این سخن از جهات مختلفی جای تأمل دارد که به برخی اشاره میکنم:
هر ساله خانمهای بدحجاب در مجالس ابیعبدالله شرکت میکنند اما امسال فراخوانی داده شد که خانمها بهشکل مکشوفه در مجالس امام حسین (ع) شرکت کنند تا از پوشش بدننما قبحزدایی و ایننوع پوشش عادیسازی شود. پرسشی که برای عدهای از متدینان در برابرِ این فراخوان، بهوجود آمد، این بود که «آیا در مقابل این فراخوان، باید بیتفاوت ایستاد تا این فضای دینی نیز همانند کنار دریاها، بازارها، خیابانها و پارکها و سایر فضاهای جامعه محل جولان بدننماها شود؟ یا اینکه با آنان برخورد کرد؟» ممکن است سخنران محترم، مسئله را اینگونه ندیده باشند، اما این فراخوان چه متولی مشخصی داشته چه نداشته باشد، در فضای مجازی از روزهای اول محرم و شاید پیش از آن نشر داده شده و نمودهایی از آن در سطح شهرها دیده میشود. چشم بستن بر این حرکتهای هماهنگ، یکی از عوامل رسیدن جامعه ما به این وضعیت نابسامان است، جالب این است که فرمایشی از جناب این استاد در رسانهها وجود دارد که نسبت به چنین رفتارهای سازمانیافتهای اعلان خطر میکند.
در کشور ما حجاب اسلامی یک قانون و پوشش بدننما و نشان دادن محرکهای جنسی؛ بهخاطر حرام قطعیبودن و پیامدهای ناگواری که برای اصناف مختلف جامعه دارد، جرم است. این قانون باید اجرا شود تا جامعه از آسیبهای بدننمایی مصون بماند، اما اجرای هر قانونی عادتاً نیاز به «پیوست فرهنگی» دارد، اگر همزمان کار فرهنگی نشود، مقاومت مردم در برابر آن بالا رفته و گاه آسیبهای سنگینی به جامعه یا حاکمیت وارد میشود، از اینرو اگرچه کار فرهنگی بهتنهایی کافی نیست، اما برای اجرای قانون، پیوست فرهنگی ضرورت دارد. امید است نهادهای فرهنگ سازی که موظف به اقناعسازی جامعهاند، وظایف فرهنگی خود را انجام دهند تا جامعه ما گرفتار تجربه غرب نشود.
با توجه به آنچه گفته شد، اگر مراد کسانی که میگویند: «به خانمهای بدحجاب فشار نیاورید» این است که آنها را نهی از منکر نکنید، سخنی باطل و خلاف شرع است اما اگر مراد این است که آنها را به روشی صحیح نهی از منکر کنید و پیوستهای فرهنگی آن را هم در نظر بگیرید تا پذیرفتنیتر باشد، سخنی صحیح است، اما عبارت مذکور، این مطلب صحیح را نمیرساند؛ بنابراین رسانهها بهراحتی از این جملات سوءاستفاده کرده و باطل خود را از زبان خطیبی مقبول بهخورد مردم میدهند. امام حسین (ع) برای نهی از منکر قیام کردند. نهی از منکر خانمهای بدحجاب بهخصوص اگر آنها بهشکل سازماندهی شده به شکستن هنجارهای دینی بپردازند، ارتباطی به وادار کردن آنها به دینداری و یا بهشت زورکی ندارد.
اساساً نه زورکی میتوان کسی را دیندار کرد و نه میتوان کسی را به بهشت برد، اما سخن کسی که میگوید «باید بزهکاران را نهی از منکر و حدود الهی را بر آنان اجرا کرد» این است؛ «کسی که هنجارهای دینی و امنیت اخلاقی و روانی جامعه را میشکند و به قانون تمکین نمیکند، باید او را وادار به تمکین در برابر قانون و حفظ حقوق دیگران کرد». اجباری بودن قانون ناظر به چنین افرادی است. بهنظر نمیرسد بتوان حاکمیتی یافت که بگوید: «این یک قانون است اما اجباری در کار نیست! اگر نخواستید میتوانید انجام ندهید!» بدون شک کسی با فشار، دیندار نمیشود، اما با فشارِ اجتماعی و اجرای حدود شرعی، هنجارشکن دست از شکستن حدود و حقوق اجتماعی برمیدارد و برای کسی که اساساً قانونپذیر نیست، راهی جز فشار اجتماعی یا مجازات قانونی نمیتوان یافت. متولیان فرهنگی هم فرهنگسازی کنند تا فشار روانی «ترک منکر» کم و متدینان نیز با رفتاری صحیح و همراه با جاذبههای صحیح، افراد را از منکر باز دارند.
نظر شما