تحولات لبنان و فلسطین

پیر محمد ملازهی می‌گوید روند تحولات افغانستان نشانه‌های یک توافق پشت پرده میان آمریکا پاکستان و قطر برای تسلط طالبان بر افغانستان را نمایان می‌کند و روند صلح در این کشور به حاشیه رانده شده، اتفاقی که به زعم او سرنوشت دولت اشرف غنی را به سرنوشت دولت نجیب الله شبیه خواهد کرد.

روند صلح افغانستان در اغماست/ تسلط طالبان حتمی به نظر می‌رسد/ سرنوشت دولت غنی شبیه نجیب الله می‌شود

قدس آنلاین: تحولات در افغانستان بجای آنکه در مسیر صلح و گفت‌وگوهای ملی پیش برود به سمت جنگ داخلی و تصرف کشور توسط طالبان در حرکت است.

تنها در یک هفته گذشته بیش از ۱۸ شهر و منطقه افغانستان در نبردهای سنگین و پر تلفات بدست نیروهای طالبان افتاده و نیروهای ارتش و امنیت ملی افغانستان مدعی هستند عقب‌نشینی و تخلیه شهرها از سوی آنها عقب نشینی تاکتیکی برای کاهش تلفات بوده، اما واقعیت اینست که با خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان این اتفاق قابل پیش‌بینی بود که ارتش این کشور توان دفاع در مقابل نیروهای طالبان را ندارند.

حتی پیش از این هم بخش‌های بزرگی از افغانستان در تصرف و تحت سلطه طالبان قرار داشت تا جایی که عملاً می‌توان گفت دولت مرکزی تنها در کابل و چند ولایت محدود  نفوذ و تسلط دارد.

این درحالیست که انتظار می‌رفت روند مذاکرات صلح در افغانستان پس از توافق آمریکا و طالبان در نشست استانبول بتواند تا حدودی تنش‌ها را فرو بنشاند، اما طالبان حالا نه فقط گفته در نشست استانبول به شرطی شرکت خواهد کرد که هیچ تصمیم مهم و اجرایی در آن گرفته نشود که عملاً موقعیت نظامی خود را برتر می‌بیند و با ادامه تصرفات نظامی خود را در موقعیت بالاتر در مذاکرات می‌بیند و چه بسا بی نیاز به مذاکره.

همزمان فرماندهان جهادی افغانستان با احساس خطر از وضعیت بوجود آمده، اعلام کردهاند که آماده جمع آوری و بسیج دوباره نیروهای خود و جنگ با طالبان هستند. از هم اکنون هم شعله‌های این جنگ در شمال افغانستان در ولایت جوزجان شکل گرفته است.

احمد مسعود فرزند احمد شاه مسعود فرمانده فقید نیروهای جهادی در جنگ افغانستان گفته است از حمایت طیف گسترده‌ای از فرماندهان و نیروهای جهادی برخوردار است و آمادگی دارد تا با تصرفات طالبان به مقابله برخیزد.

در داخل دولت افغاستان هم جو بی‌اعتمادی و ناهماهنگی میان اشرف غنی رئیس جمهور و عبدالله عبدالله رئیس شورایعالی صلح سبب شده تا بر دامنه پیچیدگی اوضاع افزوده شده و روند مذاکرات صلح عملا به بن بست برسد.

