرانی داشتند.

پسران نوح سام، حام و یافث نام داشتند. هر کدام به منطقه ای رفتند، یافث به شمال روسیه و قفقاز و دریای سیاه رفت، لذا ساکنان این مناطق از نسل او هستند، کسانی که اطراف دریای مدیترانه و شرق آفریقا هستند از فرزندان حام و ساکنان خاورمیانه، بین النهرین و مسلمین و اعراب و .. از فرزندان سام. حال در این میان بسیاری از نسل های این ها نیز به مناطق مختلف دنیا مهاجرت کردند.

 

این دیدگاه دچار ضعف ها و اشکالاتی است که در بحث های تخصصی مورد نقد و تحلیل قرار می گیرد اما غرض این که این پاسخ هم گاهی مطرح می شود.

در هر صورت هر یک از این ها را معتقد باشیم، این مطلب یک قاعده عقلی است که خداوند هیچ انسانی را در کره زمین بدون نشانه های هدایت رها نمی کند چه ما هدایتگران این انسان ها را بشناسیم چه نشناسیم: «أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى ﴿القيامة: ٣٦﴾ آیا انسان گمان می‌کند بی‌هدف رها می‌شود؟»

 

بنابراین، هر شخصی بر اساس آنچه که حقیقتا آن را درست می داند، خداوند و معارف توحیدی را با قلب و وجدان خودش درک می کند و معارفی را به دست می آورد. خداوند نیز به اندازه فهم و درک آن فرد او را مورد احتجاج یا بخشش قرار می دهد. بدیهی است که شیطان و ایادی او نیز بیکار ننشسته اند و به تناسب عقول انسان ها و میزان دوری و نزدیکی آن ها به خداوند، یا نفس پرستی آن ها، به تخریب باورهای توحیدی و اختلاط آن با انواع مفاهیم شرک اقدام می کنند. اما هم بر اساس دلایل عقلی و هم بر اساس دلایل نقلی مسلم است که زمین هیچگاه از حجت خالی نبوده و نیست.

شبستان

انتهای خبر/

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.