برای بررسی دقیق‌تر و عمیق‌تر تحولات این کشور همسایه گروه بین‌الملل قدس با پیرمحمد ملازهی کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان و شبه‌قاره هند به گفت‌وگو نشسته است. حاصل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

*روند مذاکرات صلح افغانستان در اغماست و طالبان در حال تصرف یک به یک شهرها و ولایات، در حالی که نیروهای خارجی هم روند خروجشان از افغانستان را تکمیل می‌کنند و با وجود رفت و آمدهای دیپلماتیک نمایندگان و فرستادگان ویژه در منطقه عملاً نوعی سکوت در برابر کشورگشایی طالبان احساس می‌شود. آیا بازیگران صحنه به این نتیجه رسیده‌اند که افغانستان لاجرم به دست طالبان خواهد افتاد؟ و آیا باید امیدوار بود بجای اینکه طالبان را در روند سیاسی مشارکت داد، این گروه در آینده‌ قدرت را با دیگر گروه‌ها سهیم شوند؟

**اگر واقع بینانه بخواهم صحبت کنم، با توجه به اتفاقهای میدانی نظر می‌رسد یک معامله صورت گرفته. معامله‌ای بین پاکستان و قطر(به معنای نماینده اعراب)  و آمریکا و طالبان که این معامله در سطح خیلی بالاتر از آنست که در ظاهر امر به نظر می‌رسد.

به این معنا که طالبان و شورای کویته در مرحله اول به عنوان شریک قدرت با دولت افغانستان وارد همکاری و تعامل‌شود ولی در نهایت قدرت را در افغانستان قبضه خواهد کرد. تصرفات و جنگ‌های اخیر هم برای آنست که طالبات دست بالا و برتر را در مذاکره و شرات داشته باشند.

البته این بدان معنا نیست که گروه‌های رادیکال دیگر در افغانستان بعد از این مطرح نباشند. به ویژه آنکه بخشی از طالبان که از این وضعیت که سازش بشود ناراضی هستند بخصوص شبکه حقانی که ارتباطات نزدیکی با ISI پاکستان دارد به علاوه آن گروه های قومی که در جنگ عراق و سریه شکست خوردند و خلافتشان را از دست دادند آنگونه که منابع دولت روسیه می‌گویند، توسط آمریکایی‌ها به شمال افغانستان منتقل شده‌اند و این گروه ها نیز وفادار به داعش هستند و با طالبان همکاری نخواهند کرد.

با این حال اگر اطلاعات روس‌ها درست باشد، در آن صورت  معامله‌ای بالاتر از خود افغانستان در حال شکل‌گیری است. به این معنی که در افغانستان یک دولت رادیکال طالبانی با حمایت پاکستان و قطر و آمریکا روی کار بیاید و این کشور تبدیل به پایگاه برای نیروهای قومی تبدیل شود.

بدین ترتیب گروه‌هایی مثل ازبک‌ها، تاجیک‌ها، نهضت ترکستان شرقی، چچنی‌ها در شمال، جیش العدل جیش الفرقان جند الله در جنوب و جنوب غرب و در طرف دیگر گره‌هایی که در این معامله می‌گنجند مثل لشگر طیبه و جیش محمد حزب المجاهدین کشمیر که پاکستانی‌ها نیروهایشان را به خوست و مناطق شرقی افغانستان منتقل کرده‌اند در سراسر افغانستان سازماندهی می‌شوند.

بنابراین احتمال اینکه معامله‌ای صورت گرفته باشد که طالبان به قدرت برسند و بعد افغانسان به یک پایگاه برای جریان رادیکال  القاعده و داعش و طالبان بدل شود و آنها به نوع اتحادی برسند وجود دارد. اما با اینمفروض که نوک پیکان حملات آنها دیگر متوجه غرب و آمریکا نباشد.

در این پروژه جدید قرار است اتفاقی که در دوره بن لادن با حمله به برج‌های دوقلوی نیویورک رخ داد و تضاد اسلام و مسیحیت را در القاعده  برجسته کرد به شکلی ظری تبدیل شود به تقابلی درون جهان اسلام و منطقه میان گروه های افراط گرای سلفی و تکفیری با اجتماعات و جوامع شیعیان از یک سو و روسیه و آسیای مرکزی و چچن و چین از سوی دیگر به عنوان رقبا و تهدیدهای امنیتی و اقتصادی و سیاسی جهان غرب.

در این پروسه گروه‌هایی همچون حزب التحریر، نهضت اسلامی ازبکستان نهضت اسلامی تاجیکستان و جبهه آزادیبخش چچن می‌توانند متوجه حوزه امنیتی روسیه شوند و آمریکایی‌ها هم دست آنها را باز می گذارند و گروه خلافت اسلامی ترکستان شرقی که در منطقه سینکیانگ و علیه چین فعال البته همه اینها زیرمجموعه داعش خواهند بود.

اطلاعاتی موجود است که به همین منظور داعش در حال رایزنی با سران القاعده است و صحبت از این است که رهبری ایمن الضواهری را بپذیرند. اگر درست باشد افغانستان بدون تردید بدست طالبان خواهد افتاد.

اما بدان معنا نیست که آنها می توانند سیاست‌هایشان را بطور مطلق اعمال کنند، بلکه باید سیاستهای پاکستان و آمریکا را باید پیاده کنند.

بنابراین می‌توان گفت روند تحولات افغانستان در حال دور شدن از پروسه طراحی یک راه حل سیاسی و دیپلماتیک است که قرار بود از مذاکرات آمریکا و طالبان حاصل شود و به دلایلی فرآیند آن به نشست استانبول منتقل شد  و حالا ناکام و به بن بست خورده به نظر می‌رسد. طرحی که هم روس‌ها با آن موافق بودند و هم چینی‌ها که تحقق طرح یک جاده یک کمربندشان برای ایجاد یک محور مگاپورت تجاری در منطقه در گروه صلح در افغانستان است.

بنابراین باید گفت تحولات افغانستان در مسیری نیست که متضمن امنیت و آرامش برای منطقه و همسایگان این کشور باشد بلکه برعکس خواهد بود و منطقه بازنده این معامله می‌شود.

* الان تعدادی از ولایت‌ها بدست نیروهای طالبان فتح شده. تنها در چند روز آنها ۱۸ شهر را تصرف کرده‌اند و در بخشهایی هم جنگ در جریان است. آیا احتمال حمله به کابل و سقوط پایتخت با خروج کامل نیروهای خاجی وجود دارد؟

** شکی نیست که طالبان عملاً توان تصرف کابل را دارد اما این کار فعلاً به نفعشان نیست زیرا باعث مسلح شدن جبهه شمالی می‌شود و گروههای جهادی در مقابل طالبان خواهند ایستاد.

اگر این اتفاق بیفتد، افغانستان دوباره درگیر یک جنگ تمام عیار داخلی خواهد شد احتمال دارد تجزیه شود.

اینکه روسها و آمریکایی‌ها پشت پرده در مورد چنین تجزیه‌ای در شرایط خاص توافق کرده‌اند یا نه، اطلاعات روشنی وجود ندارد و من قضاوت روشنی ندارم. اما روسها بدشان نمی‌آید افغانستان تجزیه بشود برای اینکه خط حائلی را بین حیاط خلوت خودشان و جریان فراط گرایی اسلامی بکشند.

**چند عامل در این ماجرا هست. خیلی ساده لوحانه به نظر می‌رسد که افغانستان با آن سابقه و پیشینه به پایگاه و جولانگاه گروه‌های تکفیری داعش و القاعده و طالبان بدل شود و امریکایی ها هم اعتماد کنند که این گروه‌ها صرفا بر بحث شیعه و سنی و روسیه متمرکز بشوند و به سراغ منافع غرب نروند. دوم اینکه بازیگران قدرتمند دیگری مثل ایران و چین و روسیه در منطقه هستند که اجازه چنین تاخت و تازی را  ندهند. اما توازن به شکل غیر معقولی در تحولات افغانستان بر هم خورده، این تناقض ریشه‌اش چیست و چه اتفاقی این توازن منفی را رقم زده؟

** تناقض‌ها زیاد است چون ما در مورد افغانستانی صحبت می‌کنیم که بیش از ۴۰ سال درگیر جنگ است. از زمان کودتای  داوود خان به بعد دیگر افغانستان آرامش به خودش ندیده.

افغانستان نمونه جالبی است که همه شکل‌های حکومت را تجربه کرده و در همه شکست خورده. سلطنت مطلقه در افغانستان شکست خورد، سلطنت ظاهر شاه که کمی دموکرات و فضا را بازتر کرد نیز شکست خورد، کودتای نظامی بدون خونریزی ظاهر شاه که ناسیونالیست چپ پشتون بود شکست خورد، مارکسیستها قدرت را بدست گرفتند اما شکست خوردند.، جهادی‌ها در تشکیل دولت ناکام ماندند و امارات اسلامی طالبان هم شکست خورد و الان هم دولت لیبرال دموکرات بعد از اشغال افغانستان توسط  آمریکا هم در حال شکست خوردن است. چون افغانستان پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد.

* یعنی هنوز مدلی از دولت و حکومت متناسب با افغانستان ابداع نشده؟

نه! هنوز که ظاهراً چنین مدلی پیدا نشده، دلیلش هم اینست که سه سطح باید با هم در این زمینه توافق کند تا بتوان یک حکومت پایدار را ایجاد کرد یکی سطح داخلی است که درگیر مسائل قومی و مذهبی است.

یکی سطح منطقه‌ای که بازیگران آن همچون پاکستان و قطر و عربستان و ایران و ... در آن حضور دارند و دیدگاه‌هایشان کاملاً متعارض هم است و سوم سطح قدرتهای جهانی یعنی روسیه چین و آمریکا.

در این مینان سطح داخلی خود شاید یکی از پیچیده‌ترین عرصه‌ها باشد زیرا گروه های قومی مثل ازبک‌ها، تاجیک‌ها و هزاره‌ها که این روزها در حال قتل عام شدن هستند دیگر زیر بار حکومت طالبان پشتون و تمامیت خواه نخواهند رفت.

الان نشانه‌هایی وجود دارد که ژنرال دوستم و نیروهای شمالی در حال مسلح شدن هستند. آنهم خارج از دولت. معنایش اینست که آنها ارتباطات خارجی خودشان را هم ایجاد کرده‌اند که احتمالا با روسیه و ترکیه است.

بنابراین مسئله تنش در شمال قضیه ساده‌ای نیست، از این روست که می‌گویم طالبان می‌تواند به لحاظ نظامی کابل را تصرف کند اما تاکنون دست به این کار نزده چون در این صورت دولت فعلی منتقل می‌شود به شمال افغانستان و جنگ داخلی آغاز خواهد شد و آنها با بقیه گروه‌ها درگیر می‌شوند، ضمن اینکه این اتفاق با واکنش منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو خواهد شد.

طالبان بنا دارند دولت غنی را وادار کنند بیشترین امتیاز را بدهد به اصطلاح آنها خود را قوای برتر می‌دانند و سهم شیر را از شکار می‌خواهند و ریسک تصرف نظامی کابل را در این زمان به جان نمی‌خرند.

البته همچنان نیز محتمل است که آمریکایی‌ها، پاکستانی‌ها و اورپایی‌ها حتی روسها پشت پرده توفقی کرده باشند که افغانستان را از شکل فعلی بیرون بیاورند و یک حکومت فدرال یا مشابه آن را ایجاد کنند که قومیت‌ها سهمی از قدرت را در مرکز را داشته باشند تا افغانستان به صلح و ثبات برسد.

ضمن اینکه معتقدم سرنوشت این دولت(دولت اشرف غنی) چیزی شبیه سرنوشت دولت نجیب‌الله می‌شود، هرچند که اشرف غنی با دست خالی بازی زیرکانه‌ای را تا این لحظه انجام داده و توانسته خودش را حفظ کند.

* ولی به نظر می‌رسد اشرغ غنی و عبدالله با هم در رقابت هستند و بازی شخصی خودشان را انجام می‌دهند؟

بله همینطور است،! اشرف غنی به عبدالله مشکوک است و از او می‌ترسد. چون عبدالله این ظرفیت را دارد که با طالبان صلح کند و طالبان هم  این ظرفیت را دارند که با عبدالله کنار بیایند چون می‌دانند او پشتوانه قومی و منطقه‌ای قوی دارد. اما  اشرف غنی و تیمی که بعد از ۲۰۰۹ آمدند مثل حامد کرزی پشتوانه و ریشه‌ای ندارند. آنها افرادی بودند که در غرب زندگی و تحصیل کردند و اهل جنگ نبودند و الان هم فقط بازی سیاسی می‌کنند.

لذا احتمال اینکه عبدالله و طالبان برای انحلال این دولت و تشکیل یک دولت ترکیبی  که از نگاه طالبان گام اول همان نقشه ای است که در آغاز بحث اشاره کردم به توافق برسند وجود دارد.

* ولی پیش ازآنچه چنین اتفاقی بیفتد، احتمالا جنگ داخلی در افغانستان آغاز شود. از همین حالا فرماندهان جهادی اعلام کرده‌اند برای جنگ با طالبان آماده‌اند. احمد مسعود پسر احمدشاه‌ مسعود هم اعلام کرده از حمایت چندصد هزار نیرو برخوردار است و آماده جهاد، همین حالا درجوزجان تقریباً درگیری آغاز شده؟

** بله!. متأسفانه احتمال جنگ داخلی بسیار بالاست و در این صورت احتمال تجزیه کشور هم زیاد است. شمال افغانستان آبستن و مستعد شروع جنگ داخلی است.

* تحرکات دیپلماتیک و رفت و آمدهای سیاسی فرستادکان و نمایندگان ویژه در ارتباط با افغانستان در منطقه بسیار فشرده بوده. نماینده ویژه ایران در امور افغانستان هم سفری طولانی به کابل داشت و ظریف در تهران ملاقاتی با نماینده دبیرکل سازمان ملل، اما هنوز موضعگیری که بتوان از آن به این تحولات چه نگاهی دارد و چرا به نظر می رسد محتاطانه رفتار می کند؟

ایران با روند تحولات افغانستان مشکل جدی دارد. از یک طرف با طالبان ارتباط‌هایی برقرار کرده به این انگیزه که اگر آنها به قدرت رسیدند برای مرزهای شرقی ایران مشکلی ایجاد نکنند و داعش در مرزهای ایران پایگاهی پیدا نکند. از طرف دیگر ایران این مشکل را هم دارد که وقتی به طالبان ارتباط می‌گیرد  نیروهای سنتی که در حوزه تمدنی ایرانی و اسلامی هستند و متحد او به شمار می‌روند یعنی گروه‌های جهادی را از دست می‌دهد.

وزارت خارجه ما نتوانسته نیروی خبره‌ای را به کابل بفرستد که توازنی را در این زمینه ایجاد کند. درست است که ایران با دولت افغانستان برای تماس با طالبان هماهنگ کرده بود اما با نیروهایی که به صورت سنتی دوستان و همکاران ایران بودند هم باید پیش از این تماس هماهنگ می‌کرد اما این اتفاق نیفتد.

بنابراین اگر جنگ داخلی در افغانستان در بگیرد ایران در موقعیت دشواری قرار خواهد گرفت زیرا هند و روسیه و چین پشت جبهه شمال قرار می‌گیرند و پاکستان و آمریکا و کشورهای عربی پشت طالبان.آن زمان است که ایران در سیاست گذاری دچار مشکل می شود و در نهایت مجبور خواهد بود برای منافع ملی خودش که از جبهه شمال حمایت کند و وضعیت عملاً به دو دهه قبل باز خواهد گشت.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.